فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگرتویی مادر شهید
منم میشم خاک پای تو
#مادر_شهید
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌷شهید مدافع حرم #علیرضا_قنواتی🌷
▪️نام و نام خانوادگے :علیرضا قنواتی
▪️نام پدر:موجود نیست.
📅ولادت: 1348 ( رامهرمز _ جاییزان)
📅شهادت:1394/7/11 (سوریه _ حمص)
▪️وضعیت تاهل:متاهل _ داراے یک فرزند دختر و سه پسر
▪️نام جهادی:نداشتند
▪️آخرین مقام:
مستشار نظامی
وے بازنشسته سپاه لشگر 27 محمد رسول الله و داراے 60 ماه سابقه حضور در جبهه هاے دوران دفاع مقدس در مناطقے نظیر بستان، سوسنگرد، دهلاویه ، شلمچه و ... را در ڪارنامه ڪارے خود دارد.
▪️نحوه شهادت:
در سوریه فرمانده گردان زرهے و مستشار نظامے بود ڪه به واسطه فاش شدن محل عملیات توسط برخے نیروهاے جاسوس بر اثر اصابت خمپاره در منطقه حمص به شهادت رسید. سه روز بعد نیز پیڪرش به تهران منتقل و در زادگاهش شهر جایزان از توابع رامهرمز به خاک سپرده شد.
❤️علاقه:
فرزند شهید:
پدر همیشه مے گفت ڪه اگر روزے من به مرگ طبیعے بمیرم و امام حسین (ع) آن دنیا ازمن سوال ڪند ڪه هنگامے ڪه خانه خواهر من را خراب مے ڪردند تو بچه شیعه چه ڪار مے ڪردے من چه جوابے بدهم؟ اگر از من سوال ڪند ڪه هنگام محرم حسین حسین مے ڪردے چطور اجازه دادے به حریم خواهر من تجاوز شود شما چه جوابے مے خواهید بدهید؟ در ڪل زندگے پدرم اواخر خیلے تغییر ڪرده بود و اڪثر مواقع عبادت مے ڪرد.
او بسیار معتقد و پیرو ولایت فقیه بود.
آخرین آرزوے ایشان اقامه نماز جماعت پشت سر رهبر معظم انقلاب در بیت المقدس بود .
صبر او زبانزد خاص و عام بود، همیشه سعے مے ڪرد سنگ زیرین آسیاب باشد و در مشڪلات پیش آمده سڪوت مے ڪرد تا راه حلے براے آن پیدا ڪند، بسیار مهربان بود و دست دوست و همسایه را مے گرفت.
💌 #وصیت_نامه ء شهید:
از نصایح همیشگے این بزرگوار به فرزندانشان این بود ڪه انان را به صداقت توصیه میڪرد و میگفت: صداقت حرف اول زندگیتان باشد. اول با خدا بعد با خود و خانواده. اگر صداقت باشد هر چیزے پشتبندش میآید.
📿همرزم شهید:
شهید قنواتے همیشه مے گفت :
وقتے حضرت یوسف را براے فروش به بازار بردهفروشها آوردند، عدهاے براے خرید ایشان به صف ایستادند، در میان آنها مرد فقیرے بود. به او گفتند تو براے چه اینجا ایستادے؟ تو ڪه پول خرید یوسف را ندارے. مرد فقیر گفت: من پولے براے خرید یوسف ندارم اما اینگونه حداقل نامم درلیست خریداران یوسف ثبت میشود. حالا حڪایت بچههاے رزمنده مدافع حرم هم همین است، اگر شهید نشوند لااقل اسم شان در لیست مدافعان حرم حضرت زینب (س) ثبت خواهد شد. ما هم به این نیت راهے شدیم.
🌷شادے روح شهدا صلوات🌷
#سالروزشهادت....🕊🌸
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلام_شهدا
💔#سردار_دلها
#حاج_قاسم سلیمانی : من به عنوان فرمانده در درون یک جامعه ای، من فاقد معنویت باشم، انتظار داشته باشم جامعه دارای معنویت باشد؟ 🙌🏻
اَلنّاسُ عَلی دینِ مُلوکِهِم، مردم تبعیت می کنند، تابعیت می کنند از رهبران خودشان، رهبران فقط رهبری 💛 در بالا نیست.
♨️ همهٔ سطوح ما به نوعی نقش رهبری داریم در جامعه خودمان.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_418
سوری خانم نیم خیز شد ومسعود هم با چشمان گرد شده نگاهش کرد.ماکان گفت:
-خوب چیه؟
مسعود با عصبانیت گفت:
-نگفتی این وقت شب باید تنها برگرده.؟
ماکان دستی به سرش کشید و گفت:
-خوب مجبور شدم. جایی کار داشتم.
-کارت از خواهرت هم مهم تر بود؟
ماکان دست به جیب ایستاد و گفت:
-خوب الان چکار کنم؟
-می دونی کجا رفته؟
-آره آدرسشو داد.
-خوب ماشین و بردار برو دنبالش.
همانن موقع در باز شد و ترنج وارد شد وگفت:
-یره دنبال کی؟
ماکان چرخید و با دقت به ترنج نگاه کرد:
-دنبال جناب عالی. کجا بود تا این موقع شب؟
ترنج با آرامش کفش هایش را گذاشت توی جاکفشی و
گفت:
-خوبه قبل رفتن قرار بود خودت برسونیم. خونه استاد مهران بودم.
ماکان بدون اینکه چشم از ترنج بردارد گفت:
-همیشه اینقدر دیر نمی کردی.ترنج رفت سمت پله و گفت:
-امشب یه مهمون ویژه داشتیم برا همین طول
کشید.
بعد هم از پله بالا رفت. ماکان دنبالش از پله بالا دوید و گفت:
-مهمون ویژه؟
.ترنج چادرش را برداشت و روی دستش انداخت و وارد اتاقش شد.
-آره.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_419
.ماکان دنبال ترنج وارد اتاقش شد. نمی توانست از برانداز کردن خواهرش
دست بردارد.
مدام داشت او را کنار ارشیا تصور میکرد.هنوز بچه اس ولی این. .
نیم وجبی می خواد شوهر کنه.حواسش نبود که به در تکیه داده و به ترنج نگاه می کند توی فکر بود.
آخه ارشیا عاشق کجای این لیمو شیرین شده.
و لبخندی ناخوداگاه امد روی لبهایش. صدای ترنج او را به خودش آورد.
-هی کجایی؟
-چی گفتی؟
-حالت خوبه وایسادی اینجا به چی زل زدی؟
ماکان خندید و خواست از اتاق خارج شود که نگاهش به جای خالی دف افتاد.
-ترنج دفت کو؟
ترنج چادرش را تا زد و گذاشت توی کمد و گفت:
-دادم به همون مهمون ویژه.
ماکان اخم هایش را توی هم کشید:
-کیه این مهمون ویژه اونوقت؟
ترنج لبخند بدجنسی زد و گفت:
-مهدی امشب اومده بود.
ماکان جا خورد و رفت سمت ترنج با اخم های در هم رفته گفت:
-چکارت داشت؟
ترنج دست به کمر ایستاد و گفت:
-من کی گفتم با من کار داشت؟
-پس چی؟
-هیچی با نامزدش اومده بود.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_420
ماکان مثل بادکنکی که بادش خالی شده باشد آرام شد. ترنج خندید و
گفت:
-من مرده این غیرتتم داداش جون.
ماکان لبخند زد و پرسید:
-برا چی پسش دادی؟
ترنج شانه ای بالا انداخت و گفت:
-اون موقع نه من به کسی تعهد داشتم نه اون. ولی الان فرق می کنه.
ماکان با بدجنسی گفت:
-تو الان دقیقا به کی تعهد داری؟
ترنج یک لحظه گر گرفت.چرخید و گفت:
- من... من... که.. هیچ...کی منظورم...مهدی بود.
ماکان زیر لبی خندید و با خودش گفت:جون خودت. تو گفتی و منم باور کردم.
ولی بلند گفت:
-آها. راستی گفتم ارشیا برگشته.
ترنج برگشت و گفت:
-آره گفتی.
بعد برای اینکه ماکان بیشتر از این دست پاچگی اش را نبیند گفت :
-می خوای تا صبحهمین جا وایسی؟
-نه دیگه دارم می رم با مامان اینا یه کاری دارم.
-خوب برو دیگه می خوام بخوابم
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری_شهدایی🌷
1171
⬅️به نقل شهید سردار سلیمانی
✍این خاطره از #شــهید_عزالدین جوان #هفده_ســاله لبنانی اســت که در راه دفاع از حرم عمه سادات به #شهادت رسید.🌹
♻️این #شهید مدتی قبل به مادرش میگوید، با
توجه به خوابی که دیدهام این آخرین ناهاری است که باهم میخوریم!!
مادر با ناراحتي😔 اجازه تعریف خواب را نمیدهد. اما او برای دوستانش اینگونه
تعریف کرد: دو شــب است که خواب میبینم روی سینه ام نشسته اند تا سرم را
از تنم جدا کنند! 😰من فریاد میزنم😫 و آن وقت است که امام حسین(ع)میآید و
میگوید: نترس، درد ندارد... عزیز من! ســر تو را خواهند برید. همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت.😔
اما دردی حس نخواهی کرد، چون فرشتگان از
هر طرف تو را در بر خواهند گرفت!!☺️☺️
امــا چند روز بعــد از این ماجرا درگیری شــدیدی بین نیروهــای داعش و
رزمندگان مقاومت در اطراف حرم شریف حضرت زینب(س)رخ می دهد.✊
ذوالفقار حسن عزالدین« همين رزمنده ۱۷ ساله حزب الله كه از اهالی منطقه
صور لبنان بود در این درگیری به شــدت زخمی و بیهوش شــده و به اســارت
تکفیریها در می آید.😔
تروریست تکفیری پس از مدتی، سر از بدن این مجاهد راه خدا جدا کردند😔
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
یکی از اساتید دانشگاه تهران نقل میکند که:
قرار بود به همراه جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشورهای غربی بریم
وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه روحانی تو هواپیماست. به خودم گفتم بفرما؛اینا سفر خارجی همما رو ول نمیکنن!
رفتم پیشش نشستم بهش گفتم حاج آقا اشتباه سوار شدید مکه نمیره!
گفت میدانم،گفتم حاجی قراره بریم کنفرانس بین المللی اشتباهی نیاین
گفت میدانم!دیدم کم نمیاره...
📢ادامه مطلب رادر کانال بخوانید 🌹
📢ادامه مطلب رادر کانال بخوانید🌹
http://eitaa.com/joinchat/2796617737Cc5231e645a
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
یکی از اساتید دانشگاه تهران نقل میکند که: قرار بود به همراه جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای
کانالی که همیشه توصیه میشه و فوق العاده
کانالی دلی و ویژه☝️☝️☝️☝️
#سلام_امام_زمانم 💚
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
اما گله بیشمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو...
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#یاد_شهدا_با_صلوات
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
رهـروان این راھ
نه پیر بودنـد
نه سیر شدھ از دنیـٰا ..
تنھـا عـٰاشـــق بودنـد :)🌱!
#صبحتون_شهدایی 🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شاید بعدا حسرت بخورید ڪه چرا اینو زودتر ندیدین😭*
*ما مدیون خون شهدا هستیم😔*
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#شهید_علیرضــا_ڪریمی
"زرنگی نکن"
بهمسجدنرسیدهبود؛
براینمازبهخانهآمدورفتتویاتاقش.
داشتمیواشکینمازخواندنشراتماشامی
کردم.
حالتعجیبی داشت.
انگارخدادرمقابلش ایستادهبود.
طوریحمدوسورهرامیخواند مثلاینکهخدارامیبیند!ذکرهارادقیقوشمردهادامیکرد.
بعدهادر موردنحوهنمازخواندنشازشپرسیدم.
گفت:"اشکالکارمااینهکهبرایهمهوقت میذاریمجزبرایخدا.
نمازمونروسریع میخونیموفکرمیکنیمزرنگیکردیم امایادمون میرهاونیکهبهوقتبرکتمیده،
فقطخودخداست
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
ابراهیم میگفت: بهتره که شبها #زود بخوابیم تا نماز صبح رو اول وقت و #سرحال بخونیم.
کسی که نماز ظهر و مغرب رو اول وقت بخونه هنر نکرده چون بیدار بوده. آدم باید نماز صبح هم #اول_وقت بخونه.
#شهیدابراهیمهادی 🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
دخترها باباییاند، مجموعه روایاتی از شهید مدافع حرم جواد محمدی به روایت خانواده این شهید است که به قلم بهزاد دانشگر نوشته شده است
در این کتاب شرحی از روابط پراحساس این شهید با خانوادهاش را میخوانید. در این کتاب هر راوی از منظر شخصی خود درباره قهرمانش میگوید. این روایات به گونهای در هم آمیختهاند که یکدیگر را کامل میکنند و در عین حال استقلال دارند و همه در نهایت تصویری از شهید مدافع حرم و خلق و خو و روش و منش او به ما میدهند.
📚معرفی کتاب
#دخترها_بابایی_اند❤️
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
❃خُدایــღــٰا چـُونْ طُ
مےٖپَسنْدےٖ مَنـْ🤚🏻
بـٰاحَیایــَمـ🎈
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo