eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
37هزار عکس
17.5هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
پشت همه داستان‌های ما هستند چون آن‌ها همان‌جایی هستند که ما آغاز شده‌ایم.... هیچ قهرمانی بزرگ‌تر از مادر نیست مخصوصا اگر باشد... سلام خدا بر مادران صبور سرزمینم... 🌷 https://eitaa.com/piyroo
هیچی نداشت ... نه نه هیچ جای لباسش هم نوشته ای به چشم نمی خورد که بشود اش کرد. واسه همین تمام لباساش رو درآوردن بلکه جاییش و مشخصاتش رو نوشته باشه. فقط معلوم بود از کربلای پنجی بوده. بالاجبار به عنوان ، در بهشت زهرا (س) دفن شد. چند سال که گذشت، برحسب اتفاق، که دنبال مفقودش می گشت، عکس او را دید و را شناسایی کرد. از آن روز به بعد روی سنگ مزار، بجای نوشتند : و از آن روز تا امروز، خانواده از مشهد الرضا، برای زیارت مزار به بهشت زهرای تهران می آیند. https://eitaa.com/piyroo
+یہ‌پسرخوش‌قدوبالادادیم‌یہ‌پلاڪ‌گرفتیم - منصفانه‌بودمادرجان‌نه؟ +نه..من‌پلاڪ‌هم‌نمیخواستم 🕊 https://eitaa.com/piyroo
مادرم مرا یکبار به دنیا آورد اما برادرم را ۳۶ سال است هر صبح به دنیا می‌آورد بزرگ می‌کند ... به جنگ می‌فرستد و او هر بار بر نمی‌گردد ... لحضه های_دلتنگی 🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌷یوسف_فدایی‌_نژاد یه هزارتایی داشت و هرشب ذکر می گفت، به دلیل زیادی که ایشون تو یک روز می فرستاد به معروف شده بود و نام شده بود . بعضی دوستان به ایشون میگفتن که دلیلش ارادت خیلی زیاد آقا به مادرمون خانم (سلام الله علیها) بود... نوای ملکوتی در تلاوت کریم داشت و هرکسی رو باصداش تحت تاثیر قرار میداد. آقا از بسیار خوبی برخوردار بود و همیشه لبخند به لبش بود و خاصی تو وجودش دیده می شد که با اولین برخورد، طرف رو مجذوب خودش میکرد. بمب روحیه بود. همیشه وقتی بیسیم لازم نبود پشت بیسیم نوحه می خوند و رفقا رو به فیض میرسوند. می گفت با سن کمش به ما درس های بزرگ می داد. می گفت بابا اول وقت رو نباید فراموش کنیم. یادمه بعد افرادی اومده بودن که نمی شناختیم و میگفتن ما کسی رو نداشتیم که کمکمون باشه اما آقا مخفیانه به ما کمک می کرد و ما مثل بچه خودمون دوسش داشتیم. همیشه دست بوس و بود و به خانواده می گفت : چطوری ! چطوری ! ناراحت می شد و میگفت من می خوام ببینم . می گفت نه مامان حالا زوده. https://eitaa.com/piyroo
با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد. راوی : 🌷 https://eitaa.com/piyroo
ڪه شوے یڪبار میشوے ڪه باشے صدبار و ڪه باشے هر ثانیـه باز آئینه ، آب ، سینے و چاے و نباٺ باز پنجشنبه ‌‌‌و یاد با 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌹 https://eitaa.com/piyroo
همه مادر ها مشغول خانه تکانی برای شروع سال جدید بودند. مادر حبیب هم مثل دیگر مادرها مشغول خانه تکانی بود ... که خبر شهادت فرزند دلبندش را به او دادند ...🥀 تنها یادگاریهای جوان ۲۲ ساله برای مادرش🥺 شهید ولادت : ١٣٤٠/١/٤ . تبریز شهادت : ١٣٦٢/١٢/٢١ . عملیات خیبر مزار شهید : گلزار شهدای ستارخان قرائت دسته گلهای صلوات نثار روح پرفتوح شهید والامقام و پدر و مادر شهید🌸🍃 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
💢 اون روز مادر بدجور دلتنگ پسرش بود. سعی کردم از دریچه لنز دوربینم این فراق و دلتنگی رو به تصویر بکشم... فدای دلت مادر ... . 📸( مادر شهید رضاعلی بابایی از لشکر ویژه ۲۵ کربلا_خرداد ۱۴۰۲_عکس : حمیدرضااحمدی اتویی) . https://eitaa.com/piyroo