🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
.سلام برشهدا🌹
و سلام برشما رهروان راه شهدا🌹
روزشما عزیزان منور به نورشهدا🌹
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
❣ بیقرار شهادتم :
💌 اما چه کنم که تو شه ام پر شده از گناه و معصیت ، آنقدر پرشده که به قول شهید با دستان خودم و با بار گناهان سنگین خودم 💕 شهادت 💕 را از سرنوشت خود پاک کرده ام ⚘
کوله باری دارم سنگین ، آنقدر سنگین که حتی نمی توانم برای لحظه ای با این کوله بار بال هایم را به سمت خدا 💘 باز کنم .......🌱
💌 خدایا یاری ام ده تا بتوانم برایت دلبری کنم بلکه از گناهانم کمی پاک شود ⚘
💌 خدایا کمکم کن تا بتوانم برای حسینت نوکری کنم تا بلکه دوباره شهادت برایم نوشته شود ⚘
https://eitaa.com/piyroo
-1284170441.mp3
433.7K
🌴🌾🌷🌴🌾🌷🌴🌾🌷
🎧 حتماً بشنوید
🔊 گفتار متن مجموعهی روایت فتح
از فیلم ضیافت - رمز پیروزی
🎤 نویسنده و گوینده: شهید سید مرتضی آوینی
https://eitaa.com/piyroo
#شهید_سیدے_ڪہ_دو_مزار_دارد...
📌 آخرین مرتبهاے ڪه مےخواست به جبهه برود از تمام اقوام و دوستان خداحافظے ڪرد ..
نامه عجیبی نوشته بود ڪہ «هرگاه من به منزل برگردم مرا نمےشناسید» و همان طوری ڪه نوشته بود، مانند جدش امام حسین(ع) و برادرش حضرت ابوالفضل(ع) بی سر و بیدست به خانه برگشت.
پیڪرسیــد صاحب را از روی شلوار پلنگے اش شناسایے کردیم ؛ سید صاحب دو مزار دارد یکی در بهشت زهرا(س) و یکی هم در سه راهے کوشک...
پاهایش در بهشت زهرا(س) و سرو بدنش که درسه راهے ڪوشڪ پودر شده بود به همراه پیڪرهای ۴ شهید سادات دیگر درهمان نقطه دفن شد.
یادمان شهدای خمسه سادات در سہ راهے ڪوشڪ امروزه محل زیارت کاروانهاے راهیان نور است..
#شهید_سیدصاحب_محمدی
#راوے: #مادر_شهید
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#پیامڪی_ازبهشت
شمارا به عترت رسول خدا(ص)
استقامت ڪنید
#شهیدمهدی_زین_الدین
#یادش_باصلوات
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
⭕️چند تا فن کاراته و چند تا فحش حسابی نثارش کردم. یکی از اون عراقیهای گنده بود. دلم گرفته بود. اولین بار بود که جنازهی یکی از بچهها رو میفرستادیم عقب.
یهو یه مشت خورد تو پهلوم و پرت شدم اون طرف. مصطفی بود. گفت: "باید یاد بگیری با اسیر چه طور حرف بزنی."
#شهید_مصطفی_ردانیپور
#درس_اخلاق
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍂
🔻 #کتاب
"در کمین گل سرخ"
پديد آورنده : محسن مومنی
انتشارات : سوره مهر
كتاب حاضر سرگذشتنامه شهید سپهبد علی صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش میباشد كه در 5 بخش ارائه شده است:
🔅 بخش اول: از دوران كودكی تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران (تولد، كودكی، تحصیل، ورودش به ارتش و حوادث و رویدادهای دانشكده افسری تا دوره چتربازی و رنجری، ازدواج، حوادث دوران پیروزی انقلاب)، بخش 🔅 دوم: پس از پیروزی انقلاب تا انتصاب وی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش (مطالبی از حوادث كردستان و غائله پاوه و سردشت به همراه شهید چمران و دیگر شهدا و فرماندهان ارتش و سپاه چون: شهید بروجردی، متوسلیان، شیرودی و خاطراتی از بنیصدر، فرماندهی سنندج، دوران مجروحیت و ترفیع درجات نظامی، و ...)
🔅 بخش سوم: دوران فرماندهی نیروی زمینی تا عملیات مرصاد و پایان جنگ (خاطرات و نوشتههایی از دوران فرماندهی ایشان در مناطق جنگی غرب و جنوب و عملیاتهای متعدد، بستان، تنگه چزابه و شهید مردانیپور، شهید باقری، محسن وزوایی و .....)،
🔅 بخش چهارم: دو سال پایانی جنگ.
🔅 بخش پنجم: سرانجام (شامل روزهای آخر قبل از شهادت و نحوه شهادتش به همراه متن پیام حضرت آیتالله خامنهای به مناسبت شهادت ایشان و متن یادداشت ایشان پس از رحلت امام (ره). تصاویری نیز درباره متن كتاب به همراه زیرنویس آمده است.
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍂
🔻 بخشی از کتاب
«علی آن شب همراه خواهر بزرگش که از درهگز آمده بود، به حرم رفت. اینکه در آن شب در آنجا چه گذشت و علی چه گفت و چه شنید، تنها خدا میداند و بس. اما همان شب در تهران، خیابان دیباجی، همسایگان او چند مورد رفت و آمد مشکوک دیده بودند. پیکانی در آن نیمه شب چند بار طول خیابان را پیموده بود. رفتگر شهرداری را دیده بودند که ناشیانه خیابان را جارو میکرده و حرکات و نگاههایش غیر عادی بوده و....
اما در مشهد، علی هنگامی از حرم برگشت که آفتاب صبح جمعه تابیده بود. او سر راهش نان سنگک و پنیر و خامه گرفته بود. مانند همیشه خود بساط صبحانه را پهن کرده و بعد پدر و مادرش را دعوت به صبحانه کرده بود. بعد گویی که عجله داشته باشد، به سراغ بستگانش رفته بود و تا ظهر به خانه اغلب آنها سرکشیده بود. حتی آنها میگویند انگار از سرنوشت خود خبر داشته که آنها را نسبت به انجام فرایض دینی و وظایف فردی و اجتماعیاشان سفارش میکرده ا
سرانجام حدود ظهر به سوی تهران پرواز کرد.
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💌 یک قاشق شربت 🌿
❣بعد از شهادت عبدالحسین، زینب زیاد مریض می شد. یک بار بدجوری سرما خورد وبه اصطلاح سینه پهلو کرد. شش، هفت ماهش بیشتر نبود. چند تا دکتر برده بودمش، ولی فایده ای نکرد. کارش شده بود گریه، بس که درد می کشید. یک شب که حسابی کلافه شده بودم، خودم هم گریه ام افتاد. زینب را گذاشتم روی پایم. آن قدر تکانش دادم وبرایش لالایی خواندم تا خوابش برد. خودم هم بس که خسته بودم، در همان حالت نشسته، چشم هایم گرم خواب شد.🌿❤️
❣یک دفعه عبدالحسین را توی اتاق دیدم، با صورتی نورانی وبا لباس های نظامی. آمد بالای سر زینب. یک قاشق شربت ریخت توی دهانش. به من گفت: «دیگه نمی خواد غصه بخوری، ان شاءالله خوب می شه.»
در این لحظه ها نه می توانم بگویم خواب بودم، نه می توانم بگویم بیداربود. هرچه بود عبدالحسین را واضح می دیدم. او که رفت، یک دفعه به خودم آمدم. نگاه کردم به لب های زینب، خیس بود. قدری از شربت روی پیراهنش هم ریخته بود.✨❤️🌿
❣زینب همان شب خوب شد. تا همین حالا، که چهارده، پانزده سال می گذرد، فقط یک بار دیگر مریض شد. آن دفعه هم از امام رضا- علیه السلام- شفا گرفت.🌹🌿
#شهدازنده_اند🌱
#شهید_برونسی🌹
https://eitaa.com/piyroo
قنوت سبزِ نمازم
به التماس درآمد
چه میشود كه مرا
سهمی از دعای تو باشد
#نماز_اول_وقت
#شهید_علی_تجلایی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo