[ ✅ #بصیرت_چیست؟ ]
🔹 #بصیرت_سواد نیست_بینش_است.
🔸 بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی ممکن است همسرِ #پیامبر، در برابرِ راهِ پیامبر ایستاده باشد؛
🔹 بصیرت؛ یعنی اینکه نگاهت به «شخصیت»ها نباشد؛ بلکه همواره به «شاخص»ها چشم بدوزی؛ پس ملاک حق حقیقت است نه شخصیت.
🔸 بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی حتی #مسجد، میتواند « #مسجد_ضِرار » باشد و #پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را خراب کند و به زباله دانیِ شهر تبدیل نماید؛
🔹 بصیرت؛ یعنی اینکه #قرآنِ روی نیزه تو را از #قرآنِ_ناطق، منحرف نکند؛
🔸 بصیرت؛ یعنی اینکه بتوانی شترِ همسرِ #رسول_خدا را «پی» کنی و همزمان، حرمت حریم #رسول_الله (صلی الله علیه و آله) را نگه داری؛
🔹 بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی #جانباز_صفین ( #شمر ) میتواند قاتل #امام_حسین (علیه السلام) در #کربلا باشد؛
🔸 بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی در #جنگ با #فتنه نمیتوانی آغازگر باشی اما تا ضربه نهایی، نباید از پا بنشینی؛
🔹 بصیرت؛ یعنی اینکه نگذاری فتنهگران، شیرت را بدوشند یا بر پشتت سوار شوند؛
🔸 بصیرت؛ یعنی اینکه؛
« #مالک_اشتر »ها را به تندروی و
« #ابوموسی_اشعری »ها را به اعتدال نشناسی؛
🔹 بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی « #معاویه »ها، به سست عنصرهای سپاهِ #امیرالمومنین #امام_علی(علیه السلام) " دل بستهاند؛
🔸 بصیرت یعنی اینکه بدانی تاریخ, تکرار میشود؛ نه با جزئیاتش؛ بلکه با خطوط کلیاش ....
✅ #یادمان_باشد:
وقتی #گرگ حمله میکند، با صدای بلند حمله میکند؛ و فرصتی برای واکنش دارید.
( #فرار یا #مقاومت )؛ اما وقتی #موریانه هجوم میآورد، از همان ابتدا بی سر و صدا و تنها به جان محصولات شما میافتد.
زمان میبرد تا به هدف برسد، اما بالاخره همه محصول تو را نابود میکند.
⚠️ایستادن در برابر گرگ، " #شجاعت " میخواهد و دفع خطر موریانه " #بصیرت "
#قندوپند #مومنانه #متن_زیبا
@fastbook📚
🍂🍃
🔘 #عبرت از تاریخ
در #جنگ_صفین لشکر #معاویه زودتر به وعدگاه جنگ رسید لذا محلی مناسب برای استقرار انتخاب کردند و آب را در طرف خود قرار دادند.
✔وقتی سپاه #امام_علی(ع) به نبردگاه رسید معاویه از دادن آب به آنها خودداری کرد، لذا بخشی از سپاه علی(ع) به فرماندهی #مالک_اشتر و #اشعث_بن_قیس لشکر معاویه را عقب راندند و آب را تصاحب کردند.
✔اگر چه علی(ع) آب را بر روی لشکر معاویه نبست، از دست دادن آب اما بر معاویه گران آمد لذا برای باز پس گیری آن نقشه ای کشید.
معاویه در نامه ای نوشت:
" این نامه از برادر خیرخواه شماست، معاویه میخواهد با انحراف مسیر آب و ایجاد سیلاب شما را غرق کند هر چه زودتر جای خود را عوض کنید " و این نامه را بر تیری پیچید و به طرف سپاه علی(ع) پرتاپ کرد.
نامه بین افراد سپاه علی(ع) دست بدست گشت و شایعه همه جا پخش شد و خیلی زود نقل مکان تبدیل به یک خواسته عمومی شد.
هر چه علی(ع) میگفت امکان چنین کاری وجود ندارد فایده ای نداشت و لشکر نقل مکان نمود و علی(ع) آخرین نفری بود که نقل مکان کرد.
✔ بلافاصله بعد از نقل مکان، لشکر معاویه جای آنها را اشغال کرد.
#وقعة_صفین _ صفحه ۱۹۰
🔘 عبرت از تاریخ برای امروز ما:
بدانیم که ملت شایعه پذیر بازیچه دست دشمن است
این است که بیاموزیم ملتی که شایعه پذیر شد بازنده است اگر چه رهبرش علی(ع) و فرمانده اش مالک اشتر باشد.
شايعه و فريب تاکتیک جنگ روانی دشمن است، ابزار آن نرم افزار های اجتماعی است که در تمام سطوح جامعه جا خوش کرده است و همیشه در دسترس است.
لازم است در استفاده از ان دقت کنیم ، واقعیت ها را فراموش نباید کرد.
انعکاس دهنده موج ناامیدی در جامعه و افراد نباشیم
{ #دشمن همیشه در کمین است }
🔺 🔴 🔺
🌴بسم الله الرحمن الرحیم🌴
🌷السلام علیک یا صاحب الزمان🌷
🌷ما مأمور به شناخت #معارف مربوط به اهل بیت علیهم السلام از #قرآن هستیم؛👇
۱. #امام_صادق علیه السلام فرمودند: کسی که أمر ما(امامت و ولایت و هدایت کنندگی اهل بیت علیهم السلام و فضائل ایشان و پیروانشان و رذائل دشمنان ایشان و...) را از آیات قرآن نفهمد و نشناسد، از فتنهها درامان نیست.(#بحار،ج۸۹،ص۱۱۵)
۲. #امام_باقر علیه السلام فرمود: ای خیثمه! قرآن به سه بخش کلی، نازل شده است: یک سوم آن در رابطه با ما و دوستداران ماست، و یک سوم آن در رابطه با دشمنان ما و دشمن کسانی که پیش از ما بودند، و یک سوم دیگر، سنت و مَثَل است.(بحار،ج۸۹،ص۱۱۵)
🌷🌷🌷یک نمونه کوچک🌷🌷🌷
🌷 #آیه منتخب؛ آیه ۷۷ #سوره_نساء ؛( #صلح_امام_حسن و #قیام_سیدالشهداء علیهماالسلام در #قرآن)
🔹أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً ۚ وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَیٰ أَجَلٍ قَرِیبٍ ۗ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَیٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا (۷۷ - نساء) ۞
آیا ندیدی کسانی را که به آنها گفته شد: « (فعلاً) دست از جهاد بردارید. و نماز را برپا کنید. و زکات را بپردازید. » (امّا آنها از این دستور ناراحت بودند)، ولی هنگامی که فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعی از آنان، از مردم میترسیدند، همان گونه که از خدا می ترسند، بلکه بیشتر. و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرّر داشتی؟! چرا این فرمان را تا زمان نزدیکی تأخیر نینداختی؟! » به آنها بگو: «سرمایه زندگی دنیا، ناچیزاست. و آخرت، برای کسی که پرهیزگار باشد، بهتر است. و کمترین ستمی به شما نخواهد شد. »
🔺۱. امام صادق علیه السّلام میفرماید: جمله «کُفُّوا أَیْدِیَکُم وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ» در شأن امام حسن علیه السّلام نازل شده، زیرا خدا آن حضرت را مأمور کرد که از جنگ با #معاویه خودداری نماید.
آنگاه فرمودند: جمله «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ» در شأن امام حسین علیه السّلام نازل شده، زیرا خدا بر آن حضرت و همه اهل زمین واجب نموده که در رکاب امام بجنگند.
🔺۲. امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: منظور از اینکه میفرماید: «ألم تر إلی الّذین قیل لهم کفّوا أیدیکم»،{آیا ندیدی کسانی را که به آنان گفته شد: [فعلًا] دست [از جنگ] بدارید} یعنی به همراه امام حسن علیه السّلام (و گوش به فرمان ایشان دست از جنگ بکشید) «و أقیموا الصلاة و آتوا الزکاة» «و #نماز را برپا کنید و #زکات بدهید».
«فلما کتب علیهم القتال»،پس همین که جنگ بر آنان واجب شد، یعنی (وقتی جنگ) در رکاب امام حسین(بر آنها واجب شد) آنان گفتند؛ «قالوا ربنا لم کتبت علینا القتال لولا أخّرتنا إلی أجل قریب»(گفتند؛ «پروردگارا، چرا بر ما جنگ را مقرّر داشتی؟ چرا ما را تا مدّتی کوتاه مهلت ندادی؟») یعنی تا زمان خروج حضرت قائم علیه السّلام(جنگ را عقب نینداختی)، زیرا نصرت و ظفر با آن حضرت خواهد بود. خدا (در پاسخ به بهانه جویی های آنها) میفرماید: «قل متاع الدنیا قلیل و الأخرة خیرٌ لمن اتقی».
🌷جمع بندی؛
همانطور که ملاحظه میشود این آیه در مقام توبیخ کسانی است که؛
««اطاعت ازامام را زیر پا گذاشتند»» 🔹آنجا که به دستور #خداوند و امام علیهالسلام، صلح در مقابل مکر و حیله منافق خبیثی مثل معاویه، به مصلحت مسلمانان بود، سرپیچی و اعتراض کردند و به امام مجتبی علیه السلام جسارتها نمودند
🔹و آنجا که جنگ به دستور خداوند و رهبری سیدالشهداء علیه السلام در مقابل کافر شرابخوار و سگبازی مثل #یزید، به مصلحت مسلمان بود، پا پس کشیدند و امامشان را تنها گذاشتند و بلکه در مقابلش صف کشیدند
و علت اصلی این نافرمانی؛ #دنیا_طلبی و بی معرفتی به امام زمانشان بود که خداوند در آخر آیه مواخذه میکند که بهره دنیایی کم است و آخرت برای کسی که در اطاعت از خدا و امام تقویٰ پیشه کند بهتر است.
🌷🌷اما درسی که ما باید امروز از این آیه بگیریم و با یقین به آن عمل کنیم؛
امروز سعادت ما در اطاعت از #امام_زمان( عج ) است که ؛ «دستور داده اند مردم در زمان #غیبت از « #فقهاء» پیروی کنند و در طول تاریخ شیعه همیشه فقهاء عظام رهبری معنوی و معرفتی و سیاسی جامعه شیعه را بر عهده داشته اند و الحمدلله که چهل سال از تشکیل «نظام ولایت فقیه» میگذرد به تعبیر بنیانگذار این نظام اسلامی (رضوان الله تعالیٰ علیه) بزرگترین سرمایه برای حفظ تشیع و مملکت شیعه «پشتیبانی از « #ولایت_فقیه» است».
@howzehenghelabi
#عمروعاص به #ابوموسی_اشعری گفت:
تو #رأی نده و من هم رأی نخواهم داد، تاباهم پیروز شویم !!!
ابوموسی در #انتخابات #رای_سفید داد
اما؛
عمروعاص به #معاویه رای داد و پیروز انتخابات شد ...!!!؟
مواظب عمروعاص های زمانه باشیم نگذاریم بجای ما انتخابات را رقم بزنند
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
🤔 🎋 🤔
#عمروعاص به #ابوموسی_اشعری گفت:
تو #رأی نده و من هم رأی نخواهم داد، تاباهم پیروز شویم !!!
ابوموسی در #انتخابات #رای_سفید داد
اما؛
عمروعاص به #معاویه رای داد و پیروز انتخابات شد ...!!!؟
مواظب عمروعاص های زمانه باشیم نگذاریم بجای ما انتخابات را رقم بزنند
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
🤔 🎋 🤔
صلح #امام_حسن از نظر تمام کسانى که با آن مواجه بودند ناشناخته بود.
در طول تاریخ هم، هرچه از روزگار وقوع این حادثه گذشته است، دستهاى گوناگون، چه دوستان و چه دشمنان کوشیدهاند تا چهرهى واقعى و اصیل حادثهى صلح را از نظر مردم پوشیده بدارند
مشکل از اینجا پیش مىآید که در نظر عموم، #صلح در جملهى #صلح_امام_حسن، به معناى تسلیم و سازش است
ولیکن مسئله اینجور نیست؛
صلح امام حسن به معناى متارکهى موقّت جنگ است
براى آمادگى جهت ضربت زدن قاطعتر
مسئله میان امام و معاویه مسئلهى منازعهى میان دو مدّعى سلطنت و حکومت نبود؛
منازعهى دو فکر بود
ریشهى تاریخى این مبارزه عبارت است از مبارزات پیغمبر با پدر همین #معاویه، یعنى #ابوسفیان؛
یعنی مبارزهى بین #حقّ و #باطل
#امام_خامنهای(مدظله)
براى #اميرالمومنين #امام_علی عليه السلام نامه اى از #معاويه رسيد
حضرت مُهر نامه را شكست و قرائت كرد:
از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين، معاويه بن ابى سفيان براى على !!!
اى على !!!
در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش !
حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت:
از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم
به همان نشان كه،
انا قاتل جدك و عمك و خالك
من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم
سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند، پرسيد:
كيست كه اين نامه را به شام ببرد؟
كسى جواب نداد
دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار #طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد:
على جان ! من حاضرم
حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد، فرمود: طرماح؛
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش...
طرماح گفت:
سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد
معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند
معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد
طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت!
سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!
اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن!
اما او گفت:
تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد!
#عمروعاص به معاويه در گوشى گفت:
اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند
معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند، از او پرسيد:
از نزد كه به خدمت كه آمده اى؟
طرماح گفت:
از طرف خليفه برحق، اسدالله، عين الله، اذن الله، وجه الله، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن، معاوية بن ابى سفيان!
معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند، گفت:
نامه را بده ببينم!
طرماح گفت:
روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم
معاويه گفت: نامه را به عمرو عاص بده
طرماح گفت:
اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم
معاويه گفت:
نامه را به يزيد بده
طرماح گفت: ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش!
بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند
بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد:
على! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش
طرماح برخاست و گفت:
من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت
سپس خواست برود كه
معاويه گفت:
طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو
اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت
●معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت:
حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند!
●عمرو عاص گفت:
بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم !!!❗️
#الأختصاص ص ١٣٨
به نام خدا
تمام فاجعه #کربلا برای این بود که امام رأی خود را نفروخت
از قبل از مردن #معاویه و همچنین بعد از مردن او، در دوره #یزید، چه در وقتی که امام در #مدینه بود و چه در #مکه و چه در بین راه و چه در #کربلا، آنها از امام فقط یک امتیاز میخواستند و اگر آن یک امتیاز را امام به آنها میداد نه تنها کاری به کارش نداشتند، اِنعامها [و پاداش ها] هم میدادند
و امام هم همه آن تحمل رنجها را کرد و تن به #شهادت خود و کسانش داد که همان یک امتیاز را ندهد
آن یک امتیاز، فروختن #رأی و #عقیده بود
در آن زمان صندوق و انتخاباتی نبود، بیعت بود
#بیعت آن روز #رأی دادن امروز بود
پس امام اگر یک رأی غیر وجدانی و غیرمشروع میداد، شهید نمیشد
#شهید شد که رأی و عقیده خودش را نفروخته باشد
استاد #شهیدمطهری
#حماسه_حسینی ج ۲ ص ۴۶
🌿
بهنام الله
براى #اميرالمومنين
#امام_علی عليهالسلام
نامه اى از #معاويه رسيد
حضرت مُهر نامه را شكست و قرائت كرد:
از طرف اميرالمومنين و خليفة المسلمين، معاويه بن ابىسفيان براى على !!!
اى على !!!
در جنگ جمل هر چه خواستى با امالمومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش !
حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت:
از طرف عبدالله، تو به رياست مىنازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم
به همان نشان كه،
انا قاتل جدك و عمك و خالك
من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم
سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند، پرسيد:
كيست كه اين نامه را به شام ببرد؟
كسى جواب نداد
دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اينبار #طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد:
على جان ! من حاضرم
حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد، فرمود: طرماح؛
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش...
طرماح گفت:
سمعاً و طاعةً ...
آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد
معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند
معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد
طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلودهاش قدمها را بر فرشها گذاشت!
سپس خود را به معاويه رساند
و همانطور كه او بر مسندش لميده بود،
طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!
اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن!
اما او گفت:
تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد!
#عمروعاص به معاويه در گوشى گفت:
اين مردى بيابانیست و كافيست كه تو سر كيسهات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند
معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند، از او پرسيد:
از نزد كه به خدمت كه آمدهاى؟
طرماح گفت:
از طرف خليفه برحق، اسدالله، عينالله، اذنالله، وجهالله، اميرالمومنين على بن ابيطالب نامهاى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن، معاوية بن ابى سفيان!
معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليهالسلام را ساكت كند، گفت:
نامه را بده ببينم!
طرماح گفت:
روى پاهايت مىايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليهالسلام را ببوسم و به تو بدهم
معاويه گفت:
نامه را به عمرو عاص بده
طرماح گفت:
اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم
معاويه گفت:
نامه را به يزيد بده
طرماح گفت:
ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچهاش!
بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند
بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد:
على !
عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش
طرماح برخاست و گفت:
من خودم جواب نامهات را مىدهم:
على عليهالسلام خود به تنهايى خورشيدیست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت
سپس خواست برود كه
معاويه گفت:
طرماح !
سى هزار درهمت را بردار و سپس برو
اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت
●معاويه رو به عمروعاص كرد و گفت:
حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند!
●عمرو عاص گفت:
بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او میخوانم اما غذايم را سر سفره تو میخورم !!!❗️
#الأختصاص - ص ١٣٨
🌿🌿🌿