eitaa logo
« پُرسانــــــــــــــ پُرسانــــــــــــــ » «...ن‌...»
28 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1هزار ویدیو
20 فایل
بسم‌الله الرحمن‌الرحیم انا اعطیناک #الکوثر فصل لربک #وانحر ان شانئک هو #الابتر قرآن،حدیث،دعا،احکام،متن،شعر،و... (جهان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه) پُرسان‌پُرسان تا آسمان
مشاهده در ایتا
دانلود
[ ✅ ؟ ] 🔹 نیست_بینش_است. 🔸 بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی ممکن است همسرِ ، در برابرِ راهِ پیامبر ایستاده باشد؛ 🔹 بصیرت؛ یعنی اینکه نگاهت به «شخصیت»ها نباشد؛ بلکه همواره به «شاخص»ها چشم بدوزی؛ پس ملاک حق حقیقت است نه شخصیت. 🔸 بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی حتی ، می‌تواند « » باشد و (صلی الله علیه و آله) آن را خراب کند و به زباله دانیِ شهر تبدیل نماید؛ 🔹 بصیرت؛ یعنی اینکه روی نیزه تو را از ، منحرف نکند؛ 🔸 بصیرت؛ یعنی اینکه بتوانی شترِ همسرِ را «پی» کنی و همزمان، حرمت حریم (صلی الله علیه و آله) را نگه داری؛ 🔹 بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی ( ) می‌تواند قاتل (علیه السلام) در باشد؛ 🔸 بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی در با نمی‌توانی آغازگر باشی اما تا ضربه نهایی، نباید از پا بنشینی؛ 🔹 بصیرت؛ یعنی اینکه نگذاری فتنه‌گران، شیرت را بدوشند یا بر پشتت سوار شوند؛ 🔸 بصیرت؛ یعنی اینکه؛ « »ها را به تندروی و « »ها را به اعتدال نشناسی؛ 🔹 بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی « »ها، به سست عنصرهای سپاهِ (علیه السلام) " دل بسته‌اند؛ 🔸 بصیرت یعنی اینکه بدانی تاریخ, تکرار می‌شود؛ نه با جزئیاتش؛ بلکه با خطوط کلی‌اش .... ✅ : وقتی حمله می‌کند، با صدای بلند ‌حمله می‌کند؛ و فرصتی برای واکنش دارید. ( یا )؛ اما وقتی هجوم می‌آورد، از همان ابتدا بی سر و صدا و تنها به جان محصولات شما می‌افتد. زمان می‌برد تا به هدف برسد، اما بالاخره همه محصول تو را نابود می‌کند. ⚠️ایستادن در برابر گرگ، " " می‌خواهد و دفع خطر موریانه " " @fastbook📚
🍂🍃 🔘 از تاریخ در لشکر زودتر به وعدگاه جنگ رسید لذا محلی مناسب برای استقرار انتخاب کردند و آب را در طرف خود قرار دادند. ✔وقتی سپاه (ع) به نبردگاه رسید معاویه از دادن آب به آنها خودداری کرد، لذا بخشی از سپاه علی(ع) به فرماندهی و لشکر معاویه را عقب راندند و آب را تصاحب کردند. ✔اگر چه علی(ع) آب را بر روی لشکر معاویه نبست، از دست دادن آب اما بر معاویه گران آمد لذا برای باز پس گیری آن نقشه ای کشید. معاویه در نامه ای نوشت: " این نامه از برادر خیرخواه شماست، معاویه میخواهد با انحراف مسیر آب و ایجاد سیلاب شما را غرق کند هر چه زودتر جای خود را عوض کنید " و این نامه را بر تیری پیچید و به طرف سپاه علی(ع) پرتاپ کرد. نامه بین افراد سپاه علی(ع) دست بدست گشت و شایعه همه جا پخش شد و خیلی زود نقل مکان تبدیل به یک خواسته عمومی شد. هر چه علی(ع) میگفت امکان چنین کاری وجود ندارد فایده ای نداشت و لشکر نقل مکان نمود و علی(ع) آخرین نفری بود که نقل مکان کرد. ✔ بلافاصله بعد از نقل مکان، لشکر معاویه جای آنها را اشغال کرد. _ صفحه ۱۹۰ 🔘 عبرت از تاریخ برای امروز ما: بدانیم که ملت شایعه پذیر بازیچه دست دشمن است این است که بیاموزیم ملتی که شایعه پذیر شد بازنده است اگر چه رهبرش علی(ع) و فرمانده اش مالک اشتر باشد. شايعه و فريب تاکتیک جنگ روانی دشمن است، ابزار آن نرم افزار های اجتماعی است که در تمام سطوح جامعه جا خوش کرده است و همیشه در دسترس است. لازم است در استفاده از ان دقت کنیم ، واقعیت ها را فراموش نباید کرد. انعکاس دهنده موج ناامیدی در جامعه و افراد نباشیم { همیشه در کمین است } 🔺 🔴 🔺
🌴بسم الله الرحمن الرحیم🌴 🌷السلام علیک یا صاحب الزمان🌷 🌷ما مأمور به شناخت مربوط به اهل بیت علیهم السلام از هستیم؛👇 ۱. علیه السلام فرمودند: کسی که أمر ما(امامت و ولایت و هدایت کنندگی اهل بیت علیهم السلام و فضائل ایشان و پیروانشان و رذائل دشمنان ایشان و...) را از آیات قرآن نفهمد و نشناسد، از فتنه‌ها درامان نیست.(،ج۸۹،ص۱۱۵) ۲. علیه السلام فرمود: ای خیثمه! قرآن به سه بخش کلی، نازل شده است: یک سوم آن در رابطه با ما و دوستداران ماست، و یک سوم آن در رابطه با دشمنان ما و دشمن کسانی که پیش از ما بودند، و یک سوم دیگر، سنت و مَثَل است.(بحار،ج۸۹،ص۱۱۵) 🌷🌷🌷یک نمونه کوچک🌷🌷🌷 🌷 منتخب؛ آیه ۷۷ ؛( و علیهماالسلام در ) 🔹أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً ۚ وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَیٰ أَجَلٍ قَرِیبٍ ۗ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَیٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا (۷۷ - نساء) ۞ آیا ندیدی کسانی را که به آنها گفته شد: « (فعلاً) دست از جهاد بردارید. و نماز را برپا کنید. و زکات را بپردازید. » (امّا آنها از این دستور ناراحت بودند)، ولی هنگامی که فرمان جهاد به آنها داده شد، جمعی از آنان، از مردم می‌ترسیدند، همان گونه که از خدا می ترسند، بلکه بیشتر. و گفتند: «پروردگارا! چرا جهاد را بر ما مقرّر داشتی؟! چرا این فرمان را تا زمان نزدیکی تأخیر نینداختی؟! » به آنها بگو: «سرمایه زندگی دنیا، ناچیزاست. و آخرت، برای کسی که پرهیزگار باشد، بهتر است. و کمترین ستمی به شما نخواهد شد. » 🔺۱. امام صادق علیه السّلام می‌فرماید: جمله «کُفُّوا أَیْدِیَکُم وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ» در شأن امام حسن علیه السّلام نازل شده، زیرا خدا آن حضرت را مأمور کرد که از جنگ با خودداری نماید. آنگاه فرمودند: جمله «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ» در شأن امام حسین علیه السّلام نازل شده، زیرا خدا بر آن حضرت و همه اهل زمین واجب نموده که در رکاب امام بجنگند. 🔺۲. امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: منظور از اینکه می‌فرماید: «ألم تر إلی الّذین قیل لهم کفّوا أیدیکم»،{آیا ندیدی کسانی را که به آنان گفته شد: [فعلًا] دست [از جنگ] بدارید} یعنی به همراه امام حسن علیه السّلام (و گوش به فرمان ایشان دست از جنگ بکشید) «و أقیموا الصلاة و آتوا الزکاة» «و را برپا کنید و بدهید». «فلما کتب علیهم القتال»،پس همین که جنگ بر آنان واجب شد، یعنی (وقتی جنگ) در رکاب امام حسین(بر آنها واجب شد) آنان گفتند؛ «قالوا ربنا لم کتبت علینا القتال لولا أخّرتنا إلی أجل قریب»(گفتند؛ «پروردگارا، چرا بر ما جنگ را مقرّر داشتی؟ چرا ما را تا مدّتی کوتاه مهلت ندادی؟») یعنی تا زمان خروج حضرت قائم علیه السّلام(جنگ را عقب نینداختی)، زیرا نصرت و ظفر با آن حضرت خواهد بود. خدا (در پاسخ به بهانه جویی های آنها) می‌فرماید: «قل متاع الدنیا قلیل و الأخرة خیرٌ لمن اتقی». 🌷جمع بندی؛ همانطور که ملاحظه میشود این آیه در مقام توبیخ کسانی است که؛ ««اطاعت ازامام را زیر پا گذاشتند»» 🔹آنجا که به دستور و امام علیه‌السلام، صلح در مقابل مکر و حیله منافق خبیثی مثل معاویه، به مصلحت مسلمانان بود، سرپیچی و اعتراض کردند و به امام مجتبی علیه السلام جسارتها نمودند 🔹و آنجا که جنگ به دستور خداوند و رهبری سیدالشهداء علیه السلام در مقابل کافر شرابخوار و سگبازی مثل ، به مصلحت مسلمان بود، پا پس کشیدند و امامشان را تنها گذاشتند و بلکه در مقابلش صف کشیدند و علت اصلی این نافرمانی؛ و بی معرفتی به امام زمانشان بود که خداوند در آخر آیه مواخذه میکند که بهره دنیایی کم است و آخرت برای کسی که در اطاعت از خدا و امام تقویٰ پیشه کند بهتر است. 🌷🌷اما درسی که ما باید امروز از این آیه بگیریم و با یقین به آن عمل کنیم؛ امروز سعادت ما در اطاعت از ( عج ) است که ؛ «دستور داده اند مردم در زمان از « » پیروی کنند و در طول تاریخ شیعه همیشه فقهاء عظام رهبری معنوی و معرفتی و سیاسی جامعه شیعه را بر عهده داشته اند و الحمدلله که چهل سال از تشکیل «نظام ولایت فقیه» میگذرد به تعبیر بنیانگذار این نظام اسلامی (رضوان الله تعالیٰ علیه) بزرگترین سرمایه برای حفظ تشیع و مملکت شیعه «پشتیبانی از « » است». @howzehenghelabi
به گفت: تو نده و من هم رأی نخواهم داد، تاباهم پیروز شویم !!! ابوموسی در داد اما؛ عمروعاص به رای داد و پیروز انتخابات شد ...!!!؟ مواظب عمروعاص های زمانه باشیم نگذاریم بجای ما انتخابات را رقم بزنند 🤔 🎋 🤔
به گفت: تو نده و من هم رأی نخواهم داد، تاباهم پیروز شویم !!! ابوموسی در داد اما؛ عمروعاص به رای داد و پیروز انتخابات شد ...!!!؟ مواظب عمروعاص های زمانه باشیم نگذاریم بجای ما انتخابات را رقم بزنند 🤔 🎋 🤔
صلح از نظر تمام کسانى که با آن مواجه بودند ناشناخته بود. در طول تاریخ هم، هرچه از روزگار وقوع این حادثه گذشته است، دستهاى گوناگون، چه دوستان و چه دشمنان کوشیده‌اند تا چهره‌ى واقعى و اصیل حادثه‌ى صلح را از نظر مردم پوشیده بدارند مشکل از اینجا پیش مى‌آید که در نظر عموم، در جمله‌ى ، به معناى تسلیم و سازش است ولیکن مسئله این‌جور نیست؛ صلح امام حسن به معناى متارکه‌ى موقّت جنگ است براى آمادگى جهت ضربت زدن قاطع‌تر مسئله میان امام و معاویه مسئله‌ى منازعه‌ى میان دو مدّعى سلطنت و حکومت نبود؛ منازعه‌ى دو فکر بود ریشه‌ى تاریخى این مبارزه عبارت است از مبارزات پیغمبر با پدر همین ، یعنى ؛ یعنی مبارزه‌ى بین و (مدظله)
براى عليه السلام نامه اى از رسيد حضرت مُهر نامه را شكست و قرائت كرد: از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين، معاويه بن ابى سفيان براى على !!! اى على !!! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش ! حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت: از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم به همان نشان كه، انا قاتل جدك و عمك و خالك من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند، پرسيد: كيست كه اين نامه را به شام ببرد؟  كسى جواب نداد دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد: على جان ! من حاضرم حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد، فرمود: طرماح؛ به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش... طرماح گفت: سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت! سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد! اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن! اما او گفت: تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد! به معاويه در گوشى گفت: اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند، از او پرسيد: از نزد كه به خدمت كه آمده اى؟ طرماح گفت: از طرف خليفه برحق، اسدالله، عين الله، اذن الله، وجه الله، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن، معاوية بن ابى سفيان! معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند، گفت: نامه را بده ببينم! طرماح گفت: روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم معاويه گفت: نامه را به عمرو عاص بده طرماح گفت: اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم معاويه گفت: نامه را به يزيد بده طرماح گفت: ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش! بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد: على! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش طرماح برخاست و گفت: من خودم جواب نامه ات را مى دهم: على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت سپس خواست برود كه معاويه گفت: طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت ●معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت: حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند! ●عمرو عاص گفت: بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم !!!❗️ ص ١٣٨
به نام خدا تمام فاجعه برای این بود که امام رأی خود را نفروخت‏ از قبل از مردن و همچنین بعد از مردن او، در دوره ، چه در وقتی که‏ امام در بود و چه در و چه در بین راه و چه در ، آنها از امام فقط یک امتیاز می‌خواستند و اگر آن یک امتیاز را امام به آنها می‌داد نه تنها کاری به کارش نداشتند، اِنعامها [و پاداش ها] هم می‌دادند و امام هم همه آن تحمل رنجها را کرد و تن به خود و کسانش داد که همان یک امتیاز را ندهد آن یک امتیاز، فروختن و بود در آن زمان صندوق و انتخاباتی نبود، بیعت بود آن روز دادن امروز بود پس امام اگر یک رأی غیر وجدانی و غیرمشروع می‌داد، شهید نمی‌شد شد که رأی و عقیده خودش را نفروخته باشد استاد ج ۲ ص ۴۶
🌿 به‌نام الله براى عليه‌السلام نامه اى از رسيد حضرت مُهر نامه را شكست و قرائت كرد: از طرف اميرالمومنين و خليفة المسلمين، معاويه بن ابى‌سفيان براى على !!! اى على !!! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام‌المومنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش ! حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت: از طرف عبدالله، تو به رياست مى‌نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم به همان نشان كه، انا قاتل جدك و عمك و خالك من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند، پرسيد: كيست كه اين نامه را به شام ببرد؟  كسى جواب نداد دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين‌بار از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد: على جان ! من حاضرم حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد، فرمود: طرماح؛ به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش... طرماح گفت: سمعاً و طاعةً ... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد، بى اعتناء با همان كفش‌هاى خاك آلوده‌اش قدم‌ها را بر فرشها گذاشت! سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد! اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن! اما او گفت: تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد! به معاويه در گوشى گفت: اين مردى بيابانی‌ست و كافيست كه تو سر كيسه‌ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند، از او پرسيد: از نزد كه به خدمت كه آمده‌اى؟ طرماح گفت: از طرف خليفه برحق، اسدالله، عين‌الله، اذن‌الله، وجه‌الله، اميرالمومنين على بن ابيطالب نامه‌اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن، معاوية بن ابى سفيان! معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه‌السلام را ساكت كند، گفت: نامه را بده ببينم! طرماح گفت: روى پاهايت مى‌ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه‌السلام را ببوسم و به تو بدهم معاويه گفت: نامه را به عمرو عاص بده طرماح گفت: اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم معاويه گفت: نامه را به يزيد بده طرماح گفت: ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه‌اش! بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد: على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش طرماح برخاست و گفت: من خودم جواب نامه‌ات را مى‌دهم: على عليه‌السلام خود به تنهايى خورشيدی‌ست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت سپس خواست برود كه معاويه گفت: طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت ●معاويه رو به عمروعاص كرد و گفت: حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند! ●عمرو عاص گفت: بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او می‌خوانم اما غذايم را سر سفره تو می‌خورم !!!❗️ - ص ١٣٨ 🌿🌿🌿