eitaa logo
🇮🇷پایگاه تحلیلی تبیین 🇮🇷
435 دنبال‌کننده
465 عکس
643 ویدیو
6 فایل
پایگاه تحلیلی جهاد تبیین و تحلیل‌های سیاسی روز آی دی مدیر powms_69@ دکترای علوم سیاسی(گرایش اندیشه های سیاسی) #کانال_جهاد_تبیین 👇
مشاهده در ایتا
دانلود
🌵روایت اسرای مفقودالاثر🌿 قسمت:(۲۴۲) 💢مرگ بر ضد خمینی💢 یه روز دیگه باز فرمانده اردوگاه(زندان قلعه)بهمراه تعدادی از نگهبانا بچه‌ها رو توی محوطه بخط کرد و از همه خواست که علیه امام شعار بدیم. تعدادی امتناع کردن و کتک خوردن و شعار ندادن. یکی از اونا نوجوان ۱۵ ساله ای بود که چثه کوچک و ریزی هم داشت. بهش گفتن بگو مرگ بر ..... با شهامت و جسارتِ بی‌نظیری فریاد کشید مرگ بر ضد خمینی. فرمانده هاج و واج شده بود. گفت: شیگول های؟ یعنی این چی میگه؟ زیاده. یه چیزی اضافه گفت. خوب متوجه نشدن دقیقاً چی گفت؟ دوباره بهشون گفتن: تکرار کن. باز با صدای بلند گفت: مرگ بر ضد خمینی. یکشیون متوجه شد و به فرمانده گفت: سیدی «های یگول الموت لضد الخمینی». قربان این میگه . فرمانده داشت منفجر می‌شد و دستور داد بریزن سرش و تا تونستن اون نوجوون رو کوبیدن. به اندازه‌ای به این بچه زدن که حالت روانی بهش دست داد و تا روز آزادی همون جور بود و دیگه نفهمیدم بعد از آزادی خوب شد و شفا پیدا کرد یا نه. چند روز دیگه این وضعیت ادامه پیدا کرد ، و قضیه لوث شده و بچه‌ها زیر بار نمی‌رفتن، بعثیا آخرش تسلیم شدن و دست از این برنامه مسخرۀ شعارگویی کشیدن. اینم از ثمره‌های شیرین استقامت و تسلیم نشدن در برابر خواسته ناحق بعثیا بود. بعد از چند روزی که توی خودمون بودیم ، بچه‌های شاخص که قبلا مسئولیت‌هایی در کارهای علمی، فرهنگی داشتن، ارتباطاتی با هم برقرار کردن و با هم‌فکری و مشورت قرار شد کم‌کم و بصورت نامحسوس، دوباره برنامه‌ریزی‌هایی صورت بگیره که بچه‌ها از دست نرن و دچار یأس و افسردگی نشن. حفظ روحیه بچه‌ها در همه اردوگاه‌ها جزو اولویت‌های اول ما بود. از اونجایی که ایمان و اعتقادات بچه‌ها واقعا قوی بود، بعد از مدت کوتاهی رخوت و سردرگمی، دوباره و خیلی زود خودمون روجمع و جور کردیم و با شرایط موجود وفق پیدا کردیم و سعیِ‌مون بر این بود که الآن و با این شرایط باید بهترین کار ممکن رو انجام بدیم. در واقع نوعی بازسازی روحی، روانی صورت گرفت ، خصوصا اینکه تجربیات بسیار با ارزشی هم از شرایط سخت گذشته بدست آورده بودیم. همۀ اونا ذخیره و اندوخته‌ای ارزشمند در اختیارمون قرار داده بود که بتونیم بر شرایط جدیدِ پیش اومده فایق بیایم. این قصه ادامه دارد✅ @pow_ms
🌵روایت اسرای مفقودالاثر🌿 قسمت:(۲۴۲) 💢مرگ بر ضد خمینی💢 یه روز دیگه باز فرمانده اردوگاه(زندان قلعه)بهمراه تعدادی از نگهبانا بچه‌ها رو توی محوطه بخط کرد و از همه خواست که علیه امام شعار بدیم. تعدادی امتناع کردن و کتک خوردن و شعار ندادن. یکی از اونا نوجوان ۱۵ ساله ای بود که چثه کوچک و ریزی هم داشت. بهش گفتن بگو مرگ بر ..... با شهامت و جسارتِ بی‌نظیری فریاد کشید مرگ بر ضد خمینی. فرمانده هاج و واج شده بود. گفت: شیگول های؟ یعنی این چی میگه؟ زیاده. یه چیزی اضافه گفت. خوب متوجه نشدن دقیقاً چی گفت؟ دوباره بهشون گفتن: تکرار کن. باز با صدای بلند گفت: مرگ بر ضد خمینی. یکشیون متوجه شد و به فرمانده گفت: سیدی «های یگول الموت لضد الخمینی». قربان این میگه . فرمانده داشت منفجر می‌شد و دستور داد بریزن سرش و تا تونستن اون نوجوون رو کوبیدن. به اندازه‌ای به این بچه زدن که حالت روانی بهش دست داد و تا روز آزادی همون جور بود و دیگه نفهمیدم بعد از آزادی خوب شد و شفا پیدا کرد یا نه. چند روز دیگه این وضعیت ادامه پیدا کرد ، و قضیه لوث شده و بچه‌ها زیر بار نمی‌رفتن، بعثیا آخرش تسلیم شدن و دست از این برنامه مسخرۀ شعارگویی کشیدن. اینم از ثمره‌های شیرین استقامت و تسلیم نشدن در برابر خواسته ناحق بعثیا بود. بعد از چند روزی که توی خودمون بودیم ، بچه‌های شاخص که قبلا مسئولیت‌هایی در کارهای علمی، فرهنگی داشتن، ارتباطاتی با هم برقرار کردن و با هم‌فکری و مشورت قرار شد کم‌کم و بصورت نامحسوس، دوباره برنامه‌ریزی‌هایی صورت بگیره که بچه‌ها از دست نرن و دچار یأس و افسردگی نشن. حفظ روحیه بچه‌ها در همه اردوگاه‌ها جزو اولویت‌های اول ما بود. از اونجایی که ایمان و اعتقادات بچه‌ها واقعا قوی بود، بعد از مدت کوتاهی رخوت و سردرگمی، دوباره و خیلی زود خودمون روجمع و جور کردیم و با شرایط موجود وفق پیدا کردیم و سعیِ‌مون بر این بود که الآن و با این شرایط باید بهترین کار ممکن رو انجام بدیم. در واقع نوعی بازسازی روحی، روانی صورت گرفت ، خصوصا اینکه تجربیات بسیار با ارزشی هم از شرایط سخت گذشته بدست آورده بودیم. همۀ اونا ذخیره و اندوخته‌ای ارزشمند در اختیارمون قرار داده بود که بتونیم بر شرایط جدیدِ پیش اومده فایق بیایم. این قصه ادامه دارد✅ @pow_ms