eitaa logo
به رنگ مهدویت🎨
1.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
212 فایل
کانون مهدویت زمینه سازان ظهور حضرت مهدی ع ✅برگزاری دوره‌های مهدویت ✅دعای ندبه آنلاین ✅پرسش و پاسخ مهدوی لینک حمایت مالی: https://zarinp.al/qaeb12 شماره ۶۰۳۷۹۹۱۶۴۲۶۳۱۵۶۲ به نام فاطمه کره‌جانی ارسال پرسش‌های مهدوی با ما در ارتباط باشید @Mahdaviat_admin313
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد پناهیان5_6091650831445134000.mp3
زمان: حجم: 3M
🌸➰🌸➰🌸➰🌸➰🌸 🎤استاد پناهیان 🌟اثر نیت مادران در سرنوشت فرزنــ❤️ـدان ┄┅═✧❁🌤یا مهدی🌤❁✧═┅┄ 🌤 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 اینستاگرام: @8gerd_mahdaviat.ir نشانی سایت: 8gerd-mahdaviat.ir تلگرام: @kanoon_mahdaviat313 ایتا: @kanoon_mahdaviat313
⛅️🌺⛅️ 🌺⛅️ ⛅️ 😊 🖇 📌 💕 انسان منتظر در انتخابهایش، همیشه به این نکته توجه دارد که منتظر است نه منتظر حضور و امام عصر را حاضر و ناظر بر انتخابهایش میبیند. انسان منتظر، یک روایت را همچون تابلویی بر دیوار قلبش نصب کرده است و در لحظات مختلف زندگی، مدام به آن میکند و سبک زندگی اش را حول محور این روایت، انتخاب میکند. 🔻 موسی بن سیار گوید: همراه امام رضا به شهر توس رسیدیم. صدای شیون می آمد... عده ای، جنازه ای را تشییع میکردند. دیدم امام رضا از اسب پیاده شده و نزدیک جنازه رفتند. او را بلند کرده و به خود چسبانید. وقتی جنازه را نزدیک قبر بردند، حضرت خود را به جنازه رساندند. دستشان را به سینه او نهادند و فرمودند: ای فلان بن فلان، تو را به بهشت بشارت باد. از این به بعد، دیگر وحشت و ترسی بر تو نیست. گفتم: این میّت را میشناسید؟ فرمودند: آیا نمیدانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه میشود؟ پس اگر خطایی در اعمالشان دیدیم، از خدا برایش طلب بخشش میکنیم، و اگر کار خوبی دیدیم برایش طلب پاداش میکنیم. 📕(بحارالانوار ج۴۹) 🌤السلام علیک یاصاحب الامر🌤 🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️ لینک گروه کانون مهدویت هشتگرد👇👇 ─┅═ೋ🌸❅ೋ═┅─ https://chat.whatsapp.com/BxyfeYqGLfc3Lx5I4ILCYv ─┅═ೋ🌸❅ೋ═┅─ 🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️
به رنگ مهدویت🎨
┄┅✧❁﷽❁✧┅┄ #قسمت_اول #داستان‌های_مهدوی ✨#امام_زمان (ع) در صحرای عرفات‌ 🔖 #قسمت_اول 🔰 حاج محمّد عل
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ (ع) در صحرای عرفات 🔖 📎به محض آنکه به خانه🏠 رسیدم، همسرم با عجله گفت: 🔸 «این چند روز را کجا بودی؟ مرتّب از کاروان زنگ می‌زنند و می‌خواهند شما را همراه خود ببرند.» ▫️ من هم بلافاصله به مدیر کاروان مراجعه کردم و پرسیدم: 🔹 شما که نیّت بردن مرا نداشتید، حالا چه‌شده که می‌خواهید مرا هم در این سفر همراه کنید؟!🤔 ▫️ مدیر کاروان سربسته اشاره کرد که از تصمیم قبلی خود پشیمان شده و می‌خواهد من نیز در این سفر طبق معمول سال‌های گذشته به عنوان خدمه با او همراهی کنم. به هر ترتیب، به عنوان کمکی کاروان، به «مکّه» 🕋 مشرّف شدیم. شب هشتم ماه که فردای آن روز حاجیان می‌باید در «» باشند، مدیر کاروان مرا خواست و گفت: 🔸 «وسایل کاروان را زودتر از دیگر کاروان‌ها به «منا» منتقل کن و در عرفات در کنار «جبل‌الرّحمه» خیمه‌ها را برپا ساز ⛺️ تا کاروان ما در بهترین جای ممکن سکنا گزیند.» من نیز فورا لوازم و خیمه‌ها را با اتومبیلی🚙 به آنجا منتقل کردم؛ چادرها را برافراشتم و فرش‌ها را گستردم. 👮🏽‍♂ در این حال یکی از شرطه‌های سعودی (پلیس‌های عربستان) نزد من آمد و به زبان عربی گفت: 🔸 «چرا حالا آمدی؟ اینجا که کسی نیست!» ▫️ من هم با زبان عربی شکسته بسته که تقریبا در این سفرها آموخته بودم به‌او گفتم: 🔹 برای انجام مقدّمات کار، زودتر آمدم. ▫️ گفت: 🔸 پس امشب نباید بخوابی! ▫️ پرسیدم: 🔹 چرا؟ ▫️ گفت: 🔸 «به خاطر اینکه ممکن است دزدانی پیدا شوند و به وسایل حجّاج دستبرد بزنند یا اینکه شما را بکشند. باید خیلی مراقب باشی!»💡 ▫️ با شنیدن این سخنان، ترس عمیقی وجود مرا فرا گرفت. در این حال به یاد حضرت ولیّ عصر (ع) افتادم. به آن حضرت التجا و پناه بردم و پیوسته و پیاپی نام مقدّس آن قبله عالم را بر زبان می‌آوردم.🙄 می‌گفتم: 🔹 یا حجّه بن الحسن ادرکنی! یا خلیفه اللّه الاعظم أغثنی! 👈 ادامه دارد.... ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ @qaeb12