🔰جماعت، از امویان دیروز تا امویان امروز |یکم
🔹اصطلاح «عامالجماعه» را امویها ساختند. عام یعنی سال و جماعت یعنی؟!
شاید برخی جماعت را به «مردم» ترجمه کنند و برخی دیگر به «مسلمانان». اما منظور اصلی از «عامالجماعه» سالی است که معاویه توانست سلطنت و پادشاهی خود را تثبیت کند.
🔸این سلطنت مشروعیت میخواست و معاویه سنگبنای این مشروعیت را با ادعای «اتحاد مسلمانان» بر سر خلافت خود نهاد. یعنی پس از سالها تفرقه و جنگ و خونریزی میان مسلمانان، اکنون جماعت به یک نظم و وحدت حول یک خلیفه رسیده است و دکان اختلافات جمع شده.
🔹از اینجا به بعد بازار تئوریپردازیها با محوریت «جماعه» داغ میشود. تاریخ یکبار دیگر به میل امویان روایت شده و مهمترین عنصر این تاریخنگاری «غزوهها و جنگهای» پیامبر است. چرا؟ چون برای متحد کردن مردم حول یک پادشاه، باید با مخالفان ریز و درشت جنگید و برای ایجاد نظم زورمدارانه باید با آشوبگران درگیر شد و آنها را سرکوب کرد.
🔸پس باید از پیامبری سخن گفت که او نیز برای برپا کردن خیمهی اسلام و گستردن سایهی آن بر سر مردم، بارها و به کرّات جنگیده و لذا با استناد به سیره پیامبر، چنین جنگی مشروعیت تام دارد. به بیان سادهتر: همان بازی همیشگی که اگر نمیتوانی شبیه پیامبر باشی، پیامبر را شبیه خودت کن!
🔹به عنوان نمونه میتوان خبری از شکل کلی تاریخنگاری شام گرفت که در زبان مورخان با عنصر «مغازی»(یعنی جنگهای پیامبر) شهرت یافته است. اوزاعی فقیه و محدث نامدار اهل شام، پژوهش در سیره و مغازی را مخصوص مورخان شام میدانست. ابنعساکر هم از ابنابیعیینه آورده که هرکس خواهان اطلاع از مغازی است، به شامیان رجوع کند. (سیرهنگاران عصر اموی، ص28)
🔸نکته دیگر و البته مهمتر اینکه امویان تئوری «جماعه» را چنان با شدت به کار بستند که جلوهای مقدس یافت. تا جایی که اگر کسی در میان جماعت اختلاف میانداخت باید سخت مجازات میشد و حتی اگر خلیفه و پادشاه و سلطانی که بر گرد او جماعت شکل گرفته، به مردم یا بخشی از مردم آشکارا ستم میکرد، بایستی تحمل میشد و اینجا صبوری منفعلانه تجویز میگردید. پشتوانهی چنین تقدسبخشیِ بیچون و چرا به «جماعه» هم باز احادیثی بود از پیامبر که توسط محدثان اموی و شامی ترویج میشد.
🔹با این پشتوانههای نظری، تاریخِ بعد از پیامبر تا روی کار آمدن معاویه اینگونه روایت میشد:
🔺"پیامبر رحلت کرد و جانشینی برای خود نگذاشت. جماعتی بر گرد خلافت ابوبکر پدید آمد و علی سنگ اختلاف انداخت. سپس ابوبکر و عمر بر ادعاهای علی فائق آمدند. اما عثمان به عنوان خلیفه سوم در اواخر دوره خلافتش نتوانست تفرقهافکنی علی را مهار کند. فتنهای درگرفت و آشوبی برپا شد که نتیجه آن قتل عثمان بود."
🔺"سپس علی از پشت پرده توطئه علیه عثمان بیرون آمد و بر تخت خلافت تکیه زد. اما چون علی ذاتا تفرقهافکن بود سه جنگ داخلی را با صحابی بزرگ پیامبر و نزدیکان رسول خدا و عامه مردم تجربه کرد. جنگهایی عجیب که خون بسیاری از مهمترین مسلمانان، قاریان، شبزندهداران و یاران پیامبر بر زمین ریخت و تجربهای بسیار تلخ برای جامعه اسلامی باقی گذارد تا بدانند اختلاف در جماعت چه طعم زهرآلودی دارد!"
🔺"درنهایت معاویه به مثابه یک خلیفه دلسوز روی کار آمد و مردم را با دعوت به حکم اسلام و قرآن وحدت بخشید و جماعت را دوباره احیا نمود. از این رو سال 41هجری را «عامالجماعه» نامیدند. بعد از معاویه هم یزید زمام امور را به دست گرفت اما حسین پسر علی ساز مخالفت و تفرقهافکنی و خروج از جماعت را کوک کرد و شد آنچه نباید میشد!"
#بنی_امیه #تحریر_الشام #سوریه
🆔 @qasas_school