🔰 بهبهانهی فوت رئیس انجمن حجتیه
| موضع مرحوم آیتالله سیدمنیرالدین حسینی(ره) درباره انجمن ضد بهائیت (معروف به انجمن حجتیه)
...بعد اینها [انجمن ضد بهائیت، بین ۴۱ تا ۴۴] آمدند و خیلی مبسوط شرح دادند کارشان را. ما جذب کار اینها و تشکیلات اینها نشدیم. آن وقت من غرق در شخصیت پدرم بودم؛ گفتم چرا پدر ما [وقتی زنده بود و] مسئلة بهاییت، قادیانی، وهابیت و... را مطرح می کردند، ایشان می گفت من حال برخورد با اینها را ندارم؟! کارهای دیگری دارم و وقت برخورد با اینها را ندارم؟! و فقط مسئلة بهاییت را از موضع اینکه دولت نباید علیه مذهب قراردادی را امضاء بکند، برخورد می کرد[نه بیشتر!]. لذا به انجمن پیشنهاد دادم که شما باید «نظام اجتماعی» را بشناسید، آن وقت زیر نظر یک مرجع، یک حزب نیرومند درست کنید که دولت وقت را تسلیم خودتان کنید؛ آن وقت دیگر بهاییت کاری ازش نمی آید[لذا این روش مبارزه شما غلط است].
در مقابل اینها مدام اسم بهائی های درون دستگاه شاه را قطار می کردند. من هم می گفتم که اما شاه [دولت را ] به سمت بهاییت شدن اداره نمی کنند[بلکه به سمت غربی شدن اداره می کند].
... حال بگذریم! اینها [انجمن حجتیه] آدمهای به نظر خود بنده با پشت کار از نظر مذهبی و ساده، در نظر من بودند. اما اینکه میگفتند اینها خیلی تشکیلات دارند اینها، تشکیلاتشان به نظر من از همان اول هم عمیق به ذهن من نیامد. الان هم اگر کسی از من سوال کند میگویم تشکیلات آنها [تولیدِ] علمی نیست، تشکیلات «توزیعی» است، چون تولید ندارند که! حتی چیزهایی که در حوزه هست، را نمیتوانند توزیع کنند! در مبارزه با بهاییت هم، یک کار توزیعی روی تولیدات «مذهبی، سیاسی، فرهنگی» داشتند؛ آن هم در یک بخش کوچکش!
[لذا به نظر من] اصلاً لقب تشکیلات دادن به این انجمن، درست نیست؛ مگر به یک حساب، که بخواهیم خط فرهنگ متحجر را مورد حمله قرار بدهیم. البته تحجر، یک خطر جدی است و انتخاب انجمن بهصورت سمبلیک انتخاب بیجایی هم نیست! ولکن اینکه خودشان مالی باشند که آدم بخواهد برخورد بکند، نه خبری نیست!
آنها را با خود بهاییها هم مقایسه نمیکنم! اینها مسلِم هستند، طاهر هستند، شیعه هستند، احیاناً بعضیشان اهل تهجد، اهل خیرات فردی هستند. ولکن نه بهائیتش مالی هست مقابل اسلام، نه انجمن مقابلش! علتش این است که، بهائیت آن نفر اصلی میدان مبارزه با اسلام نیست! مگر بهائیت در نظام بین المللی چه حرفی برای گفتن دارد؟ در توصیف عدالت «سیاسی، فرهنگی، اقتصادی»، در «تولید، توزیع مصرف» چه حرفی برای گفتن دارد؟ چیزی ندارد که!
من به خود انجمنیها هم گفتم، گفتم شما در جنگ با یک پهلوان پنبه هستید که یک روزی دستگاه اجانب او را ایجاد کرده بود و بعد حتی نتوانسته نگهش دارد!
اینکه بهائیت را بدون اینکه در خارج زنده باشد، مرتباً در ذهن خودتان زندهاش بکنید، او را زمین بزنید باعث نمیشود که بگوییم کشتیگیر قوی هستید! اگر مرد میدانش هستید، آن کسی که اعلام میکند که [بدون اسلام] میتوانم اداره بکنم عالم را، در سینه او بایستید! الان مساله نفوذ «اقتصادی سیاسی، فرهنگی» مستکبرین جهانی مساله عینی ماست.
پس بنابراین تشکیلات اینها در نظر ما، قطعاً به مراتب بسیار زیاد ضعیفتر از تشکیلات مجاهدین خلق بود. مجاهدین خلق به یک نسبت ضعیفی تعریف از عدالت «سیاسی، فرهنگی، اقتصادی» را درک میکردند. قدرت تولید و تکامل اجتماعی را و ـ به اصطلاح ـ دینامیزم و توانافزایی جامعه را به یک نسبت ضعیفی معنا میکردند لذا خطر آنها در جذب جوانها مهمتر بود!
بله انجمن حجتیه، فقط به عنوان سمبل قشر متحجر و متنسک شناخته میشود.
📚 کد جلسه 1261 بانک اطلاعات فرهنگستان علوم اسلامی قم75/1/21
✍🏻 بهکوشش حجتالاسلام مهدیزاده
🆔 @Qasas_school
🔰فضولی موقوف!
🔺روایت شهید هاشمینژاد از انجمن حجتیه
🔹 خط انجمن یعنی چه؟
خط انجمن همانی که سابقا وجود داشت، مبارزه با بهائیت بود. تا این جا ما حرفی نداشتیم، کسی بیاید و با بهائیت مبارزه کند، اشکالی نداشت. اشکال کار چند مطلب بود. یکی این که آن برادران، یعنی تعدادی از رهبرانشان آنچنان بهائیت را بزرگ میکردند که گویا اصلاً تمام خطر، بهائیت است در ایران.
در حالی که ما معتقد بودیم، یعنی خط انقلاب معتقد بود که بهائیت یک شاخهای است از شاخههای استعمار. معلولی است، ما باید به سراغ علت برویم. نتیجتاً هم دیدید که وقتی دیدند انقلاب میشود و عوامل امپریالیسم در هم کوبیده میشود، بهائیت هم میرود سراغ کار خودش.
🔸همان طور که میدانید بچههای مسلمان و پاک و صادقی که میرفتند و با آنها[انجمن حجتیه] کار میکردند (ضمناً من عرض کنم من هیچ یک از آنها چه کوچکشان و چه بزرگشان را نمیخواهم متهم کنم و رهبرانشان را هم من متهم نمیکنم، ولی میگویم در دیدشان اشتباه داشتهاند و همین قدر برای ما کافی است که جریان را ببینیم چیست) اینها به بچههایشان میگفتند که به این شرط میتوانید با ما فعالیّت کنید که در کارهای سیاسی دخالت نکنید. همان وقتی که بچههای ما در خیابانها بودند و فریاد میزدند، در زندان و در برابر گلوله بودند؛ [اینها یعنی انجمن] اگر کسی را احساس میکردند که در فعالیتهای سیاسی است عذر او را میخواستند و این دقیقاً خلاف خط امام است. به همین دلیل هم بود که رژیم اجازه میداد آنها در زمینه مبارزه با بهائیت کار کنند. چرا؟ برای اینکه برای رژیم این مسئله مطرح بود که سر جوانان را یک جا گرم کند که کاری به کار آمریکا و رژیم و نفت و شرایط سیاسی نداشته باشند. حالا آن جای سرگرمی چه بود؟ برای رژیم فرق نداشت. گاهی به دانشجویان میگفت این همه عوامل شهوترانی برای شما ریخته، ما خودمان هم کمکتان میکنیم. امکانات رفاهی به آنان میدادند، بورس تحصیلی میدادند و… که خلاصه کاری به نظام نداشته باشند. یکی از سرگرمیها هم این بود که بروید با بهائیت مبارزه کنید، به شرطی که در کارهای سیاسی مداخله نکنید.
🔹این جمله را هم توضیح بدهم، این جور نبود که رژیم بگوید بروید با بهائیت مطلقاً مبارزه کنید. اگر این آقایان هم ادّعا میکنند که ما با بهائیت مبارزه میکردیم، کم لطفی میکنند.
بهائیت سه بُعد داشت: بعد اقتصادی، بعد سیاسی، بعد فکری. دقت کنید اینها در بعد سیاسی و بعد اقتصادی یک قدم هم اجازه نداشتند مبارزه کنند، رژیم، قرص جلوی اینها را میگرفت. [آیا] اینها میتوانستند حتی راجع به پپسی کولا حرف بزنند، که مال ثابت پاسال بود؟ اینها میتوانستند راجع به شرکتهایی که در این مملکت از نظر اقتصادی در اختیار بهائیت بود حرف بزنند؟ ابداً! این جا رژیم، چراغ قرمز داده بود و آقایان هم بر اساس دیدشان (باز نمیگویم خیانت) تزشان این بود که نباید با رژیم درگیری پیدا کرد، باید آهسته رفت تا گربه شاخ نزنه! بنابراین در بُعد اقتصادی اینها با بهائیت مبارزه نداشتند و نمیتوانستند هم داشته باشند. در بُعد سیاسی هم همین جور، میتوانستند بگویند آقای هویدا چرا تعدادی از وزرای شما در کابینهتان بهایی هستند؟ ابداً! میگفتند فضولی موقوف! پس کجا مبارزه میکردند و رژیم اشکالی نمیکرد یا به آنها اجازه میداد؟ فقط در بُعد فکری، وقتی ما میگوئیم انجمن حجتیه یعنی این خط و وجود دارد.
#انجمن_حجتیه #افتخارزاده #بهائیت
🆔@Qasas_school
🔰رجز معنادار علی در خیبر
۲۴ رجب مشهور است به روزی که قلعهی خیبر به دستان مبارک حضرت یدالله، علیبنابیطالب فتح شد.
درباره این واقعهی تاریخی حرف بسیار است. اما خوب است چند جملهای دربارهی رجز امیرالمؤمنین قلمی کنیم به امید شکستن درهای بستهیِ زندگیِ همهی شیعیان.
در منابع آمده که وقتی امیرالمؤمنین با مرحب، یَل نامی و پهلوان عرب مواجه شد، این رجز را خواند:
أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةً
لَيْثٌ لِغَابَاتٍ شَدِيدٌ قَسْوَرَةٌ [1]
من همان کسی هستم که مادرم نام شیر را بر من گذاشت.
فراهیدی در العین ذیل واژهی "حیدر" مینویسد:
و حَيْدَرَة: اسم علي بن أبي طالب عليه السلام- في التوراة. [2]
یعنی حیدر نام خاص علیبنابیطالب است در تورات.
تورات کتاب مقدس یهودیان است و جالب آنکه حضرت در برابر یهودیان خود را با همین نام معرفی میکند تا آشنایان با تورات بدانند در برابر چه کسی به رزم ایستادهاند.
همچنین جالبتر آنکه علاوه بر تورات، قرآن کریم نیز همین لقب شیر را به امیرالمؤمنین نسبت داده است.
ابنشهرآشوب در مناقب خود مینویسد:
وَ كَانَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله إِذَا خَرَجَ مِنْ بَيْتِهِ تَبِعَهُ أَحْدَاثُ الْمُشْرِكِينَ يَرْمُونَهُ بِالْحِجَارَةِ حَتَّى أَدْمَوْا كَعْبَهُ وَ عُرْقُوبَيْهِ وَ كَانَ عَلِيٌّ علیهالسلام يَحْمِلُ عَلَيْهِمْ فَيَنْهَزِمُونَ فَنَزَلَ كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ. [۳]
خلاصهی مطلب آنکه پیامبراکرم وقتی از منزل خارج میشد، مشرکین به او سنگ میزدند و جسم مطهر ایشان را زخمی میکردند تا جایی که استخوانهای پای مبارکش نمایان میشد. یکبار علیبنابیطالب چنین صحنهای را مشاهده کرد و چنان به سمت آنها حمله نمود که مشرکین پا به فرار گذاشتند. سپس برای این حرکت امیرالمؤمنین آیه نازل شد:
كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (مدثر/۵۰ و ۵۱)
مشرکان همانند گورخرانی گریزان، از چنگال شیر فرار میکنند.
اینجا صراحتا قرآن، از لفظ "قسوره" یعنی شیر استفاده میکند. کلمهای که فقط یکبار در قرآن آمده و ویژهی علیبنابیطالب است.
📚منابع:
۱- شیخ مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج1، ص: 127.
۲- فراهیدی، كتاب العين، ج3، ص: 179.
۳- ابنشهرآشوب، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج2، ص: 68.
#حیدر #خیبر
🆔 @Qasas_school
🔰امام کاظم چندبار زندانی شد؟
⚫️ حضرت موسیبنجعفر نخستین بار در دوره حکومت مهدی عباسی زندانی شد. مدتزمان این حبس مشخص نیست. نقل است که مهدی عباسی یک شب به حمیدبنقحطبه(زندانبان امام) دستور داد امام کاظم را هنگام سحر به قتل برساند. اما شب در خواب امیرالمومنین را دید که برایش این آیه را خواند: فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ (محمد/22) مهدی عباسی فهمید که علیبنابیطالب او را قاطع رحم و مفسد قلمداد کرده. لذا دستور داد شبانه امام را احضار کردند و حضرت را آزاد نمود.
🔴 سپس امام کاظم در دوره هارون دستکم چهار بار زندانی شد:
1⃣ حبس در زندان عیسیبنجعفر: حدود یکسال
2⃣ حبس در زندان فضلبنربیع: مدتی طولانی، حدود دهسال
3⃣ حبس در زندان فضلبنیحیی برمکی: مدت زمان نامشخص
4⃣ حبس در زندان سندیبنشاهک: حضرت در همین زندان به شهادت رسید!
#موسی_بن_جعفر
#امام_کاظم
🆔 @Qasas_school
🔰مهمترین زندانی سیاسی تاریخ (۱)
⚫️ درباره نحوه اولین بازداشت منجر به حبس آمده که حضرت موسیبنجعفر(علیهالسلام) درحال خواندن نماز صبح بود. ناگهان ماموران حکومتی هارون وارد مسجدالنبی شده و حتی صبر نکردند حضرت نماز خود را تمام کند. نماز امام را شکستند و وی را به دربار هارون بردند. گویند امام کاظم در این حین یک جمله فرمود: اشکو الیک یا رسول الله ما القی. ای رسول خدا بابت این اتفاق به تو شکایت میکنم.
سپس شبهنگام دو استر که روی آنها کجاوههایی پوشیده بود به راه افتاد. یکی به سمت بصره و دیگری به سمت کوفه. حکومت وقت میخواست کسی نداند امام کاظم را در کدام شهر زندانی میکنند. بعدها مشخص میشود کجاوه امام به سمت بصره رفته و امام در یکی از اتاقهای دارالاماره زندانی شد. کاتب عیسیبنجعفر (والی بصره) میگوید: این مرد نیکوکار (اشاره به امام کاظم) در مدتی که داخل دارالاماره بود، چه زشتیها و منکرات از درباریان ندیده و نشنیده است.
🔴 پس از یکسال حبس، عیسی برای هارون در نامهای مینویسد: «موسیبنجعفر را تحویل بگیر وگرنه او را رها خواهم ساخت. من هرچه تلاش کردم تا بر ضد او مدرکی بیابم، نیافتم. حتی گاهی به انتظار نشستم تا از زبانش نفرینی علیه من یا تو بشنوم ولی او جز دعا و طلب رحمت برای خودش از خدا چیزی نخواست.»
⚫️ در نقلی آمده که روزی هارون از نورگیر کوچک زندان نگاهی به سیاهچاله انداخت و دید موسیبنجعفر در سجده است. از فضلبنربیع پرسید: ماجرا چیست؟ فضل پاسخ داد که موسیبنجعفر هر روز از طلوع آفتاب تا اذان ظهر به سجده میپردازد. هارون گفت: آری او از راهبان بنیهاشم است که از دنیا بریده! فضل پرسید: پس چرا او را زندانی کردهای؟ هارون جواب داد: هیهات! چارهای جز این نیست!
🔺این تناقض به خوبی حاکی از این است که امام کاظم درحال مبارزه با حکومت وقت بود و هرچند در زندان به عبادت بسیار مبادرت داشت اما هرگز اینگونه نبوده که به سان راهبان از دنیا بریده باشد. اگر این بود، هارون او را زندانی نمیکرد.
#موسی_بن_جعفر
#امام_کاظم
🆔 @Qasas_school
🔰مهمترین زندانی سیاسی تاریخ (۲)
⚫️ سپس هارون از فضلبنربیع میخواهد امام کاظم را مخفیانه در زندان به قتل برساند اما فضل امتناع میکند. تا آنکه هارون دستور انتقال امام را به زندان فضلبنیحیی برمکی میدهد. گویا فضلبنیحیی بعد از مدتی شیفته رفتار و عبادت امام کاظم میشود و حضرت را در یکی از اتاقهای خانهاش جای میدهد و امام را تکریم میکند. خبر به گوش هارون میرسد و وی دستور میدهد مأموران حکومتی امام را تحویل زندان سندیبنشاهک داده و سپس فضلبنیحیی را برای زدن صد تازیانه به دربار بیاورند. فضل برای تازیانه خوردن به دربار میآید و مورد لعن هارون قرار میگیرد. یحیی برمکی پدر فضل، ضمن عذرخواهی از هارون، قول میدهد که امام کاظم را به شهادت برساند. سپس سندیبنشاهک رئیس زندان بغداد را مأمور به قتل امام میکند.
🔴 در زندان سِندی بسیار بر امام شکنجه روا میدارند. در نقلی آمده که حضرت را با سه زنجیر در بند کردند که وزن آنها سی رطل بود( هر رطل نیممَن است). گویا این زندان، در عمق زمین بوده که از آن به سیاهچاله تعبیر میشود. امام کاظم درباره وضعیت خود به فرستادهی هارون اینگونه پیغام میدهد: هر روز در اینجا بر من سخت میگذرد و تو در شادی هستی، بالاخره روزی خواهد رسید که با هم روبهرو شویم.. روزی که در پیشگاه خدا طرفداران باطل در خسران و زیانند.
📚منابع: مقاتلالطالبیین، ص415-416؛ الارشاد شیخ مفید، ج2، ص240؛ الغیبه شیخ طوسی، ص29؛ عیون اخبارالرضا، ج1، ص95؛ مناقب آل ابی طالب، ج4، ص300 و 318؛ الکافی، ج1، ص477؛ تذکرهالخواص ابنجوزی، ص313-314؛ کشفالغمه، ج2، ص213؛ اثباتالهداه، ج4، ص281؛ اعلام الوری طبرسی، ج2، ص33؛ بحارالانوار، ج48 ص221.
#موسی_بن_جعفر
#امام_کاظم
🆔 @Qasas_school