eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
321 عکس
18 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مروری کوتاه بر دوران کودکی و نوجوانی امام خمینی.pdf
219K
: 📌 در این فایل مروری کوتاه بر بخش‌های کمتر ناگفته از دوران زندگی امام خمینی شده که نکات بسیار جالبی برای علاقمندان دارد. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
به مناسبت میلاد حضرت زهرای اطهر و روز زن و فرازهایی از زبان امام سجاد درباره‌ی مادر را با هم بخوانیم که بی‌نهایت زیباست: 🔶 وَ اَمَّا حَقُّ اُمِّکَ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّهَا حَمَلَتْکَ حَیْثُ لَا یَحْتَمِلُ اَحَدٌ اَحَداً و اما حق مادرت این است که بدانی او آن‌گاه که هیچ‌کس بار کسی را بر دوش خود نمی‌پذیرفت، تو را حمل کرد. 🔶 وَ اَعْطَتْکَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَا لَا یُعْطِی اَحَدٌ اَحَداً و از شیره‌ی جانش به تو داد آن هنگام که کسی به تو چیزی نمی‌داد. 🔶 وَ وَقَتْکَ بِجَمِیعِ جَوَارِحِهَا وبا تک‌تک اعضایش از تو مراقبت کرد. 🔶 وَ لَمْ تُبَالِ اَنْ تَجُوعَ وَ تُطْعِمَکَ او باکی نداشت که خود گرسنه بماند ولی تو را سیر کند. 🔶 وَ تَعْطَشَ وَ تَسْقِیَکَ و نیز خود تشنه بماند و تو سیراب شوی. 🔶 وَ تَعْرَى وَ تَکْسُوَکَ خود لباسی [نو] برای پوشیدن نداشته باشد اما تو را [لباس نو زیبا] بپوشاند. 🔶 وَ تَضْحَى وَ تُظِلَّکَ و خودش در آفتاب بماند ولی برای تو سایه‌بان شود. 🔶 وَ تَهْجُرَ النَّوْمَ لِاَجْلِکَ او به خاطر تو بی‌خوابی کشید. 🔶 وَ وَقَتْکَ الْحَرَّ وَ الْبَرْدَ و تو را از گرما و سرما محافظت کرد. 🔶 لِتَکُونَ لَهَا تا تو برای او باشی، 🔶 فَاِنَّکَ لَا تُطِیقُ شُکْرَهَا  اِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِیقِهِ. پس تو را یارای سپاس‌گزاری از او نیست مگر با کمک خدا و توفیق از جانب او. 📚 رساله‌ی حقوق امام سجاد(علیه‌السلام) 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این عکس استوری فرهاد ظریف است؛ بازیکن اسبق تیم ملی والیبال. آن هم در روز میلاد حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) که عامه مردم ایران آن را به عنوان و جشن می‌گیرند. 🔻نوشتن دو مطلب پیرامون آن ضروری است:
اول: آیا می‌توان به بانویی که به لحاظ عاطفی و روحی و عقلی به ترازی رسیده که پیامبر اکرم او را «ام‌ابیها» می‌خواند، کودک خطاب کرد؟ هرچند شکافتن لقب «ام‌ابیها» تفصیل زیاد می‌طلبد، ولی یقینا حتی با شکافتن آن هم، باز امثال فهم و درکی از آن پیدا نخواهند کرد. چون آنها در درون یک ادبیات و یک جهان دیگر و کاملا بیگانه با مفاهیم دینی زیست می‌کنند. 💠 با این همه مخاطب مسلمان و دلداده‌ی اهل بیت (علیهم‌السلام) که عموم مردم جامعه ایران اسلامی امروز را شکل می‌دهند؛ از این لقب «ام‌ابیها» رشدیافتگی حضرت زهرا را در‌می‌یابند. 💠 نمونه‌های تاریخی بسیاری را می‌توان برای این موضوع یافت که شاید بارزترین آن قوه مدیریتی حضرت زهرا باشد. چه آنجا که خانه‌ی علی‌بن‌ابی‌طالب را به عنوان مهم‌ترین شخصیت سیاسی-اجتماعی-نظامی بعد از پیامبر، مدیریت کرده و امورات پراکنده آن را رتق و فتق می‌کند و چه آنجا که باغ‌های وسیعی مانند فدک را اداره می‌نماید. (طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۹۱؛ سید جعفر مرتضی، الصحیح، ۱۴۲۶ق، ج۱۸، ص۲۴۱) 💠 فکر می‌کنم درباره وسعت باغ‌های تحت مدیریت شخص حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) همین جمله ابن‌ابی‌الحدید عالم اهل سنت کفایت کند: «نخل‌های فدک به‌اندازه نخل‌های امروز شهر کوفه بوده و نخلستان‌های وسیع داشته است.» (ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ۱۳۸۷ق، ج۱۶، ص۲۳۶) ❓حال شما بگویید فردی که می‌توانسته این حجم از امورات مهم را در آن حدود سنی مدیریت نماید و علاوه بر آن امام حسن و امام حسین و حضرت زینب را در دامن خود پرورش دهد، می‌تواند کودک خطاب شود؟ بگذریم از سایر رفتارهای مهم حضرت زهرا در مواجهه با مسائل اجتماعی-سیاسی گوناگون که نه تنها نشان از بلوغ فکری-روحی-عقلی-عاطفی ایشان دارد، بلکه می‌تواند برای تمام زنان تاریخ در تمامی نسل‌ها الگو و اسوه باشد. ادامه👇 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
دوم: ما به خوبی می‌دانیم افرادی که در ادواری از زندگی خود در چشم و بر چشم بسیاری از مردم بوده‌اند، با اتمام دوران کاری، به حاشیه رانده شده و درنتیجه دچار انواع و اقسام مشکلات روحی و عقده‌های شخصیتی و روانی می‌شوند. از این رو بخش عظیمی از رفتارهای برخی افراد سرشناس، برای بازگشت به نقطه کانونی توجهات است و مسیر این بازگشت را هم سخن گفتن خلاف فهم و میل عامه هموار می‌کند. از طرفی این قبیل حرف‌ها و حرکت‌ها، نوعی حس خاص‌بودگی را هم ارضاء کرده و توهم ویژه بودن این جماعت را هم استمرار می‌بخشد. 💠 همه‌ی اینها را هم گفتم تا بگویم ما این موضوعات را می‌فهمیم و در مواردی آنها را شایسته ترحم هم می‌دانیم. اما اگر مردم این نوع سخنان را توهین به مقدسات تلقی کنند که می‌کنند، مسئولیت این میزان از نفرت‌پراکنی را چه کسی برعهده می‌گیرد؟ اگر صبر مردم نجیب و مسلمان تمام شود، آن وقت ما هم دیگر نمی‌توانیم با پاسخ‌های منطقی و علمی دادن (مثل الان)، برای برهم نخوردن آرامش تلاش کنیم. هرچند امثال فرهاد ظریف با فوت کردن به نور خدا، فکر می‌کنند قدمی در راه خاموشی آن برداشته‌اند، اما این در واقع دمیدن بر آتش خشم مردم مسلمان است که اگر گُر بگیرد ریش و ریشه‌ی نداشته‌ی ظریف‌ها را می‌سوزاند و دود این حوادث هم به چشم خود همین افراد می‌رود. 🔺 آق‌فرهاد!! زمستان حوادث که برود، روسیاهی برای ذغال می‌ماند. از ما گفتن بود.. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
جاسوس‌کُشی رجوعی به تاریخ؛ به مناسبت اعدام یکی از جاسوس‌های روباه پیر 🔍 استفاده از جاسوس‌ها و یا به تعبیری عیون(چشم‌ها) در تقابل‌های جبهه حق و باطل امری متداول و بدیهی بوده است. در زمان حکومت رسول الله(ص) نیز، ایشان مُخبر و نیروی اطلاعاتی در جبهه باطل داشت و دشمنان ایشان هم از منافقان و افراد ضعیف‌الایمان برای نفوذ و یا حداقل اطلاع یافتن از تحرکات جبهه اسلام بهره می‌بردند. ⚔ این تقابل اطلاعاتی-امنیتی در دوران حکومت علوی و حکومت چند ماهه‌ی امام مجتبی(ع) به اوج خود رسید. یکی از این مقاطع مهم، روزگار بعد از بیعت مردم با امام حسن است. 🔭 در این دوره، معاویه به مجرد اطلاع یافتن از شهادت امیرالمومنین(ع) و بیعت مردم با امام حسن(ع) دو جاسوس، یکی از قبیله حمیر و دیگری از قبیله بنی‌قین به کوفه و بصره اعزام کرد تا به وسیله نفوذ آنها، به اطلاعات و اخبار مهمی دست یابد و با ایجاد بحران امور را بر امام آشفته سازد. 🪢 اما این دو جاسوس لو رفته و توسط نیروهای اطلاعاتی-عملیاتی امام دستگیر می‌شوند. ♦ امام مجتبی(ع) از جریان آگاه شد و دستور دادند که مرد حمیری را از قبیله لحام اخراج کرده و او را گردن بزنند و طی نامه‌ای به والی خویش در بصره دستور اخراج جاسوس بنی‌قین را از قبیله بنی‌سلیم صادر و فرمود او را نیز گردن بزنند. 📜 سپس امام مجتبی(ع) برای معاویه نامه‌ای نوشت که در آن آمده بود: تو با جاسوسانی که بر من گمارده‌ای، گويی سر ستیز و سودای جنگ داری و من در این قضیه تردیدی ندارم. در انتظار چنین نبردی باش، به خواست خدا عملی خواهد شد. همچنین اطلاع یافتم که چونان بی‌خردان، زبان به ناسزا گشوده‌ای.» این رخداد، زنگ خطر و تهدیدی برای معاویه بود از آن جهت که به معاویه بگوید: 1)جاسوسان تو لو رفته، 2) نقشه جنگ تو عیان شده، 3)من نیز بر اخبار شما احاطه و تسلط دارم. ✍🏼 به قلم: دکتر حسن شفیعی(دام‌عزه) 🌐 برگرفته از: @h_shafiei 📚 منبع: سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی(ع)، گروه مولفان (سیدمنذر حکیم با همکاری وسام بغدادی)، مترجم عباس جلالی، انتشارات مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) چاپ اول، ۱۳۹۲ 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت 26 دی ماه؛ سالروز فرار شاه روایت فرح از لحظات فرار «عزیمت اشک آلوده محمدرضا و من در 26دی ماه 1357 انجام شد. دخالت امریکا در امور داخلی ایران به اندازه‌ای رسیده بود که دیگر حتی ما را هم در جریان امور قرار نمی‌دادند. مثلا ژنرال رابرت هایزر مدت‌ها بود به ایران آمده و فعالیت می‌کرد درحالی‌که ما اصلا اطلاع نداشتیم. وقتی محمدرضا فهمید ژنرال هایزر در تهران است بیشتر مشکوک شد و به من گفت: به محض اخذ رای اعتماد توسط بختیار کشور را ترک خواهیم کرد. ما در روزی که بختیار به مجلس رفته بود در فرودگاه بودیم و جریان مجلس را از طریق تلفن بی سیم گوش می کردیم.» «محمدرضا از آن که مجبور به ترک وطن شده بود به شدت متاثر و ناراحت بود. ساعت از یک بعد از ظهر گذشته بود که ما در میان بدرقه دکتر شاهپور بختیار (نخست وزیر) دکتر جواد سعید (رئیس مجلس شورای ملی) دکتر علی قلی اردلان (وزیر دربار) و فرماندهان عالی‌رتبه ارتش و گروهی از رجال و شخصیت‌های مملکتی فرودگاه مهر آباد تهران را ترک گفتیم.» «محمدرضا بیم آن را داشت که ما به سرنوشت ژنرال داوود خان رئیس دولت افغانستان ـ که به اتفاق تمام اعضای خانواده اش اعدام شد ـ دچار شویم. خوشبختانه محمدرضا با پیش بینی درست از ماه‌ها قبل همه اعضای خانواده دیبا و پهلوی را به خارج فرستاده بود فرزندانم در امریکا بودند بیشتر اعضای خانواده محمدرضا هم به جز والاحضرت شمس و شوهرش در امریکا بودند و جایشان امن بود. اما من و محمدرضا ماه‌ها بود از وحشت این که به دست انقلابیون بیفتیم خواب راحت نداشتیم.» 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
محمدرضاشاه در پاسخ به خبرنگاران پیرامون دلایل و مقصد سفر خود گفت: «مدتی است احساس خستگی می‌کنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این که خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز می‌شود و تهران را به سوی آسوان در مصر ترک می‌کنم.» رفتن شاه به مصر آدمی را یاد این آیه‌ی شریفه از قرآن می‌اندازد: ♦️اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ (بقره/61) 🔔 به مصر هبوط کن که ذلت و خواری و غضب خداوند به خاطر کفران‌ها و خون‌ریزی‌ها و ستم‌ها سزاوار توست. 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school
روایت عکاس آن عکس معروف (جعفر دانیالی) 📸 روز ۲۶ دی سال ۱۳۵۷ - که شاه می‌خواست از ایران برود - تقریبا نگذاشتند هیچ‌ یک از خبرنگارهای داخلی برود و از او عکس بگیرد. اتفاقا آن روز کارت همراهم نبود، اما گاردی‌ها مرا می‌شناختند و به من می‌گفتند حاجی دانیالی! نگاهی به لیستی که داشتند انداختند و گفتند اسم شما اینجا نیست. گفتم ناگهانی شد، باور نمی‌کنید بروید بپرسید. بالاخره چانه زدم و راهم دادند. هفت، هشت نفر بیشتر نبودیم، همه هم ایرانی! شاه اصلا حالش خوب نبود و حوصله و آمادگی جواب دادن به خارجی‌ها را نداشت. یکی از فرماندهان ارتش خودش را روی پای او انداخت و گفت: «اگر شما بروید تکلیف ما چه می‌شود؟» شاه بلندش کرد و گریه‌اش گرفت. 📸 شاه که از پله‌های هواپیما بالا رفت، خودم را با عجله رساندم. با یک دستم به نرده‌های پله‌های هواپیما آویزان شدم و با دست دیگرم آخرین عکس شاه را در ایران از او گرفتم و صدای ناله‌اش را شنیدم. پاهایش توان کشیدن او را نداشتند و به زور از پله‌ها بالا می‌رفت. دستش را به لبه نرده‌های پله‌ها گرفته بود. عکس را که چاپ کردم، پشت آن نوشتم: «آخرین عکس انقراض سلطنت در ایران.» 🏫 مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص 🆔 @qasas_school