هدایت شده از نسیم قزوین
🔰 مراسم یادبود شهید قدرت الله چگینی و حاج احمد خدایاوران برگزار شد
🔹به گزارش نسیم قزوین مراسم یادبود معلم شهید قدرت الله #چگینی و حاج احمد #خدایاوران "با عنوان الگوهای تربیت دینی جوانان " با تلاوت قرآن آقای غلامی و خاطره گویی آقای محمد رضا خلاقی و سخنرانی استاد حاج رضا انصاریان و خواندن سرود توسط گروه سرود مدرسه پسرانه نجاتیه و تشکیل میزگرد خاطره گویی و بیان نظرات با حضور آقای محمد انصاری و دو پسر بزرگوار شهید قدرت الله چگینی (جمال الدین و کمال الدین چگینی) در سالن اجتماعات هشت بهشت شهرداری قزوین با حضور خانواده شهید قدرات الله چگینی و حاج احمد خدایاوران و جمعی از دوستان قدیمی برگزار و همچنین یاد خاطره خانم بهتویی همسر شهید قدرت الله چگینی و خانم کجینه بافت همسر حاج احمد خدایاوران نیز گرامی داشته شد.
پنجشنبه | ۱۵ شهریور ۱۴۰۳
🔸نسیم قزوین @nasimqazvin
آیا دستگاههای نظارتی، اطلاعاتی و امنیتی به این موضوع مهم اندیشیده اند که چرا فرزندان بعضی از آقایان در جلسات رسمی و غیر رسمی پا به پا و شانه به شانه خود حضور دارد؟!
چرا باید اجازه دهند افراد نامرتبط و فاقد سمت، در جلسات مختلف را همراهی کنند؟
هدایت شده از دوستداران ولایت
#زندگینامه_نادرشاه_افشار⚔
#پسر_شمشیر_فرزند_درگز
#قسمتسیونهم
پس از آنکه سازمان کمین کنندگان و سنگرنشینان هندی درهم کوبیده شد همه ساز و برگ و خواربار و تجهیزات ریز و درشت آنان به چنگ نادر افتاد ، سپاهیان ایران سرمست از این پیروزی به شادمانی پرداختند ، ولی نادر میدانست که این نخستین خوان ، از هفت خوان خطرناک پیش روست ، هر چند مهم ترین و سخت ترین آنها ، همین تنگه خیبر بود
از آن سو ناصر خان که مجددا راه گریز در پیش گرفته بود خود را به پیشاور (دومین شهر بزرگ در پاکستان فعلی) رساند و از پادگان شهر خواست که بحالت آماده باش درآیند ، نادر نیز پس از سه روز گردآوری غنائم و پاکسازی صد در صدی تنگه ، دستور حرکت سریع بسوی پیشاور را صادر و خود پیشاپیش پنج هزار نفر جلوداران سپاه براه افتاد
در بین سربازان شهر پیشاور ، دو هنگ از مدافعان افغانها به فرماندهی سعداله خان و ملامحمدافغان حضور داشتند ، روزی از روزها ، آنها افراد خود را جمع کردند تا نظر آنان را در خصوص جنگ با نادر و سپاه ایران بدانند ، سربازان یکصدا فریاد زدند ، ما ایرانی هستیم و هرگز حاضر نیستیم بخاطر بیگانگان (هندیان) بر روی هموطنان خود شمشیر بکشیم ، سعداله خان و ملا محمد افغان شادمان شده و ضمن تائید نظر سربازان تحت امر خود ، در یک فرصت مناسب پیشاور را ترک کردند و با نیروهای خود ، به اردوی نادر پیوستند و از نادر درخواست عفو نمودند که بلافاصله درخواستشان اجابت شد و سپس هر دو فرمانده ، سوگند خوردند تا پای جان در رکاب نادر جانفشانی کنند ، نادر نیز دستور داد به سربازان افعان تفنگ و ساز و برگ نو تحویل داده و حقوق سه ماه را پیشاپش بعنوان پاداش ، به آنان پرداخت نمایند
نادر بیدرنگ با پنج هزار از سواران فدائی سپاه خود که جزء جلوداران لشگر بودند از لشگر اصلی جدا شد و با تاخت و تاز ، بسوی شهر پیشاور حرکت کرد و فرماندهی سپاه اصلی را به تهماسب خان جلایر سپرد تا با رعایت احتیاط های لازم در روزهای آینده به او در پیشاور ملحق شود
نادر پس از رسیدن به پیشاور ، سپاه خود را به دوازده بخش تقسیم کرد و در سپیده دم و تاریک و روشن صبحگاهی ، با همان سپاه اندک فرمان حمله به سپاهیان پیشاور به فرماندهی ناصرخان را صادر کرد ، نیروهای ناصر خان که در آمادگی کامل بودند به دفاع پرداختند ، نیروهای ایرانی که در آغاز تصور نمی کردند با چنین پایداری سختی روبرو شوند تا آمدند روحیه خود را ببازند با مشاهده فریادها و نعره های جانسوز فرمانده خود که با تبرزین مانند یک سرباز ساده در میان خیل عظیم سربازان دشمن با حرارتی مثال زدنی می جنگید ناگهان به هیجان آمدند و روحیه خود را بازیافته و بی باکانه به قلب دشمن تاختند
پس از نیم ساعت تاخت و تاز دیوانه وار سربازان به هیجان آمده ایرانی چنان بالا گرفت که باعث ایجاد ترس و وحشتی عظیم در نیروهای ناصرخان شد بطوریکه سنگرهای خود را رها کرده و مجبور به عقب نشینی شده و بسوی شهر گریختند و با بستن دروازه های شهر به دژ پیشاور پناه بردند ، در این اثناء به نادر خبر دادند که ناصر خان در میان اسیران است ، نادر دستور داد دستان او را ببندند و تا یکسره کردن کار پیشاور در نقطه امنی از او محافظت کنند
دروازه های دژ پیشاور از سوی مدافعانی که نمی دانستند فرمانده شان به اسارت درآمده بسته شده بود ، پیشه وران دکان های خود را بسته و از بیرون آمدن زن و فرزندان خود جلوگیری می کردند ، مدت کوتاهی نگذشته بود که مدافعان دژ از گرفتار شدن ناصرخان آگاهی یافتند ، ترس سراسر وجود آنان را فراگرفت ، نظامیان با کنار گذاشتن زره و دیگر البسه و جنگ افزارهای خود سعی می کردند خود را شبیه مردم عادی شهر جلوه دهند ، مردم شهر از ریش سفیدان شهر درخواست کردند به پیشگاه نادر رفته و درخواست امان نمایند ، قبل اینکه توپخانه ایران شروع به غرش نماید دهها پرچم سفید به نشانه تسلیم از برج و باروی دژ آویزان شده و بدنبال آن بزرگان و ریش سفیدان شهر با ارمغان ها و هدایایی نفیس به اردوی نادر آمدند و درخواست امان کردند
نادر با خوشروئی آنان را پذیرفت و به آنان گفت ما با مردم شهرها سرِ جنگ نداریم و اینک جان و دارائی و ناموس اهالی شهر در امان خواهد بود ، به مردم بگوئید ما را به چشم میهمان بنگرند نه یک دشمن ، بزرگان شهر شادمان به شهر بازگشتند و جارچیان پیام امان نادر را بگوش مردم رساندند ، مردم شهر که میدیدند خطری عظیم از بیخ گوششان گذشته چنان به وجد آمده بودند که با وجود خفت شکست ، در کوچه و برزن به جشن وپایکوبی پرداختند ، نادر طبق روال معمول خود ، اجازه ورود سربازانش را به داخل شهر نداد و با تعیین حاکمی از سوی خود برای پیشاور ، دستور داد ناصرخان را به حضورش بیاورند
# دوستداران _ولايت
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
هدایت شده از دوستداران ولایت
#زندگینامه_نادرشاه_افشار⚔
#پسر_شمشیر_فرزند_درگـز
#ادامهقسمتسیونهم
دمی پس از دستور نادر ، ناصر خان را با دستان بسته نزد او آوردند ، سردار دلاور هندی که در درازای مسیر کابل تا پیشاور ، در چندین جنگ رویاروی نادر پایداری کرده بود اینک با دستان بسته ، اما مغرور و سربلند و بدون هیچ ترس و واهمه ای در برابر نادر ایستاده بود
نادر نگاهی به سراپای پیکر بلند و نیرومند و ریش سیاه و دستار (عمامه) سرخ ناصرخان کرد و وقتی در چهره این فرمانده دلاور ، هیچگونه هراس و ترسی ندید او را در دل تحسین کرد و بلافاصله دستور داد بند از دستانش بردارند ، ناصر خان پس از باز شدن دستهایش با احترام ، دست بر سینه مقابل نادر ایستاد ، خاموش ولی استوار با گردنی افراشته ، نادر رو به او کرد و گفت
ناصرخان ، از روزی که از مرز ایران گذشتم تا به امروز تو و پسرت شرزه خان مزاحم ما بودی ، مگر نمیدانستی که ایستادگی در مقابل سپاه ایران ، جز شکست بهره ای نصیب تو نمیکند ، چرا تسلیم نشدی و جان سربازان خود و ما را به هدر دادی ، ناصر خان همانگونه آرام و بی هراس پاسخ داد
بجز جنگ در تنگه خیبر ، میدانستم که حریف سپاهیان شما نخواهم شد ولی من میهنم را دوست دارم ، این سرزمین مرا پرورانده و زندگی خود و خانواده ام ، حاصل دسترنج ملت هند بوده ، من اگر در این روزگار وانفسا نتوانم پاسخ زحمات و بزرگواری هموطنانم را بدهم کِی خواهم داد ، نادر که از صراحت لهجه و سخن استوار سردار دلاور هندی در شگفت شده بود از وی پرسید
هنگامی که پی بردی جنگ ، بی فایده هست آیا حماقت نبود که باز هم با ما به جنگ و ستیز بپردازی ، ناصرخان پاسخ داد ، من سرباز هستم ، سرباز ملت هند ، سرباز به منطق نمی اندیشد بلکه به فداکاری می اندیشد من اجازه ندارم حقی که ملت هند به گردن من دارد با تسلیم و بدر بردن جانم نادیده بگیرم ، جنگیدن برای نگهداشتن میهن حماقت نیست بلکه اوج سرافرازی و سعادت است ، جای افسوس است ، ایکاش در جنگ با تو ، کشته می شدم و خبر اسارت خفت بار من به مردم سرزمینم نمیرسید زیرا ننگ دارم که مردم مرا ترسو بدانند و تصور کنند تسلیم شده ام
نادر زیرکانه گفت افسوس خوردن تو کاری را درست نمیکند تو در همین جا هم ممکن است هر لحظه جان خود را نثار مردمت بکنی ، ناصرخان گفت ، اگر شاهنشاه دستور دهد که دشنه ای به من بدهند هم اکنون نشان خواهم داد که نثار جانم در راه میهن هیچ ارزشی ندارد
سخنان ناصرخان چنان در نادر موثر افتاد که ناگهان بی اختیار و با فریادی بلند گفت ، آفرین ، آفرین ، تو از نظر من سرداری دلاور ، مردی شریف و پاک ، سربازی راستین ، میهن پرستی واقعی و شایسته احترام شایان هستی ، اگر غیر از این رفتار می کردی در نظر من مردی سست عنصر و بی مقدار بودی ، ناصر خان که در مورد خشونت ها و رفتار خشک و یکدندگی نادر داستانها شنیده بود هاج و واج شده بود که آوای نادر او را بخود آورد که میگفت
بله تو بنحوی شایسته به وظیفه خویش عمل کردی ، من با کسانی که مردانگی و دلاوری دارند نه تنها دشمنی ندارم که دوستشان هم دارم ، تو تا آخر دنیا نزد من عزیز و محبوب هستی ، اکنون هم آزاد هستی ، میتوانی پیش ما بمانی و یا هر جائی که دوست داری بروی ، ناصرخان از بزرگواری نادر اشک در چشمانش حلقه زد و گفت ، من اسیر جنگی هستم ، اگر شاه ایران مرا آزاد کند مرا مدیون خود کرده و رسم جوانمردی نیست که انسان با ولی نعمت خود بجنگد از طرفی من کماکان سرباز ملت هند هستم و نمی توانم با شما نجنگم چون در اینصورت به ولی نعمتی دیگر خیانت کرده ام ، لذا از شما استدعا می کنم مرا در اسارت خود نگهدارید تا از تردید و دودلی که پس از آزادی دچار آن خواهم شد رهایی یابم ، حال که امروز ، روح مرا خریدید جسم مرا نیز نزد خود نگهدارید
نادر با مهربانی دستش را بر شانه ناصرخان گذاشت وگفت ، از ته دل افسوس میخورم که تو سردار من نیستی و نمی توانم از تو بخواهم همراه من با ملت هند بجنگی زیرا دشمنان من برادران و دوستان تو هستند و از طرفی نمی توانم با توجه به مردانگی و شجاعتت ، تو را به چشم اسیر جنگی بنگرم ، تو از امروز در دربار ما بسیار محترم خواهی بود تا تکلیف جنگ من با محمد شاه گورکانی روشن شود ، نادر سپس با احضار مسئول تشریفات ، دستورهای شایسته در پذیرائی و ادای احترام به ناصرخان را داد و پس از سه روز ، فرمان حرکت به درون خاک هند را صادر کرد و سپاه ایران همانند سیلی بنیان کن بسوی دهلی بحرکت درآمدند
نگاه پرمهر پروردگار همیشه همراهتون
# دوستداران _ولايت
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
هدایت شده از رسانه سرآمد 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَىٰ أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً»
یعنی خداوند میتونه برامون معجزه کنه
پس بیا بسپاریم به خودش به جای نگرانیای الکی
https://eitaa.com/saramadqazvin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ تفاوت رئیسجمهور با شهید جمهور!
📌مسعود پزشکیان: اولین سفر میخواستم برم عراق، زیارت نجف!
📌شهید رئیسی: بعضیها هوس کربلا کردند؛ اما ماموریت جدی ما، کار و کار و کار!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
باسلام
هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم
🌷 معلم بسیجی شهید عبدالرحمان رضائی
🌷 تولد ۲۴ آذر ۱۳۳۵ صومعه سرا استان گیلان
🌷 شهادت ۱۶ شهریور ۱۳۶۱ شلمچه
🌷 سن موقع شهادت ۲۶ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ برادر و خواهر مسلمان بيائيم متكي به خدا و آيات و قوانين الهي گشته و سعادت اخروي را بر مظاهر دنيوي نفروشيم و تمام افعال و كردارمان فقط و فقط براي خدا و در راه او باشد
✅ بيائيم در مقابل دشمنان اسلام، به قول امام عزيزمان يد واحده باشيم، ما با اين انسجام و يكپارچگي، دشمن را ذليل و زبون سازيم
✅ پيامي كه با خون خود آن را تضمين مي كنم اين است كه از برادران و خواهران و پدران و مادران خود بخواهم كه همواره وحدت خويش را در مقابل جبهه كفر حفظ كرده و آني از توطئه هاي دشمن غفلت ننمايند
✅ و هيچگاه ياري و مساعدت و همچنين دعا براي مصلح دوران و حسين زمان و آن اسوه و تجلي اسلام (روح خدا) و نيز دعا در تعجيل فرج امام زمان را از ياد نبرند
✅ و به كوري چشم دشمنان اسلام لحظه اي دست حمايت از امام و روحانيت متعهد و مبارز بر ندارند
✅ و تفرقه و نفاق را كه در حقيقت جلوه شيطاني است كنار بگذارند و همواره دنباله رو مشي الله كه نمودهايش در رهبري امام خمینی هويدا است باشند.
🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان میباشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
#تبیین_جهادی 🇮🇷
هدایت شده از دوستداران ولایت
چیزی که قدرتمندترین آدم تاریخ ( امیر المومنین علیه السلام ) را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود و اِلّا همه مردم که بی دین نبودند، تحلیل سیاسی نداشتند.
جهاد تبیین یعنی قبل از دشمن، شما محتوای صحیح را درست کنید. ( امام خامنه ای )
✍🏻گروه جهاد تبیین و مطالبه گری
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelaya
لینک بالا را برای دوستان وهرگروهی که دوست دارید ارسال نمایید
💢علت عدم واریز یک میلیون تومان به برخی بازنشستگان
مدیرکل امور مالی صندوق بازنشستگی کشوری:
🔹علت عدم واریز یک میلیون تومان علیالحساب به برخی از بازنشستگان، وجود حقوق منفی یا بدهیهای قبلی است.
🔹این توضیحات به منظور شفافسازی وضعیت مالی و پرداختها به بازنشستگان ارائه شده است.
کانال قزوین سلام🇮🇷
🆔 @qazvinsalam
🔺برنامه رقابت نمایندگان ایران در روز نهم پارالمپیک پاریس
داود علیپوریان، کاپیتان قزوینی تیم ملی والیبال نشسته در فینال پارالمپیک امشب ساعت 21 به میدان می رود.
کانال قزوین سلام🇮🇷
🆔 @qazvinsalam
هدایت شده از خبرگزاری بسیج استان قزوین
اطلاع رسانی
✅پخش ویژه برنامه اردوگاه حضرت صاحب الامر(عج)
🔺با موضوع گرامیداشت هفته دولت و روز قشر بسیج ادارات و کارمندان
🔴زمان پخش : جمعه ۱۶ شهریور ماه ۱۴۰۳ ساعت ۲۰:۲۵ دقیقه
از شبکه قزوین
بخش اخبار
⬅️عزادرای نیروهای مسلح استان
⬅️بهر برداری از دستگاه آزمایشگاهی بیوشیمی
⬅️بسیج سازندگی
⬅️دیدار با خانواده شهدا
🎥ویژه : معرفی الگوهای برتر بسیج
❇️روابط عمومی سپاه حضرت صاحب الامر(عج) استان قزوین
❇️کانال خبرگزاری #بسیج قزوین 👇🏻
🆔 @Basij_qazvin
─┅═ঊ﷽ঈ═┅─
آیشهــــدا گاهےنگاهے
🌷«یادی که دردلهاهرگزنمی میردیاد شهیدان است»🌷
🔻امروز جمعه شانزدهم شهریورماه ۱۴۰۳
🍀 یاد می کنیم از شهید والامقام:
علی اکبر خاندانی
شهیدی از شهدای گرانقدر استان قزوین
نوزدهم بهمن ۱۳۴۵، در روستای ساغرانعلیا از توابع شهر بوئینزهرا به دنیا آمد.
پدرش محرمعلی، کشاورز بود و مادرش همای نام داشت.
به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت.
شانزدهم شهریور ۱۳۶۴، در اشنویه توسط نیروهای بعثی به شهادت رسید.
پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
🌹 سایر شهدای استان قزوین که در چنین روزی به شهادت رسیدند، شهیدان والامقام علی یار جمالی، علی اکبر هنرخواه، موسی آقایی
🌺 ارواح طیبه شهدا صلوات 🌺
#شهید_خدمت
🇮🇷 🌐 کانال قزوین سلام
🆔 @qazvinsalam
هدایت شده از قزوین نیوز
این یک گزارش نیست، یک استمداد است!
🔗مشروح گزارش
https://qazvinnews.ir/1202309
🔺کانال صدای مردم قزوین
@qazvinnews_ir