هدایت شده از دوستداران ولایت
#زندگینامهنادرشاه_افشار⚔
#پسرشمشیر
#قسمتپنجاهویکم
نادر با اینکه فقط در حد خواندن و اندکی نوشتن سواد داشت ولی می دانست بالا رفتن تراز دانش و بینش هموطنانش ، بر پایه علم و آگاهی استوار خواهد بود بهمین خاطر در بازگشت از هند ، شصت هزار جلد کتاب خطی نفیس و گرانبها را از کتابخانه پادشاهی هند به ایران آورد و به کتابخانه آستان قدس رضوی اهداء کرد که هم اکنون بسیاری از آنها ، کماکان در آنجا نگهداری و محافظت می شود
بدستور نادر ، قبل از بازگشت وی و ارتش ایران به سرزمین خود ، بشرط باقی ماندن محمدشاه و خاندانش بر حاکمیت و سلطنت هند ، متنی تهیه و تنظیم شد که بر اساس آن شهرهای کابل ، غزنین ، هزاره جات ، دربند ، ایالت بلوچستان (در حال حاضر قسمت اعظم بلوچستان با هفتاد میلیون نفر جمعیت در پاکستان واقع است که در آن زمان جزء خاک هند بود و با دسیسه و تفرقه افکنی انگلیسی ها از خاک هند جدا شد) ، تربین ، چن سموالی ، کترا ، شهر بندره (سرچشمه رود پر آب آتک) ، خداداد ، و قلعه بکر سرچشمه رود تالاسنگ به خاک ایران واگذار شود
این از هوشمندی نادر بود که شهرهائی که سرچشمه های رودها در آنجا بود را در اختیار گرفت تا شهرهای داخل ایران دچار کم آبی نشوند را ، مقایسه کنید با وزرا و مشاوران رضا شاه ، که خطرات جدائی سرچشمه رود هیرمند یعنی دشت نا امید ، که استان بزرگ سیستان را آبیاری میکرد را به وی گوشزد نکردند و به افغانستان بخشیدند ، افغانستان نیز در حال حاضر با زدن سد بر روی سرچشمه رودخانه هیرمند ، مردم ایران را از آب آن محروم و دچار بی آبی فزاینده و خطرات بزرگ زیست محیطی کرده است و دشت هامون در حال حاضر خشک ، و نمک بستر خشک آن ، با پراکنده شدن توسط بادهای صد و بیست روزه آن استان ، در حال نابودی تمام زمین های کشاورزی مردم آن استان بزرگ و گسترش کویر است
محمد شاه شکست خورده که چاره ای نداشت اجبارا تن به امضاء نهادن این پیمان داد و شهرهای یاد شده به خاک ایران ضمیمه گردید ، در پی آن محمد شاه طی حکمی تمامی استانداران و والیان ایالت های فوق را از سمت خود عزل نموده و به دهلی فراخواند ، ناگفته پیداست نادر نیز بلافاصله ، افراد خود را برای تَصَدی و بدست گرفتن زِمام امور به آنجا فرستاد
پس از امضاء قرارداد ، که در حقیقت پیمان آشتی بشمار می آمد ، جارچیان این خیر را به آگاهی مردم دهلی رساندند ، شهر چراغان شد و مردم از اینکه بزودی حکومت نظامی خاتمه خواهد یافت ، علیرغم جدائی بخش های چشمگیری از سرزمین هایشان ، به شادمانی پرداختند
پس از آن ، نادر از محمد شاه خواست که به آگاهی تمام بزرگان ، فرماندهان ، توانگران (ثروتمندان) ، راجاها ، مهاراجه های هندی برساند به میمنت این پیمان آشتی ، جشن بزرگی در کاخ پادشاهی هند با حضور او و محمدشاه برگزار نماید
ترس و وحشتی عظیم در میان بزرگان هند ایجاد شد زیرا آنان از زبان تاریخ شنیده بودند در میانه اینگونه جشن ها و میهمانیها ، ممکن است چه حوادث هولناکی رخ دهد ، آنها داستان های میهمانی انوشیروان ساسانی که برای پیروان دین مزدک و میهمانی منصور ، خلیفه عباسی که برای ابومسلم و یارانش ترتیب داده بود و از همه نزدیک تر ، میهمانی محمود افغان در شهر اصفهان ، که برای خاندان صفوی و بزرگان شهر برپا کرده بود و در اینگونه میهمانیها ، تمامی افراد حاضر کشته و سر بریده شده بودند ، آگاهی داشتند لذا پنهانی ، خود را به محمد شاه رساندند و پیامد احتمالی و خطرات شرکت در این میهمانی را به وی گوشزد کردند ، محمدشاه به آنان گفت ، اگر با حضور در این میهمانی ، احتمال پنجاه درصد کشته شدن هست در صورت سرپیچی از فرمان نادر ، احتمال مرگ صد در صد خواهد بود
در مناظره ای که بین روحانیون زرتشتی و مزدک و پیروانش در کاخ انوشیروان ، پادشاه مقتدر ساسانی برگزار شد ، در آخر مناظره بدستور انوشیروان ، مزدک و همه پیروانش بدست محافظان کاخ پادشاه ساسانی کشته شدند
منصور ، خلیفه عباسی بغداد نیز که با حمایت و جنگ های دامنه دار سربازان ایرانی به فرماندهی ابومسلم خراسانی ، بر حاکم بنی امیه بنام مروان پیروز شده و رهبری جهان اسلام را بدست گرفته بود ، به پاس قدردانی و اهداء پاداش به ابومسلم و سردارانش ، آنها را از خراسان به قصر خود در بغداد دعوت کرد ولی در آخر مراسم میهمانی و جشنی که به افتخار ابومسلم خراسانی برپا شده بود ناگهان با ناجوانمردانه ترین حالت ممکن ، محافظان مسلح قصر بدرون تالار ریختند و میهمانان خلیفه بغداد ، یعنی ابومسلم و تمامی سربازان وی را ، بی رحمانه و با خفت و خواری کشتند و سر بریدند