«مِی نوش و گلی بچین که تا در نگری»
جز مسخرگی نیست به عالم خبری
با گوش خودم شنیدم این را که هنوز
دنبال روابطند و امضای کری
#حسن_معارف_وند
@qompoz
«افسوس که نامهی جوانی طی شد»
دوران شباب و عیش، صرف وی شد
آمد ونِ ارشاد به ناگه از دور
کل طرب از دماغ بنده قِی شد
#شیخ_غیرمفید
@qompoz
گویند کسان که باده با یار خوش است
من میگویم که دود سیگار خوش است!
آن یار که بی وفاست، وآن باده حرام
این دلبرِ مشروعِ وفادار خوش است!
#سید_محمدجواد_یثربی
@qompoz
«این قافلهی عمر عجب میگذرد»
گه تند و گهی وجب وجب میگذرد
شادی چو شترمرغ سریع، اما غم
مانند الاغ مش رجب میگذرد
#شیخ_غیرمفید
@qompoz
«ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم»
صبحانه، ناهار،شام یک جا نخوریم
امروز که تخمِ مرغ خوردیم دگر
گردو و پنیر با مربا نخوریم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@qompoz
«این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت»
یک روز به قم رفتم و یک روز به رشت
اما نشد آخر شکمم پر باشد
بودهست نُهَم همیشه وابسته به هشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
@qompoz
«این کوزه چو من عاشق زاری بودهست»
مانند خودم زرنگ و کاری بودهست
از کثرت حفرهی تنش معلوم است
ورد لب او همیشه آری بودهست
#منصوره_رضایی
@qompoz
«در کارگه کوزهگری رفتم دوش»
دیدم که نبود کوزهگر،گفتم کوش؟
ناگاه بلند شد ز جا شاگردی
گفتا که: گِلی شدهست میگیرد دوش
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@qompoz
«ماییم و می و مطرب و این کنج خراب»
بدبخت کسی که این زمان باشد خواب
مِی میخورم اصلاً...که بسوزد همهام!
من را چه دهید بیم از آیات عذاب؟
#محمد_عابدی
@qompoz
«این کوزه که آبخوارهی مزدوریست»
خاکش از رس نبوده و پیزوریست
همراهیِ خوب و بد ندارد امکان
مانند منی که عاشق یک حوریست
#مهدی_کبیری
@qompoz
«این کوزه چو من عاشق زاری بودهست»
یا کودک لوس و ته تغاری بودهست
فرقی نکند کدامشان بوده، یقین
از مدرسهی خویش فراری بودهست
#سید_مصطفی_فاطمی_نویسی (نفس)
@qompoz
«در کارگه کوزهگری رفتم دوش»
دیدم دو هزار کوزه از بهر فروش
تا نرخ عجیب کوزه دیدم، گفتم:
گور پدر کوزه گر و کوزه فروش!
#عباس_احمدی
@qompoz
«ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم»
از نرخ دلار و گوشت هی جا نخوریم
امروز به نان خشک راضی باشیم
روزی برسد که ما همین را نخوریم
#سید_محمد_حسینی
@qompoz
هدایت شده از دادخند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌵حکمم به گمانم پس از این حبس ابد شد...
📍محمد حسین مهدویان
📌آیین رونمایی از دومین جشنواره ملی شعر طنز عدلیه دادخند
🔈ارسال اثار و کسب اطلاعات بیشتر:
adliehyazd.ir
⏰اخرین مهلت ارسال اثار 19 خرداد ماه 1403
#دادخند #قند_شکن #شعر #طنز #انصاف #خنده #آموزش #خدا #عدالت #همراه #گوشی #حبس #منتقد #دادستان #مدیر #فرزند
🔊(کانال اطلاع رسانی جشنواره ملی شعر طنز عدلیه«دادخند» )
📱https://eitaa.com/dadkhande
🚩 ارتباط با ادمین کانال:
@admin_adlieh_yazd
May 11
May 11
هدایت شده از دفتر طنز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دگرخند
گلآقا به دنبال طنز سالم بود!
یکصد و هفتاد و سومین نشست تخصصی «دگرخند» به همت دفتر طنز و با حضور رضا رفیع (آخرین سردبیر گلآقا)، احمد عربانی (کارتونیست گلآقا) و رضا ساکی (طنزنویس گلآقا) روز ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ با اجرای مهدی فرجالهی در حوزه هنری برگزار شد.
گزارش کامل در وبسایت دفتر طنز:
daftaretanz.ir
مسکن مهر
مرا یاد آمد ز عهدی که دیر
نبوده ولی بنده را کرده پیر
از آن روزگاری که با دردسر
سفر کرده بودم پیِ یک خبر
خبر اینچنین بوده بر مردمان
که آغاز گردیده طرحی عیان
برای من و تو برای همه
برای هر آن کس که پولش کمه
برای کسانی که مستاجرند
و هر سال شرمنده موجرند
بدان !،طرح اقدام ملی رسید
که در مسکن مهر مثلَش نبید!
پس از ثبت در سایت ها بارها
و هم در ادامه بسی کارها
به صدرا رسیدم چه شهری بلند
که از باد و باران نیابد گزند
درختان باغات شهری فراز
خیابان نگو،جاده هایی دراز
گل و بوته هایش همه سبز فام
بلاشک ندیدند اقساطِ وام
چو دیدی همه مردُمش شاد و مست
برای همین طرح اقدام هست
پس از مدتی پَرسه در آن دیار
و لذت از این صنعت کردگار
به پیری رسیدم و پرسش از او
که این شرکت توسعه چیست ،کو
نشانی که بخشید آن رند پیر
چنین گفت فی الحال پندی بگیر
رسیدی اگر شرکت توسعه
برو صبر را پیشه گیر و سعه
مرا سخت حیرت زده شد از آن
چه اندیشه ای هست در این میان
مگر می شود اینچنین حرف مفت
به این طرح اقدام آنتیک گفت
چنان غوطه در فکر رفتم فرو
ولی پای در جاده و جستجو
بله، الغرض ،عاقبت مرد راه
خودش را کشانید تا رزمگاه!
رسیدم به آن مرکز خانه ساز
ندیدم نه مهری نه اقدام ،باز
در آن جا صفی بود از هر قماش
به پیکار زخمی همه آش و لاش
چه اوراق پرونده ها ریخته
و اَصوات با هم در آمیخته
دو تن، تن به تن مشتشان در هواست
یکی نعره می زد مهندس کجاست
همه وضع ناجور و درهم شَدید
تهمتن کجا اینچنین رزم دید
ندادم به دستان خود گیر و دار...
چنین گفته رستم به اسفندیار!
اگر چه به مستآجری تن دهم
به از آن که خود را به کشتن دهم
بماند،! مرا مانده دوسیه ای
و چرخانده چشمم به هر سویه ای
به ناگه صدایی بر آمد خروش
که ای تازه وارد شنو این سروش
رهِ آمده، زود در پیش گیر
نه پرونده را ده نه نوبت بگیر
که آن طرح اقدام ملی به کُل
فقط بوده آواز دور ِ دهل
بدان جیبمان جستجو یی شده
که ریش فلانی اطویی شده
همان کس که می گفته در ابتدا
کلیدم بزرگ است و مشکل گشا
فقط تپه ها را گذر کرده تیز
به روحش فرستاده ام ،چیز میز!
نه قفل و دری بوده نه پیکری
چنین خشت مالی نکن،اکبری
بدان بعد از این باز آید ز مهر
به طرحی که صدرا شود در سپهر
متقاضیان را که نازی کنند
سپس صاحبان اراضی کنند
دگر مسکن ِ اجتماعی شود
که هر ثانیه رو نمائی شود
تو تخم سخن را پرآکنده ای
ولیکن عجولی و یک دنده ای
پی افکندی از نظم چِرتی عظیم
خودت رحم کن ای خدای رحیم
#پدرام_اکبری
@qompoz😎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید: شعرخوانی طنز #محمد_حسین_علیان در قمپز ۴۴ درباره بخور بخور برادرزن
نقیضهای بر یکی از ترانههای محسن چاوشی
😎 @qompoz