ققنوس
«از منصور ارضی تا منصور سمائی» (اربعیننوشت۸؛ روزنوشتهای سفر اربعین ۱۴۰۴) |۲شنبه|۱۹مرداد۱۴۰۴|۱۶صفر۱
«پاقدم دکتر لاریجانی، برق عراق رفت!»
(اربعیننوشت۹؛ روزنوشتهای سفر اربعین ۱۴۰۴)
|۲شنبه|۱۹مرداد۱۴۰۴|۱۶صفر۱۴۴۷|
از دیروز ظهر که راهی شدهایم تا امروز عصر که رسیدهایم نجف، خواب درستوحسابی نداشتهایم... خورشید هم مقابل خورشید نجف، کم نگذاشته، میخواهد کم نیاورد تا میتواند، میتابد... اما باز هم زورش نمیرسد!
بعد از ساعتی پیادهروی بالاخره میرسیم به «موکب سیده زینب»، ساختمان چندطبقه نیمهکارهای که چند سالی هست بچههای ستاد مردمی اربعین قزوین، آنجا مستقر میشوند... کاری به شدت سخت و طاقتفرسا... اتفاقی که بسیاری از موکبهای ایرانی مبتلا هستند...
▫️
خدا نگذرد از کسانی که يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ... آنانی که فرمایش آقا را کج فهم کردند یا کج به کار گرفتند و بهانه اینکه آقا فرمودهاند «میزبانی را از عراقیها نگیرید» مانع از آن شدند که موکبداران ایرانی، یا حداقل ستادهای اربعین هر استان، زمینی را برای موکب خودشان تملک کنند و بهجای آنکه هرسال بیایند با سختی فراوان، ساختمانهای نیمهکاره عراقی را داربست بزنند، پارچه و برزنت و مشمع بکشند، موکت کنند، برقکشی و لولهکشی کنند، آشپزخانه برپا کنند، کلی چالش و مشکل داشته باشند، از سرویس بهداشتی و حمام و فاضلاب تا خطر دیوارهها و گرمایش و سرمایش و... آخر هم همه را دوباره جمع کنند و مثل روز اول تحویل صاحب ملک دهند! زمین خودشان را آرامآرام آباد میکردند و هر خرج و هزینهای از موقوفات و نذورات مردم صورت میگرفت، ماندگار میبود...
آن روز که میشد و در توان موکبها و استانها بود، مانع خیر شدند و نگذاشتند، امروز هم که آنقدر هزینهها بالا رفته که بخواهی هم به این راحتیها نمیشود...
▫️
یاد مرحوم #سعید_خورشیدی بهخیر، آخرین سالی بود که اربعین دیدمش... همراه حاج #عباس_کاظمی بود و یکی دیگر از دوستان، شاید حاج #محسن_حقشناس... که از همین مکان کنونی موکب راه افتادیم
برای دیدن زمینی که پیگیر بودند برای موکب، جزییات را خاطرم نیست، تنها خاطرهای محو به جا مانده...
▫️▫️▫️
داخل کوچه میشویم، ورودی موکب به خوبی، مستور شده... اگر نشانی را ندانی، متوجه نمیشوی که اینجا موکبی برپاست! کناره خیابان موکبهای پذیرایی کنار هم قرار گرفتهاند، بچههای سیده زینب هم علاوه بر غذای زائرانی که در موکب اسکان دارند، روزانه حجم زیادی غذا بین سایر زائران توزیع میکنند... در فاصله بین دو موکب پذیرایی، باریکهراهی باز است که وارد کوچه میشوی، کمی که داخل کوچه جلو بروی، نود درجه به راست میچرخی و وارد کوچه فرعیای میشوی که ورودی حسینیه آنجاست... سمت راست کوچه درب ورودی برادران است و سمت چپ ساختمان نیمهکاره دیگری برای خواهران... هر دو پله میخورند به بالا...
▫️
همین که از پلهها بالا میرویم، اولین آشنایی که میبینم حاج شیخ #محمدمهدی_خیری است، روزهای قبل در کانال موکب دیده بودم مشغول خدمت است... خوشوبشی میکنیم و به مزاح میگویم طلبهها کارهای واجبتری از آشپزخانه دارند... البته او هر محل باشد، کارش را میکند... الآن هم فکرکنم در حال مخزنی بود!
هنوز مستقر نشدهایم، یعنی هنوز نرسیدهایم که مستقر شویم... تا میآییم خودمان را پیدا کنیم، همان ابتدای کار در همکف #محمدجواد_کیالها فرصت را مغتنم میبیند و یک بحث اساسی درباره «چرایی عدم وجود وحدت در گفتمان، پیام و شعار اربعین و فقدان هویت بصری یکپارچه و ضرورت اقدام اساسی، گسترده و فراگیر برای کمپین تبلیغاتی اربعین» مطرح میکند، بندبند بدنم دارد از هم میگسلد، کولهبردوش به سختی سنگینی این هیکل را بر دو پایه ضعیف پاها تحمل میکنم، سعی میکنم با دقت گوش کنم و با حوصله هم پاسخ دهم... اما فقط سعی میکنم!
▫️
#امیر_صالحی و آقا #مجید_خوئینی و تعداد دیگری از دوستان را میبینم... برخی را از نزدیک و برخی را از دور...
بچههای آشپزخانه را هم از دور براندازی میکنم... بچههای هیأت خودمان هستند، #سجاد_فرخزاد و تیمش...
▫️
امروز برق نجف از ظهر رفته است، رفتن برق در عراق امر عجیبی نیست، اما اینبار فرق میکرد، از حدود ۱۱ صبح رفته و تا الآن که نزدیک غروب است، نیامده...، علاوه بر این، یکباره برق منطقه وسیعی از عراق رفته... همزمانی این اتفاق با سفر دکتر #لاریجانی به عراق، حرف و حدیثها و شایعاتی را ایجاد کرده بود... یکی میگفت: «پاقدم دکتر لاریجانی، برق عراق رفت!»
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
▫️@qoqnoos2