«آه! از غربت مولا...»
(در حاشیه تعطیلی مجلس محمدحسین پویانفر)
آه! از غربت مولا...
آه! از مغزهای کوچک زنگزده که زنگار بر ذوالفقار علی نشاندند...
آه! از پونزهای زنگزده جهالت و عصبیت که بر پیشانی حکمت و عقلانیت نشستند...
آه! از قبیله اکبرپونزها که هر روز در لباسی و ردایی، جلوه میکنند،
روزی با کُت و کراوات،
روز دیگر با عبا و عمامه،
روزی چونان بختک بر سینه انقلاب مینشینند و گلوی آن را میفشارند،
روزی چون دوالپایان بر گُرده نظام سوار میگردند و شیره جانش را میمکند...
▫️▫️▫️
آه! از غربت مولا...
آه! از آنانی که کمر مولا را شکستند!
آری، کمر مولا را...
همان جاهلان مُتَنَسِّک و عالمان مُتَهَتِّکی که صدای گلایه و فغان مولا را در هزارتوی تاریخ برای ابد ثبت کردند:
«قَصَمَ ظَهْرِي عَالِمٌ مُتَهَتِّكٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّكٌ، فَالْجَاهِلُ يَغُشُّ اَلنَّاسَ بِتَنَسُّكِهِ وَ اَلْعَالِمُ يَغُرُّهُمْ بِتَهَتُّكِهِ.»
آه! از تنسُّک جاهل و تهتُّک عالم... دیندارنمایی جاهلان و پردهدَری عالِمنمایان...
همآنچه فریاد حضرت روحالله را هم برآورد:
«...یک دسته غیرمتوجه و جاهل و یک دسته عالم متهتّک. پیغمبر اکرم فرمود که دو طایفه کمر من را شکستند؛ آن عالمهایی که متهتک هستند و آن جاهلهایی که متنسّک هستند و من نمیدانم اسلام از کدام طایفه بیشتر صدمه دیده است، آیا از عالم متهتک یا جاهل متنسک. در هر صورت از هر دو طایفه صدمه دیده است اسلام. و این هم هست، و بعدها هم خواهد بود، و خواهد بود، حتی در زمان حضور حضرت ولی امر...»
▫️▫️▫️
آه! از غربت مولا...
از جاهلان متنسِّکی که یغُشُّ الناس بتنسکهم... جاهلانی که «جدا کردند مردم را ز مولا...»
از جاهلانی که «جدا کردند ساحل را ز دریا»
از جاهلانی که «جدا کردند عالم را ز معنا...»
و آنجایی این درد و داغ، طاقتسوز میشود که بارها امام جامعه، عیان و صریح، واضح و شفاف، گفتهاند و گفتهاند و گفتهاند... آنقدر که «کشته هدایت شد علی... آنقدر که خطبه خوانده بود»
هرچهقدر که امام جامعه به اقتضای حکمت و عقلانیت، بر گسترش چتر گفتمانی انقلاب اسلامی تأکید میکنند، هرچهقدر که برای وحدت ملی و انسجام اجتماعی تذکار میدهند، هرچهقدر نسبت به خطاهای کوچک و بزرگ افراد، سعه صدر پدرانه نظام را به رخ میکشند...
هرچهقدر امام جامعه، سایه پدرانهاش را بر سر جامعه گستردهتر میکند، فرزندان ناخلفی هستند که درک این حکمت و تدبیر و مهر پدرانه را نداشته باشند و چونان بچههای لجوج و عنود، لوس و نازپرورده، پای بر زمین میکوبند و پدرانههای پدر را پارهپاره میکنند...
▫️▫️▫️
این کدام جماعت خودحقپندار هستند که به خود اجازه میدهند برای هر محفل و مجلسی شاخ و شانه بکشند و برای نظام هزینه درست کنند؟
همان اقلیت پرروی جاهل متنسکی که آه مولا را هم بلند کردند...
اینگونه احمقانه و بیمحابا برای مجلس سیدالشهداء(ع)، خط و نشان کشیدن، عاقبت خوشی را نوید نمیدهد...
▫️▫️▫️
اشکالی وجود دارد، بله! کیست که بیخطا باشد... نقد داریم، اشکالی نیست، نقد کنیم، اما مؤدب به آداب نقد باشیم، تکفیر و توهین و تهمت و هتک و بگیر و ببند برای چه؟ شعبان جعفری بودن کار سختی نیست... سعی کنیم یار و یاور باشیم...
#محمدحسین_پویانفر هر خطایی کرده باشد، روضهفروشی نکرده... این چه ادبیات سخیف و مبتذلی است که به راحتی جریان مییابد و چه فهم ناقص و ناصوابی است که اجازه میدهد این ادبیات شکل بگیرد...
خوشحالی از تعطیلی مجلس اهلبیت(ع) و جنگ و مراء در مقابل انظار مردم، در مزبله مجازی، هرچه هست متعلق به مکتب و مرام اهلبیت(ع) نیست...
شاید با #محمدحسین بهشخصه اختلاف نظراتی داشته باشم، اما با کیست که نداشته باشیم؟ همچنانکه با #مهدی_رسولی یا #میثم_مطیعی...
با یکی کمی بیشتر با یکی کمی کمتر... اما شهادت میدهم که #محمدحسین پای کار دستگاه سیدالشهداء(ع) و انقلاب ایستاده... سراغ ندارم برای مجلسی، صلهای دریافت کرده باشد که اگر هم کرده باشد، #حلال است و مباح...
پاسخگوست و دردسترس، خوشتعامل است و دستبهخیر و اهل کرم... و اتفاقاً اهل عمل و نه بیعمل!
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
«نوشتم تا اگر روزی...»
این روزها آنقدر سرشلوغ هستم که دهها سیاهه در مرحله طرح و ایده ماندهاند و برخی نیمه و ناقص، رها... روزهایی که شاید پرتراکمترین اوقات سال جاریام باشند... آنقدر که از فرط بیخوابی، حالت چشمهایم تغییر کرده...
اما نتوانستم این حجم از حماقت را تحمل کنم... گوشه مدرسه باصفای چهارباغ اصفهان، لابهلای نشست رسالات، و در اثنای گفتههای سراسر مهر و حکمت آیتالله مهدوی، این چند خط را نوشتم...
نوشتم و میدانم برایم هزینه خواهد داشت... هزینه خواهد داشت از طرف جماعتی که حتی تاب دعا برای عاقبتبهخیری دیگران را برچسب صورتی و قهوهای و... زدند...
نوشتم تا مبادا با سکوتم، در بابگشتن گردنکشی و قدارهبندی، به جای نقد و گفتوگو، سهیم بوده باشم...
نوشتم تا اگر روزی بیتفاوتی در برابر ظلم ظالم، سکه رایج شد، چیزی از این زر و سیم و سکه در همیان من نباشد...
نوشتم از باب دفاع از مظلوم...
✍️ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
هدایت شده از مدرسه مهارت آموزی مبنا
تو در کوههای ورزقان، در نقطه صفر مرزی چه کار میکنی مرد؟
صندلی نهاد ریاست جمهوری خار داشت که پشت آن ننشستی تا این شب عیدی، پیام تبریک برای این و آن ارسال کنی؟
میخواستی مثلا بگویی مردمی هستی؟
خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله میشدی و چند نفر آدم را پیدا میکردی و از بینشان ردی میشدی و صدای شاتر دوربینها و تمام.
به جهنم که پیرمرد روستای دیزج ملک از زمان رضاخان تا الان، یک فرماندار را از هم نزدیک ندیده.
به جهنم که روستای کهنهلو به ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد.
به جهنم که روستای کیغول یه درمانگاه ندارد و همین ماه پیش یک زن جوان، قبل از اینکه به زایشگاه شهرستان برسد، بچهاش سقط شد.
اقلا یک جای نزدیک با دسترسی هموار میرفتی سید!
عدل رفتی سراغ نقطهای که کل مملکت بسیج شدهاند برای پیدا کردنت؟
انصافت را شکر.
میگویند آنجا باران گرفته.
زیر باران دعا مستجاب است.
دعا کن برای خودت
دعا کن برای ما؛
پیرمرد روستای کهنهلو را که یادت نرفته؟
همان که هنوز یک فرماندار را هم از نزدیک ندیده؟
دعا کن سید!
شب عید است...
| @mabnaschoole |
هدایت شده از حجهالاسلام محمد امیری طیبی
«ای مرد! در میانه میدان چه میکنی؟»
ای مرد! در میانه میدان چه میکنی؟
در لابهلای جنگل و باران چه میکنی؟
میز ریاست تو چه کم داشت از رفاه
در #ورزقان و در مه و بوران چه میکنی؟
دلکنده از اوامر و دستور و پایتخت
در نقطههای مرزی ایران چه میکنی؟
ای هفتروز هفته، به فکر ضعیفها
همشانه فقیر و ضعیفان چه میکنی؟
تهران اگر که شهر و مقرّ ریاست است
پس در میان ایل و دهستان چه میکنی؟
شاعر:
✍🏻 #ابراهیم_قبله_آرباطان
#رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
هدایت شده از حاج مهدی رسولی
در این انقلاب، یلدا را در آخرین شب اردیبهشت دیدیم!
مگر یک مرد در جستجوی دردِ مردم تا کجا میتواند پیش برود که نشود پیدایش کرد؟!
شب از نیمه گذشت، وقت نماز شب است، آقا سید! به خاطر دستهای رو به آسمان این مردم، بلند شو و در قنوتت دعا کن که همه پیدا شویم، ما برای تو و تو برای ما...
لینک توئیت
هدایت شده از هنر هیأت
4.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت حجت الاسلام والمسلمین
شهید سید محمدعلی آل هاشم تبریزی
امام جمعه تبریز
@honareheyat
هدایت شده از تلک الایام
روز ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها بود. ساعت شش صبح سوار تاکسی شدم که بیایم به سمت منزل مادرم
از تقاطع روبه روی ساختمان ناشران، پلیس خیابان را بسته بود.
قرار بود ساعت ده صبح مراسم استقبال از رئیس جمهور باشد به سمت حرم مطهر.
راننده آقای رئیسی را دوست داشت اما اعصابش خرد شده بود.
می گفت خب چرا باید روز به این شلوغی از اول صبح خیابان ها را ببندند؟
خب همین مراسم را می گذاشتند توی جمکران
مردم هم از بلوار پیامبر اعظم می رفتند استقبال
هیچ جا هم راه بندان نمی شد...
گفتم واقعا ایده ی خوبی است
ان شاءلله دفعه ی بعد...
@telkalayyam
2.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«عجب گلی روزگار ز دست ایران گرفت...»
پیرمرد قمی، باصفا و بیریا بر سر و سینه میزند...
و هماوست که قدر گلهای ازدسترفته انقلاب را میداند...
انقلاب ما، انقلاب مستضعفان و پابرهنهها بوده و خواهد بود...
✍ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
«کاش بیدار شوم...»
کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان
بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان
کاش بیدار شوم، اول اخبار تو باشی
سرزده، سر زده باشی به دوتا شهر و دهستان
رفته باشی سفر خارجه و زود بیایی
بروی باز به محرومترین نقطه ایران
با عبای گِلی و عینک و عمامه خاکی
پای درد دل مردم بنشینی کف میدان!
-زاهدان- تا به کسی خسته نباشید بگویی
یا کلنگی بزنی، مدرسهای را به مریوان...
کاش بیدار شوم، زائر مشهد شده باشم
شب میلاد رضا باشد و خوش باشم و خندان
کاش بیدار شوم، زیرنویس خبر امشب
فقط از باد بگوید، فقط از بارش باران
✍️ #مهدی_جهاندار
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
@qoqnoos2
«تصویر ملت ابراهیم...»
تصویر #ملت_ابراهیم را نه در مزبله اینستاگرام، که در همین کوچهپسکوچههای شهر باید جستوجو کرد...
#ملت_ابراهیم، بر مسلک امامانشان، حنیفاند و عفیف... #ملت_ابراهیم را با برهنگی چه نسبت؟
این خبر را برسانید به مدعیان دروغین ایرانپرستی و ایراندوستی که حتی سنگتراشههای باستانی هم بر خطای فهم و راه آنان گواهاند...
#ملت_ابراهیم صاحبان تمدن و تاریخ و ارباب فرهنگ و هنر بشریت هستند...
حیا و عفت را در چادر خاکی و چهره معصوم این دخترکانی جستوجو کن که در مکتب تربیت مادر خود، اینگونه به میدان آمدهاند...
از اولصبح برای مراسم تشییع آمدهاند، بعد از نماز صبح در کنار مادر، خوابشان برده... با عکسهایی از #سید_عزیز...
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
✍ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2