یادداشت برادر #احسان_محمدحسنی
بازگشت حاج احمد!
رؤیا و تصّور بازگشت #حاج_احمد_متوسلیان و سه همرزم کهف نشین و فراموش شده او پس از ۳۸ سال دوری و بی خبریِ مطلق، در همین روزها و روزگارِ پرحادثه به میهن عزیزمان، الحق که شیرین و گواراست.
مجسم کنیم حاج احمد با سر و رویی که گرد پیری بر آن نشسته، به شهر خودش تهران بازگشته و پس از قریب به چهار دهه، برای ملاقات با مادری که در گمنامی و چشم انتظاری، چراغ عمرش خاموش شده، به خانۀ کوچک و قدیمیاش در کوچۀ علوی خیابان مولوی تهران سری میزند و با مردم و خیابانها و محلههای این شهر شلوغ مواجه میشود
«بازگشتِ احمد» به تنهایی پتانسیلِ تبدیل شدن به جذابترین و شگفت انگیزترین فیلم سینمایی و یا سریال تلویزیونی پرمخاطب را پیرامون فرجام قصۀ این شیرِ در زنجیر داراست. همان انگیزهای که سالها قبل ما را بر آن داشت تا رایحهای از زندگی و زمانۀ احمد را در قالب فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» راهیِ نمایش بر پردههای عریضِ سالنهای سینما کنیم. امروز هم میتواند، شوق تخیّل و تصوّرِ بازگشتِ حیدر رزمندگان و سه جوانمرد سلحشور و همراهِ او، به این دیارِ غبارِ غم گرفتۀ بعد از شهادتِ حاج قاسم و سربرآوردن بلای کرونا، سوژۀ بکرِ دیگری برای پرداختِ روایت این مواجهۀ حیرت انگیز باشد.
آری؛ قصهای شکوهمند که قهرمانان واقعیِ آن، به تأسی از امام و مقتدایشان، شریک غمِ مظلومان جهان شدند و برای اثبات این مدعا، در فردای پیروزمند نبرد اِلی بیتالمقدس و نماز فتح در مسجد جامع خرمشهر، در ژوئن ۱۹۸۲، زیر بیرق فخر آفرینِ «قوای محّمد رسولالله»، عازم کرانههای مه گرفتۀ خطۀ خونرگ «لبنانِ» مظلوم شدند. قصهای بی نظیر و تکرار ناشدنی از ورودِ باشکوه لشکر اسلام به دمشق و اقامۀ عزای شهیدان کربلای حسینی و کربلای خمینی در حرم اُمُّالمصائب، حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها، از استقبال گرم و مهمان نوازی صمیمانۀ مردم مسلمان سوریه، شیعیان آوارۀ لبنان و مظلومان بی پناه فلسطینی از «جُند محمَّدﷺ»، تا آغاز عملیات فشرده شناسایی در «درّۀ بقاع» و «بلندیهای جولان»، از پادگان نیمه متروکۀ «زبدانی» و عملیات لغو شدۀ تیپ در «بُقاع» تا … و سرانجام از پُست ایست و بازرسی «برباره» در جادۀ ساحلی «طرابلس - بیروت» که داغی التیام ناپذیر برقلبهای سلحشوران ایران زمین و مستضعفان جهان گذاشت.
و حالاپس از ۳۸ سال از واقعۀ تلخ ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی، به جای تجسّم و تصّور و تخیّل، خبر آوردهاند که فاتح راستین خونین شهر، حاج احمد متوسلیان و سه همرزم او #سیدمحسن_موسوی، #تقی_رستگار_مقدم و #کاظم_اخوان پس از ربوده شدن و سپری کردن ایّام کوتاهی در اسارت نیروهای مزدور شبه نظامی فالانژ وابسته به رژیم صهیونیستی، در ساحل مدیترانه تیرباران شدهاند و محل دفن ایشان هم مشخص است.
این خبر، یا واقعیت دارد و یا صرفاً یک ادعاست! هر چه که هست سالهای سال، اساتید، محققین، مستندسازان، نویسندگان و پژوهشگران توانا و به نامِ وادیِ ادبیات پایداریِ این دیار، بر مبنای اسناد و شواهد و قرائنِ متقن و شهادتِ شاهدان زنده و حاضر در اسارتگاه و محل تیرباران و دفن این چهار ایرانیِ مظلوم، گواهی میدهند که حاج احمد متوسّلیان و همراهان غریبش به طرز وحشیانهای به شهادت رسیدهاند و پیکر نیمه جانشان نیز در نقطهای مشخص در زیر خرواری از خاک و بُتن قرار گرفته و تا امروز مدفون ماندهاند.
صحّت و سقم این مُدعا موقعی روشن و عیان میشود که سلحشوران نیروی قدس سپاه با همکاری وزارت امور خارجه و دریادلان حزبالله لبنان، نقطۀ مورد نظر را با دقّت و سرعت، تفحص و کاوش نموده و چنانچه بقایای پیکرهای مطهرشان کشف گردید، با آزمایش DNA، طی بیانیهای حقیقت را با مردم، یاران و خانوادههای چشم انتظارشان در میان بگذارند.
اکنون میتوانیم مجسم کنیم که در همین نزدیکیها و ماههای آینده و تا قبل از فرارسیدن چهاردهم تیرماهِ سال ۱۴۰۰، به جای جسم خسته و نحیف حاج احمد، پیکر مطهر او پس از سالها غربت، به دامانِ میهن بازگردد و چشم و چراغ ملّت گردد و پس از استقبال و تشییع طوفانیِ جوانانِ این سرزمین، در کنار مقتدای روحاللهیاش و در جوار مزار یاران شهیدش، تا ابد آرام بگیرد.
اگر منافعی در «زنده نمایی» و نیامدن این پیکرهای دور افتاده از وطن برای عدهای خاص نباشد، حتماً آن جریان مصلحت اندیش و منفعت طلب هم در برابر مطالبۀ عمومیِ مردم و اصحاب رسانه، مقاومت نخواهند کرد و تسلیم اراده و پیگیری منسجم و یکپارچه خواهند شد.
دست به نقد؛ عملکرد مسئولین ذیربط و رسانههای وطنیِ خودمان را در ماجرای ۳۸ سالۀ ربوده شدن ۴ فرزند رشید این آب و خاک، مقایسه کنید با عملکرد بوقهای تبلیغاتی نظام جهانی سلطۀ صهیونیستی دربارۀ «ران آراد» - خلبان مفقود شده نیروی هوایی ارتش اسراییل -، تا ببینید کجای کاریم!
حکّام تل آویو هر سال برای صهیونیستِ مذکور، جشن تولد، جشن سالگر