eitaa logo
زندگی قرآنی
401 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.8هزار ویدیو
150 فایل
(زندگی قرآنی) "هر گونه کپی برداری با ذکر صلوات بلامانع می باشد" https://eitaa.com/quransharif
مشاهده در ایتا
دانلود
💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜ @quransharif لقمان حکیم بسیار سکوت می‌کرد. وقتی علت آن را پرسیدند پاسخ داد: «خداوند برای من دو گوش و یک زبان قرار داده، برای این‌که شنیده‌هایم بیش از گفته‌هایم باشد.» کم گوی و بجز مصلحت خویش مگوی‌ چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی‌ دادند دو گوش و یک زبانت زآغاز یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی‌ 📚 موعظه خوبان، ص ۲۴۵ @quransharif 💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜
🔸فیلسوف عرب یعقوب بن اسحاق کندی ,در رساله مینویسد: 🔹ارسطو نقل کرده است که در یونان پادشاهی بوده است اهل ریاضت و نفس 🔸این پادشاه برای مدت طولانی به حالی می افتد که گویی نه است و نه مدتی از خود بی خود می شده و سپس به خود می آمده و می گشته است 🔸پس چون به خود می امد مردم را از و علوم خبر می داده , وآنچه را که در انفس و سور و ملایکه می دیده , بیان می نموده است 🔹مثلا خود را از میزان واین که چند سال خواهند بود و چه سالی خواهند مرد خبر می داده است 🔹چون زمانی می گذشت پیشگویی اش به حقیقت می پیوست او را در اموس پیشگویی کرد و وقوع ان را در یک سال بعد دانست همچنین از جاری شدن سیل در محلی دیگر خبر داده ,وقوع آن را دو سال بعد دانست , چون مدت مذکور گذشت ,هر دو پیشگویی اش به وقوع پیوست 🔴ارسطو سبب سر زدن این امور از آن پادشاه را در این دانسته است که نفس او در از جسم بوده و حتی به جدایی و جزیی نیز دست یافته بوده است. حال اگر نفس به طور و از بدن جدا شود چگونه خواهد شد⁉️ 🔴آیا توان نظاره ملکوت اعلی را نخواهد یافت⁉️ 📔استانهای عارفانه در آثار 🌿علامه حسن زاده ی آملی روحی فداه @samad1001 @quransharif
📍شکوائیه قرآن کریم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🌺 و اما مردم عامی! با قلب رئوف و روح آرامی ، نیاز آرزوشان را ، در الفاظم نشان گیرند ، بدون آنکه در اعماق فرمانم پیامی از خدا گیرند و پای در راه بگذارند ... من از آنان گله دارم هزاران ، صد هزاران گله دارم ... یکی خواند مرا گنگ و غلط ، با چهچی گوئی که آهنگ غنا هستم! یکی بندد مرا بر بازویش ، بی فهم و بی درک و تأمل ، برای آنکه خیر الحافظین هستم! یکی آویزد بر گردنش ، گوئی صلیبی از طلا هستم! یکی نالد مرا در بزم غم ، گوئی که شعر مرده ها هستم! یکی هم بهر حفظ مال و جانش غافل از یاد خدایش ، ببندد یک قطعه ام را بر خودش ، بر خانه اش بر جان و مال و بچه اش تا از بلا و درد و آتش در امان باشد. من از آنان گله دارم ... در آن دم که عزیزی از وطن عزم سفر دارد ، مادری یا خواهری یا همسری در بدرقه از من پلی بالا سرش بندد ، تا که از زیر آن اول قدم را پیش بگذارد ، و دائم از خطرها در امان باشد ، به دیوار مناره ، بر فراز گنبد و باره ، به گرداگرد تکیه ، مقبره ، مدفن و قندیل مسجدها ، با خط تزئینی و سردرهم معماوار ناخوانا ، مرا با صنعت تذهیب عرضه می دارند برای نذر دنیا و ثواب آخرت ، از باء تا سین خواندنم را با شتابی ختم می گیرند. من از آنان گله دارم ... تنها ذکر الفاظم ، تهی از معنی ، چون وردی مقدس ، بی تفهم بی تعقل بی تأمل بی تفکر! تنها برای رفع حاجت یا ثواب آن نثار رفتگان و بس! فلانی در تمام زندگانی ندارد با من هیچ آشنایی ولی هنگام تردید و بلا تکلیفی اش در انتخاب مسکن و یاری و آغاز هر کاری ، به دامانم زند دست و گشاید لای اوراقم که‌ یابد راه خود را خوب یا بد یا میانه که بعد از آن تمام عذر و تقصیر و گناهش را به پای من بیندازد! من از آنان گله دارم ... برای یمن هر مسکن مرا با آب و آیینه به آنجا می برند که شاید مبارک گردد آن خانه اگر چه هر خلاف و هر گناه و هر تباهی و هلاکت ها در آن باشد! کنار هفت سین سفره شان در صف سیر و سماق و سرکه و سنجد! به همراه صداق زن ، به پیش چشم داماد سیه پوش و عروس نقره ای دامن ، کنار هزاران معصیت در پیش نامحرم ، به دنبال طبل و نی و آواز و رقص و پایکوبی شان! من حاضرم اما برای چه...!!! قرآن برای خواندن و ثواب تا کی...!!! و برای اندیشیدن و عمل از کی...!!! من از آنان گله دارم هزاران ، صد هزاران گله دارم ...