eitaa logo
🇵🇸 رفیق شھیـــــدم💚سلام
352 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
12 فایل
شهید باࢪان رحمت الهی است که به زمین خشک جانها حیات دوباࢪه میدهد🌱 حاجت و انرژی هر روزه ت رو از شهدا بگیر 🥺 وبه جمع شهدایی ما بپیوندید 🌹🙏👇 @rafigheshahidm ارتباط با ما @samaagallery69
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃🌷🍃🌷🍃 ●براے گرفتن مرخصے وارد چادر فرماندهے گردان شدم،شهید تورجے زاده طبق معمول به احترام سادات بلند شد و درخواستم را گفتم ؛بے مقدمه گفت نمے شود،با تمام احترامـــے ڪه براے سادات داشت اما در فرماندهے خیلـــے جدے بود؛ڪمے نگاهش ڪردم،با عصبانیت از چادر بیرون آمدم و با ناراحتے گفتم:" شڪایت شما را به مادرم حضرت زهرا(س) مے ڪنم." ● هنوز چند قدمے از چادر دور نشده بودم ڪه دوید دنبال من با پاے برهنه گفت:" این چے بود گفتی؟" به صورتش نگاه ڪردم...خیس اشک بود. بعد ادامه داد:" این برگه ے مرخصے سفید امضا،هر چه قدر دوست دارے بنویس ،اما حرفت را پس بگیر یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعتے قبل از شهادتش من را دید. پرسید:" راستے آن حرفت را پس گرفتی؟ فرماندهٔ گردان یازهراے لشگر ۱۴ امام حسین(علیه‌السلام) 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۳ اصفهان ●شهادت : ۱۳۶۶/۲/۵ بانه ، یاد با ذکر صلوات🌸 @rafigheshahidm
📖 همڪارش میگفت آخر ماه ، موقع پرداخت اضافہ ڪار با هادی داســتان داشتیـــم یہ دفتر یادداشــــت مدت زمانهایـی ڪہ صـــرف امـورات شخصــــی شــده مثلا تـلـفــــن زدن .... نــاهــار خــوردنش ... حتی نمــــاز خوندناش رو ... از تایم اضافہ ڪاریــــش ڪم میڪرد .😊 اصـــرار مــا هــم ڪــه همه اینــــڪارو میڪنند و اینڪار روالہ ، بـےفایــــده بود ، هـــــادے ڪــار خـودشـــو میـــڪـرد .✌️👌 @rafigheshahidm
. به شوخی به کریمی گفتم این ریش ها را بزن. گفت: «این ریش‌ها جان می‌دهد که با خون خضاب شود. من خیلی دوست دارم مثل حضرت علی اکبر اربا اربا شوم». گفتیم : هیچ کسی با گلوله اربا اربا نمیشود. پیش از عملیات به ما بازو بند ندادند. در عملیات نیز محاصره کامل و مهماتمان هم تمام شد. زینبیون و فاطمیون عقب کشیده بودند... مجروحین را گذاشتیم در ماشین که ناگهان صدایی آمد. گفتم: «چی شد؟» گفتند : مرتضی پرید . (موشک به تویوتا خورده بود) دیدم کنار تویوتا سرش یکجا و تنش یک‌جای دیگر افتاده است. همانطور که گفته بود دوست دارم علی اکبری شهید شوم، شهید شد.💚 راوی: همرزم شهید @rafigheshahidm
توی یک روز سرد زمستانی در روستایی از توابع فدیشه نیشابور که در محاصره برف‌ بوده‌، یک خانم باردار موقع وضع حمل دچار مشکل میشه، و اگر زود رسیدگی نمی شد، هم مادر و هم بچه از دست می رفتن، وقتی که این خبر رو به فرمانداری میدن، اون‌ها هم جلسه تشکیل میدن، ولی نه می شد ماشین فرستاد به روستا و نه هلی‌کوپتر و... اما یک نفر مستقیماً دستور میده که فوراً دو تا تانک با تجهیزات کامل به روستا اعزام بشه، این کار باعث شد که مادر و بچه که اسمش رو فاطمه زهرا گذاشتن، زنده بمونن... واین شخص کسی نبود جز: سردار شهید محسن قاجاریان💔🌱 @rafigheshahidm
توی یک روز سرد زمستانی در روستایی از توابع فدیشه نیشابور که در محاصره برف‌ بوده‌، یک خانم باردار موقع وضع حمل دچار مشکل میشه، و اگر زود رسیدگی نمی شد، هم مادر و هم بچه از دست می رفتن، وقتی که این خبر رو به فرمانداری میدن، اون‌ها هم جلسه تشکیل میدن، ولی نه می شد ماشین فرستاد به روستا و نه هلی‌کوپتر و... اما یک نفر مستقیماً دستور میده که فوراً دو تا تانک با تجهیزات کامل به روستا اعزام بشه، این کار باعث شد که مادر و بچه که اسمش رو فاطمه زهرا گذاشتن، زنده بمونن... واین شخص کسی نبود جز: سردار شهید محسن قاجاریان💔🌱 @rafigheshahidm
. به شوخی به کریمی گفتم این ریش ها را بزن. گفت: «این ریش‌ها جان می‌دهد که با خون خضاب شود. من خیلی دوست دارم مثل حضرت علی اکبر اربا اربا شوم». گفتیم : هیچ کسی با گلوله اربا اربا نمیشود. پیش از عملیات به ما بازو بند ندادند. در عملیات نیز محاصره کامل و مهماتمان هم تمام شد. زینبیون و فاطمیون عقب کشیده بودند... مجروحین را گذاشتیم در ماشین که ناگهان صدایی آمد. گفتم: «چی شد؟» گفتند : مرتضی پرید . (موشک به تویوتا خورده بود) دیدم کنار تویوتا سرش یکجا و تنش یک‌جای دیگر افتاده است. همانطور که گفته بود دوست دارم علی اکبری شهید شوم، شهید شد.💚 راوی: همرزم شهید @rafigheshahidm
اسطوره گمنام جنگ،فرزند انقلاب سردار شهید"حاج حسن بهمنی" 📌زنده یاد حاج جمشید بهمنی پدر شهید حسن بهمنی نقل می کرد: بهترین دوست حسن مش قادر رفتگر محله بود. 🔸حسن هر موقع مش قادر را می دید؛ با آن سر و وضع آلوده ی مش قادر، او را بغل می کرد و می بوسید؛ 🔹یواشکی هم مقداری پول در جیب مش قادر می گذاشت. ما این موضوع رو بعد از شهادت حسن فهمیدیم. ▪️روز شهادت او متوجه شدیم مش قادر بی تابی غیر عادی می کند. وقتی خبر شهادت را شنیده بود در باغچه نشسته بود و خاک باغچه را به سرش می ریخت. ▫️بعداز شهادت حسن، مش قادر خیلی غصه می خورد تا اینکه بنده خدا از دنیا رفت. شهید"حسن بهمنی"مسئول طرح و عملیات لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) شهادت: ۲۵ اسفند، عملیات بدر،شرق دجله @rafigheshahidm