eitaa logo
🇵🇸 رفیق شھیـــــدم💚سلام
325 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2هزار ویدیو
12 فایل
شهید باࢪان رحمت الهی است که به زمین خشک جانها حیات دوباࢪه میدهد🌱 حاجت و انرژی هر روزه ت رو از شهدا بگیر 🥺 وبه جمع شهدایی ما بپیوندید 🌹🙏👇 @rafigheshahidm کپی آزاد ارتباط با ما @samaagallery69
مشاهده در ایتا
دانلود
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌✨ بهشت را به بها می‌دهند.. صدای شهید سیدابراهیم رئیسی را می شنوید... @rafigheshahidm
‏همیشه‌می‌گفت : صدرکعت‌نمازبخون صدتاکارخوب‌انجام‌بده ولی‌کسی‌نتونه‌باهات‌حرف‌بزنه‌ واخلاق‌نداشته‌باشی به‌هیچ‌دردی‌نمی‌خوره‌ مؤمن‌‌باید‌شادباشه😊 🌷 💌 @rafigheshahidm
11.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌وقتی دل برای خدا لرزید... 🔸با دوستان مسجد به دماوند رفته بودیم. یکی از بزرگ‌ترها گفت: «احمدآقا، این کتری رو ببر از رودخانه آب بیار.» راه افتادم. 🔹وقتی به رودخانه رسیدم، پشت درخت‌ها چند دختر مشغول شنا بودند. ناگهان سرم را پایین انداختم، بدنم لرزید و با خدا نجوا کردم:«خدایا! می‌توانم نگاه کنم و کسی هم نفهمد، اما به خاطر تو از این گناه می‌گذرم.» ▪️از مسیر دیگری آب آوردم و برگشتم. موقع آتش روشن کردن، دود چشم‌هایم را پر از اشک کرد. یاد حرف حاج‌آقا افتادم: «هر کس برای خدا گریه کند، خدا او را دوست دارد.» همان‌جا گفتم: «از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم.» 🔻با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یا الله» می گفتم؛صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» 📜بریده ای از کتاب عارفانه زندگینامه و خاطرات شهید احمدعلی نیری @rafigheshahidm
📌خاطره جان‌سوز مادر شهید معماریان از آخرین بدرقه فرزندش 🔸مادر شهید معماریان روایت می‌کند: شبی وارد اتاق پسرم شدم و دیدم مشغول بستن ساک جبهه است. 🔹با آرامشی خاص گفت: «مامان، این آخرین جبهه است، دیگر برنمی‌گردم.» با نگرانی جواب دادم: «زبانت را گاز بگیر، این همه بار رفتی و سالم برگشتی، این بار هم برمی‌گردی.» اما او دوباره با اطمینان پاسخ داد: «نه مامان، این بار آخر است.» ▪️صبح هنگام اعزام، طبق رسم همیشه آب در دست گرفتم تا پشت سرش بریزم، اما ناگهان دلم لرزید. با خود گفتم: «وقتی پسرم را در راه خدا دادم، نباید دلم به او وابسته باشد.» پس آب را به دست همسایه دادم تا بریزد. ▫️پسرم تا سر کوچه رفت. همان‌جا کنار تیر چراغ برقی که امروز کوچه به نام اوست، ایستاد. رو به من کرد و گفت: «مامان، به قد و بالایم نگاه کن، چون دیگر تا قیامت مرا نخواهی دید...»این تنها یک خاطره نیست؛ تصویری است از ایمان مادران شهدا که با قلبی سرشار از یقین، عزیزترین دارایی‌شان را آگاهانه راهی میدان‌های جهاد کردند. شهدا نیز با درک مسیر خویش، قدم در راهی گذاشتند که پایانش شهادت بود.امروز رسالت ما تنها زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا نیست؛ بلکه پاسداشت ارزش‌هایی است که برای آن جان دادند: ایمان، صداقت، شجاعت و وفاداری به آرمان‌ها. 🔻شهدا رفتند تا ما بمانیم؛ و امروز وظیفه ماست که بمانیم، اما «همچون شهدا زندگی کنیم». @rafigheshahidm
•┈••✾🔹🍃🌸🍃🔹✾••┈• 🌷 💌 کارت عروسی که براش می آمد. با خنده می گفت:. با رقص و آواز میانه خوبی نداشت بیرون تـالار خودش را به خانواده عروس و داماد نشان می داد بعد می رفت گـلزار شهدا. 💬 همه فکر و ذکرش شهدا بود. می رفتیم روستا وسط گردش می گفت: حاج آقا سید این دور بر شهید نیست بریم پیشش؟ 🚗برای زیارت حاج احمد کاظمی می رفتیم اصفهان. خانمم بهش گفت: شما هم مثل سید به ماشین تون نمی رسید. وسط اون تق وتوق ها گفت: همه این ها رو باید بزاریم و بریم باید به برسیم تا به ماشین مون. 📚منبع: کتـاب سـربـلنـد ✒به قلم:محمد علی جعفری @rafigheshahidm
4.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دل کندنِ عاشقانه🥺❤️‍🩹 ‌ صحبتهای شنیدنی شهید محسن حججی خطاب به فرزندش... @rafigheshahidm
•[🌹🌱]• شھدا با معرفتنـد... حاضرند تا پا‌ۍ جـان‌ بروند تا تو جـان‌ بگیرۍ✨ شھدا رفیق‌بازند! باور کن.. آنھا نیکو رفیقانۍ براۍ‌ ما راه‌‌ گم‌ کرده‌ها هستند :)💔 💚 @rafigheshahidm
3.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | قانع‌باش! در مقابل‌ کمبود‌ها‌ یا‌ کم‌ مهری‌ها‌ صبر داشته‌ باش‌ و مراقب‌ باش‌ فضا‌سازان‌ تورا‌ ناسپاس‌ نکنند.♥! 🌷 @rafigheshahidm
‌┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💌 🔹به تغذیه‌اش خیلی اهمیت می‌داد و هر چیزی را نمی‌خورد. می‌گفت: «مؤمن باید بدن سالم داشته باشد.» 🍺 یکی از چیزهایی که تَرک کرده بود نوشابه بود. کار جالبی می‌کرد. در اردوهای جهادی یا هر جایی که نوشابه همراه غذا بود ، نوشابه‌اش را به مزایده می‌گذاشت، و می‌فروخت. معمولا از پنجاه تا شروع می‌شد. یادم هست یک بار یکی از رفقا پانصد تا خرید. البته . هر کسی صلوات بیشتری می‌فرستاد، نوشابه‌اش مال او بود. شهید محسن حججی🕊 @rafigheshahidm
برای "شهادت" کار خاصی لازم نیست بکنیم! کافیه به حرف حاج همت گوش کنیم... @rafigheshahidm
محمدرضا بہ دوچیز خیلے حساس بود؛ موهاش موتورش قبل ازرفتن بہ سوریہ هم موهاشو تراشید هم موتورشو بہ دوستش بخشید بدون هیچ وابستگے رفت. @rafigheshahidm