eitaa logo
🇵🇸 رفیق شھیـــــدم💚سلام
270 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
7 فایل
شهید باࢪان رحمت الهی است که به زمین خشک جانها حیات دوباࢪه میدهد🌱 حاجت و انرژی هر روزه ت رو از شهدا بگیر 🥺 وبه جمع شهدایی ما بپیوندید 🌹🙏👇 @rafigheshahidm ارتباط با ما @samaagallery69
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸 رفیق شھیـــــدم💚سلام
کتاب #رمل_های_تشنه ساعت6 بعداز ظهر با گرگ و میش شدن هوا به سمت هدف های از پیش تعیین شده حرکت کردیم
کتاب رمل های تشنه گلوله ها در اطراف بچه ها به خاک می نشست. دقایقی بعدبا کم شدن حجم آتش، مجددا به راه خود ادامه دادیم. لحظاتی بعد انفجار شدیدی همه را مبهوت کرد. در یک لحظه تعدادی از بچه ها بر اثر انفجار "مین گوشتکوبی" در خون غلتیدند! کسی با صدای بلند شهادتین میگفت. دیگری به پیشگاه اباعبدالله عرض ادب میکرد، سه یا چهار نفر از بچه ها هم ، گویی مدت هاست که در خپاب عمیقی فرو رفته اند.. همه متحیر مانده بودیم ! تازه متچجه شدیم که در میدان مین دشمن قرار گرفتیم با ابن همه عراقی ها متوجه حضور ما نشده بودند! فقط گهگاهی به طور پراکنده تیر اندازی میکردند. برحسب وظیفه ای که به عنوان تخریب چی داشتم ، مامور یافتن و خنثی کردت مین ها شدم. شب بیست و سوم ماه ربیع الثانی بود و تا ان ساعت هیچ خبری از نور مهتاب نبود. تاریکی مطلق دشت را فرا گرفته بود. فقط منور های عراقی بود که گه گاه ، در فاصله ای دور از ما شلیک می شد و تا حدودی منطقه را روشن می کرد. در آت لحظات با هزاران اندیشه ای که به فکرم خطور میکرد روبرو بودم ولی بیشتر از همه به عملیات فکر میکردم،به آینده، به موفقیتم در این کار و... اما ذکر خداوند تبارک و تعالی بالاترین پ بهترین وسلیه ی آرامش در آن لحظات بود. این بیان امام که فرموده بودند:"شهدا در شب های حمله ناظر بر اعمال شما هستند" در آن لحظات امید بخش بود و قدرت خاصی به من می بخشید. کار خود را شروع کردم. آستین دست چپ را بالا زدم تا در برخورد با سیم های کششی به آسانی و دقت تله های انفجاری را تشخیص بدهم . با دست راست نیز در آن تاریکی به دنبال مین های فشاری میگشتم. چند لحظه ای نگذشته بود که احساس کردم شئ با دستو تماس پیدا کرد وقتی دقت بیشتری کردم دیدم سیم مین های کششی است. شکر خدارا به جا آوردم و شروع به خنثی کردن آنها نمودم . به علت اشتباهی که توسط راهنما صورت گرفته بود .... ادامه دارد @rafigheshahidm