🌹شهید نوژه را ببشتر بشناسیم🌹
👈۱۸ تیرماه ۱۳۵۹، سالروز كشف و خنثي سازي كودتاي نوژه
🌹 #نوژه شهيد است نه نام كودتا!
📅۱۹ تير ماه سال ۵۹بود كه خبر كشف و خنثي سازي يك كودتاي نظامي كه قصد براندازي نظام نوپاي جمهوري اسلامي را داشت و اتاق جنگ آن در پايگاه هوايي خلبانشهيد محمد نوژه بود، منتشر مي شود.
بر اساس اين اخبار تعداد زيادي از ارتشياني كه عمدتاً نيروهاي كلاه سبز بودند و با پيروزي انقلاب از ايران گريخته و بعداً با كمك دولت عراق به صورت قاچاقي وارد كشور شده بودند، قرار بود با هماهنگي عناصري كه هنوز در ارتش ايران حضور داشتند تحت حمايت دولت ايالات متحده و دولت عراق، با حمله هوايي به بيت امام و دفتر رياست جمهوري و مجلس و چند نقطه مهم ديگر در كشور و واگذاري حكومت به شاپور بختيار دست به كودتاي نظامي بزنند.
👈 اين كودتا به خاطر آن كه فرماندهي آن در پايگاه نظامي اي با نام شهيد نوژه بود به كودتاي نوژه معروف گشت.
💥💥نسل جديد شايد از اين كودتا فقط نام آن را مي شناسند و شايد ندانند كه نوژه نام يك شهيد است!
13.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 زیارت با چشمان بسته!
⭕️ تا حالا اینجوری حرم رفتی؟
🔰 #استاد_پناهیان
#ڪلام_عشق
نشستن در پشت میز #مذاکره با دشمن براےما #خوارےذلت و #افتضاح به همراه دارد
قابل توجه بعضیا😏
#سردارشهیدابراهیم_همت
#یادش_باصلوات
🌷 #شهید_زین_الدین
💠 ما افتخار میڪنیم ڪہ
مستقیماً با آمریڪا دست بہ
یقہ شویم ، و امـیدواریم
این اتفاق بيفـتد ...
انسان يک تذکر در هر ٤ ساعت
بخودش بدهد بد نيست .
بهترين موقع بعد از نماز ،
وقتی سر به سجده میگذاريد ،
مروری بر اعمال صبح تا شب خود بيندازد ،
آيا کارمان برای رضای خدا بود ؟!
#شهید_ابراهیم_همت
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
꧁•°┅🍃🌺❀🌺🍃┅°•꧂
13.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارت_عاشوراء
🔹السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه
✅آثار زیارت عاشورا
☀️امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند :
✨زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خير را برای خواننده آن تضمين می کنم:
✨اول، زيارتش قبول شود
✨دوم، سعی و کوشش او شکور باشد
✨سوم، حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نا اميد از درگاه او برنگردد، زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد.
📚بحارالانوار جلد ۹۸ صفحه۳۰۰
کلیپ
#حرم
#گنبد_ارباب
حاجت روایی همه دوستان بزرگوار کانال
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#غدیر #قعطی_برق #جمکران #جمعه
@rafiq_shahidam96
❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
✅ عاشقانه شهدایی🌹
♥️🍃 #رمان_یادت_باشد... 🍃♥️
🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹
🍃قسمت26
شماره هم نمیداد.حمیدبه خاطرمیخچه ای که مدتهاقبل عمل کرده بود،همیشه کفش طبی میپوشید.
زیارت که کردیم،ترک موتورسوارشدم وگفتم:"بزن بریم به سرعت برق وباد!"معمولاروی موتورازخودمان پذیرایی میکردیم؛مخصوصاپفک!چندتایی هم به حمیددادم.
پفک هاراکه خوردگفت:"فرزانه!من بااین همه ریش،اگه یکی ببینه این طوری روی موتورپفک میخوریم وریش وسبیل هاهمه پفکی شده،آبروی مارفته ها!گفتم:"باهمه باش وباهیچکس نباش.خوش باش حمید.ازاین پفک ها
بعداگیرت نمیاد."
مسیرهمیشگی راازخیابان سپه تاگلزارشهداآمدیم.محوطه ی گلزارفروشگاه محصولات فرهنگی زده بودند.به پیشنهادحمیدسری به آنجازدیم.جذاب ترین جای فروشگاه برای حمیدقسمت فروش کتاب بود.من هم به سراغ تابلوهای تزیینی رفتم.
حمیدکتابی که جدیدچاپ شده بودرابرداشت وازفروشنده پرسید:"شمااین کتاب روخوندی؟میدونی موضوعش چیه؟".فروشنده گفت:"ازظاهرش برمیادکه درباره ی اثبات قیامت باشه.مقدمه ی کتاب روبخونید،مشخص میشه."حمیدجواب داد:"چون من هزینه ای بابت کتاب ندادم،حق ندارم حتی مقدمه روبخونم.
کتاب رووقتی میتونم بخونم که خریده باشم،والاحتی یک صفحه هم مشکل شرعی داره.شایدنویسنده یاناشرکتاب راضی نباشه."خیلی خوب احساس کردم که فروشنده بیشترازمن ازاین همه دقت نظرحمیدتعجب کرد!"
به حمیدگفتم:"برای خونه ی خودمون تابلوبخریم؟
"نگاهی به تابلوهاانداخت وگفت:"پیشنهادخوبیه.بایدازالان که فرصتمون بیشتره به فکرباشیم."همه ی تابلوهارابالاوپایین کردیم ونهایتایک تابلوی تماشایی ازتصویرامام خامنه ای که درحال خنده بودبرداشتیم.
حمیدموقع حساب کردن پول تابلو،درحالی که نگاهش به ویترین قسمت انگشترهابودپرسید:"انگشتردرنجف دارید؟"فروشنده جواب داد:"سفارش دادیم،احتمالابرامون بیارن."ازفروشگاه که بیرون آمدیم،دستش راجلوی چشم من بالاآوردوگفت
:"این انگشتررومیبینی خانوم؟درنجفه.همیشه همراهمه.شنیدم اونهایی که انگشتردرنجف میندازن روزقیامت حسرت نمیخورن.بایدبرم نگین این انگشتررونصف کنم.یه رکاب بخرم که توهم انگشتردرنجف داشته باشی.دلم نمیادروزقیامت حسرت بخوری."
نیم ساعتی تانمازمغرب زمان داشتیم.به قبورشهداکه رسیدیم،حمیدچندقدمی جلوترازمن قدم برمیداشت.تنهاجایی که دوست نداشت شانه به شانه هم راه برویم مزارشهدابود.
میگفت:"ممکنه همسرشهیدی حتی اگرپیرهم شده باشه ماروببینه ویادشهیدشون وروزایی که باهم بودن بیفته ودل تنگ بشه.بهتره رعایت کنیم وکمی بافاصله راه بریم."
اول رفتیم قطعه ی یک،ردیف یک،سرمزارشهید"براتعلی سیاهکالی"که ازاقوام دورحمیدبود.
ازآنجاهم قدم زنان به
قطعه ی هفت ردیف دهم آمدیم؛وعده گاه همیشگی حمیدسرمزارشهید"حسن حسین پور".
این شهیدرفیق وهم دوره ای حمیدبود؛ازشهدای عملیات پژاک که سال نودشهیدشده بود.حمیددرعالم رفاقت خیلی روی این شهیدحساب بازمیکرد.
سرمزارش که رسیدیم،گفت:"فاتحه که خوندی،بروسرمزاربقیه شهدا،من باحسن حرف دارم!"کمی که فاصله گرفتم،شروع کردبه درددل کردن.مهم ترین حرفش هم همین بود:"پس کی منومیبری پیش خودت؟!"
صدای اذان که بلندشد،خودم راوسط حسینیه ی امامزاده حسین پیداکردم.
خیلی خوشحال بودم ازاینکه ارتباطم باحمیدروزبه روزبهترمیشد.سری قبل که امامزاده آمدم،سراینکه نمیتوانستم باحمیدراحت باشم کلی گریه کردم.حالابرخلاف روزهای اول که نمیدانستیم ازچه چیزی بایدحرف بزنیم،هرچقدر
میگفتیم تمام نمیشد.کاکل مان حسابی به هم گره خورده بودوبه هم وابسته شده بودیم.
هوای آن شب به شدت سردبود،درکوچه وخیابان پرنده پرنمیزد،حمیدزنگ زده بودصحبت کنیم.ازصدای گرفته ام فهمیدحال چندان خوشی ندارم.نمیخواستم این وقت شب نگرانش کنم،ولی آن قدراصرارکردکه گفتم:"حالم خوش نیست.دل پیچه عجیبی دارم.تونگران نشو،نبات داغ میخورم خوب میشم."گرفتگی شدیدی گرفته بودم.به خودم تلقین میکردم که یک دل دردساده است،ولی هرچه میگذشت بدترمیشدم.
حمیدپشت تلفن حسابی نگرانم شد.ازخداحافظی مان یک ربع نکشیده بودکه زنگ دررازدند.حمیدبود.گفت:"پاشوحاضرشوبریم بیمارستان."گفتم:"حمیدجان!چیزخاصی نیست،نگران نباش.
"هرچه گفتم راضی نشد.این طورمواقع که نگرانم میشد،مرغش یک پاداشت. خیلی روی سلامتی ام حساس بود.به قاعده ی خودم اصلافکرنمیکردم حمیدمردی باشدکه تااین حدبخواهدروی این چیزهادقت داشته باشد.
هرکارکردم کوتاه نیامد.آماده شدم وبه اورژانس بیمارستان ولایت رفتیم.
&ادامه دارد ...
رفیقم شهید ابراهیم هادی
https://chat.whatsapp.com/GpDB9aU80kpEUd8B525boN