eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
19.5هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسب یوم الله تاریخ ساز ۱۹ دی 🔴🔴 ________________________ 🔰پخش زنده از شبکه یک و خبر سیما و رادیو ایران🔰 جمعه ۱۹ دی __ ساعت ۱۱ صبح 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴 اگر ما حادثه را مبدا تاریخ تحولات جدید دنیا بدانیم شگفت آور نیست و سخنی به گزاف گفته نشده است. 🖤رفیق شهیدم ابراهیم هادی🖤👇👇👇 @rafiq_shahidam96 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*﷽* صبح زود هوا تاریک، روشن بود. اذان را گفتند. نماز را خواندیم. حاج قاسم گفت: حاج محمود بیا برویم! گفتم: کجا؟! گفت: خناسر گفتم: خناسر؟! دشمن هنوز آنجاست. نصفش ما هستیم، نصفش دشمن! گفت: بیا برویم، می ترسی؟ گفتم: نه! چه ترسی؟ بیا برویم. سوار ماشین شدیم، دو نفری رفتیم خناسر. بچه های حشدالشعبی آنجا را تصرف کرده بودند؛ اما از این طرف و آن طرف تیر می آمد. حاج قاسم، بدون اعتنا به این تیرها، سراغ بچه های حشدالشعبی رفت. آنها تا حاج قاسم را می دیدند، انرژی می گرفتند؛ با صدای بلند به همدیگر خبر می دادند: بچه هاحاج قاسم آمده! حاج قاسم می آمد یک سری می زد، خدا قوتی به آنها می گفت. همین وجود و حضور حاج قاسم باعث می شد روحیه بگیرند. 🎤: سردار محمود چهار باغی 📚:شاخص های مکتب شهید سلیمانی 🖤🖤🖤🖤 @rafiq_shahidam96 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
    🌺﷽🌺   *سلام علیکم* *خاطره عملیات کربلای پنج* *گردان فجر* 🌹🌹🌹🌹🌹 بوی عملیات از روزپنج شنبه18دیماه به مشام رسید به یک بارشور وشعف فراوان بین نیروها ایجادشد. به گردان ابلاغ شده بود روز اول عملیات می بایست وارد عمل شویدچقدر افتخارمی کردیم به گردانمان که در روزهای اولیه عملیات به مااعتمادشده تا درعملیات شرکت نمائیم... دسته الحدید آخرین عکس یادگاریش را امروز 18دی ماه گرفت؛ همان عکسی که برای همیشه درخاطره ها ماند؛ وبه همراه فرمانده اش سیدحجت الله مرتضوی  ثبت تاریخ گردید. امروز گروهان پل عجیب محلی معنوی شده بود. امروز حاج حمیدخوشکام به گروهانها نامه نوشت که گروهانها کمبود های خودرا برطرف وتکمیل نمایند... رفته رفته لحظات انتظار به پایان می رسید. نوبت به نوشتن وصیت نامه رسید! آنانکه وصیت ننوشته بودند باید، نوشته و تحویل تعاون می‌دادند! موج شور و هیجان اجازه تمرکز و نوشتن نمی‌داد! ولوله ای به راه افتاده بود! یکی به دنبال تعویض و تحویل ... یکی به دنبال پرکردن خشاب وبستن قطار تیربارش بودویکی به دوستش سفارش می کرد که اگردرلحظات آخرامکانش بود اورا به سمت کربلای حسین بگذارد.  یکی داشت استغفار می کردودیگری انگشتر تسبیح چفیه عطر ویا چیز دیگر رابه دوستش هدیه می داد.  دیگری در گوشه ای خلوت کرده وعده ای با هم دست به بغل نجوا می‌کردند.سید حمدالله وسیدآغاحسین همدیگر را درآغوش گرفته بودند،،، ای ناله بیا وقت غم وشیون وشین است هنگام جداگشتن عباس وحسین است چون دست به گردن بگرفتن دو برادر ناله ازعرش برآمد که وداع اخوین است... داوود همه رابه بهشت بشارت می دادوحاج کمال آخرین توصیه ها را می کرد. حاج حسن باتکاتک نیروهای گروهان ابالفضلش صحبت می کرد.وحسین کرم نسب با تمامی نیروهای قمربنی هاشمش. ابوالقاسم دهدار پور  نیز نیروهای گروهان علی اکبرش را آماده می کرد.گردان به طور کامل آماده بود.آماده  شرکت در .... ادامه دارد *جوانمردی* 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🖤🖤🖤🖤 @rafiq_shahidam96 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
    🌺﷽🌺   *سلام علیکم* *خاطره عملیات کربلای پنج* *گردان فجر* 🌹🌹🌹🌹🌹 بوی عملیات از روزپنج شنبه18دیماه به مشام رسید به یک بارشور وشعف فراوان بین نیروها ایجادشد. به گردان ابلاغ شده بود روز اول عملیات می بایست وارد عمل شویدچقدر افتخارمی کردیم به گردانمان که در روزهای اولیه عملیات به مااعتمادشده تا درعملیات شرکت نمائیم... دسته الحدید آخرین عکس یادگاریش را امروز 18دی ماه گرفت؛ همان عکسی که برای همیشه درخاطره ها ماند؛ وبه همراه فرمانده اش سیدحجت الله مرتضوی  ثبت تاریخ گردید. امروز گروهان پل عجیب محلی معنوی شده بود. امروز حاج حمیدخوشکام به گروهانها نامه نوشت که گروهانها کمبود های خودرا برطرف وتکمیل نمایند... رفته رفته لحظات انتظار به پایان می رسید. نوبت به نوشتن وصیت نامه رسید! آنانکه وصیت ننوشته بودند باید، نوشته و تحویل تعاون می‌دادند! موج شور و هیجان اجازه تمرکز و نوشتن نمی‌داد! ولوله ای به راه افتاده بود! یکی به دنبال تعویض و تحویل اسلحه ... یکی به دنبال پرکردن خشاب وبستن قطار تیربارش بودویکی به دوستش سفارش می کرد که اگردرلحظات آخرامکانش بود اورا به سمت کربلای حسین بگذارد.  یکی داشت استغفار می کردودیگری انگشتر تسبیح چفیه عطر ویا چیز دیگر رابه دوستش هدیه می داد.  دیگری در گوشه ای خلوت کرده وعده ای با هم دست به بغل نجوا می‌کردند.سید حمدالله وسیدآغاحسین همدیگر را درآغوش گرفته بودند،،، ای ناله بیا وقت غم وشیون وشین است هنگام جداگشتن عباس وحسین است چون دست به گردن بگرفتن دو برادر ناله ازعرش برآمد که وداع اخوین است... داوود همه رابه بهشت بشارت می دادوحاج کمال آخرین توصیه ها را می کرد. حاج حسن باتکاتک نیروهای گروهان ابالفضلش صحبت می کرد.وحسین کرم نسب با تمامی نیروهای قمربنی هاشمش. ابوالقاسم دهدار پور  نیز نیروهای گروهان علی اکبرش را آماده می کرد.گردان به طور کامل آماده بود.آماده  شرکت در عملیات.... ادامه دارد *جوانمردی* 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🖤🖤🖤🖤 @rafiq_shahidam96 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c