اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِوَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
بار الها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسندیده پیشواى پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روى زمین است و هر که زیر خاک بسیار راستگو و شهید، درود و رحمتى فراوان و کامل و با برکت و متصل و پیوست و پیاپى و دنبال هم همچون بهترین رحمتى که بر یکى از اولیائت فرستادى.
@abalfazleeaam
@abalfazleeaam
#السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا
#یاامام_رضا_علیه_السلام
#یاامام_غریب #سلام_فرمانده #یاصاحب_الزمان_ادرکنی #آبادان_تسلیت #آبادان #سلبریتی_ها #جشنواره_کن #بی_بصیرت_نباشیم #ظهور_نزدیک_است #ظهور#سلبریتی_بیسواد #سلبریتی_بیسواد #سلبریتیهای_خود_فروخته #سلبریتی_خائن #سلبریتی_وطن_فروش
https://www.instagram.com/p/CeN8B4LoKUL/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
هدایت شده از ❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
⚜️بسمالله الرحمن الرحیم ⚜️
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
هر کس بکوشد تا خود را عزیز(عزتمند)
و از مردم بینیاز کند، هم مرتبه شهید است.
(کنزالعمال، ج ۵، ص ۶۰۷)
💐💐💐💐💐
امام خمینی(ره) :
( وقتی که یک ملتی دید که
از خارج همه چیزش دارد اداره میشود و دیگر احتیاج ندارد،به فکر این نمی افتد که خودش احتیاجش را رفع کند.
آن روزی که این ملت فهمید که اگر ما جدیت نکنیم برای کشاورزیمان،جدیت نکنیم برای صنعت نفت مان،جدیت نکنیم برای کارخانه های خودمان،
از بین خواهیم رفت و کسی نیست که به ما بدهد،
وقتی این احساس پیدا شد در یک ملتی که من خودم باید هر چیز میخواهم تهیه کنم ،
دیگران به من نمی دهند،این احساس اگر پیدا شد،مغزها به راه می افتاد و متخصص در هر رشته ای پیدا می شود و بازوهایی که هر عملی را میتوانند انجام بدهند.)
💐💐💐💐💐
جدید ترین مصاحبه مادر شهید صدر زاده
ماه رمضان امسال
کربلای معلی
#ادامه-دارد...
#مصاحبه
@shahid--mostafa-sadrzadeh1
@shahid--mostafa-sadrzadeh2
1401/3/10
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_مصطفی-صدر-زاده
#آبادان #متروپل
#شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید_رحمان_مدادیان
#ولادت-حضرت-معصومه-س#روز-دختر
# صدر-عشق#سید-ابراهیم #رفیق_شهیدم
#سه-شنبه-های-مهدوی
https://www.instagram.com/p/CeO4--Vo6rJ/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨
.
بسم الله
.
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (1) 🌺
.
نام: #شاهرخ
شهرت: #ضرغام
نام پدر: صدرالدین
#تولد: 1328/10/1 #تهران
#شهادت: 1359/9/17 #آبادان
اینها مشخصات شناسنامه ای اوست. کسی که در سی و یک سال عمر خود زندگی عجیبی را رقم زد. از همان دوران کودکی, با آن جثه درشت و قوی, نشان داد که خلق و خوی پهلوانان را دارد.
شاهرخ هیچگاه زیر بار حرف زور و ناحق نمی رفت. دشمن ظالم و یار مظلوم بود. دوازده سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید. از آن پس با سختی, روزگار را سپری کرد.
در جوانی به سراغ کشتی رفت. سنگین وزن کشتی میگرفت. چه خوب پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی می کرد. قهرمان جوانان, نایب قهرمان بزرگسالان, دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی. همراهی تیم المپیک ایران و ... اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی, شجاعت, نبود راهنما, رفقای نااهل و ... همه دست به دست هم داد. انسانی به وجود آمد که کسی جلودارش نبود. هر شب کاباره, دعوا, چاقو کشی و...
پدر نداشت. از کسی هم حساب نمی برد. مادر پیرش هم کاری نمی توانست بکند.
اشک میریخت و برای فرزندش دعا می کرد. خدایا پسرم را ببخش, #عاقبت_به_خیرش_کن. خدایا پسرم را از #سربازان_امام_زمان (عج) قرار بده.
دیگران به او میخندیدن. اما او می دانست که سلاح مومن دعاست. کاری نمی توانست بکند الا دعا.
همیشه میگفت: خدایا فرزندم را به تو سپردم. خدایا همه چیز به دست توست. هدایت به وسیله توست. پسرم را نجات بده!
زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد.
مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد....
#ادامه_دارد...
شروعی مجدد و کامل تر از داستان حر
شهید #شاهرخ_ضرغام..
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران(1)
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (2) 🌺 . بهمن 57 بود. شب و روز می گفت: فقط
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨
.
بسم الله
.🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (3) 🌺
#شاهرخ از جمله کسانی است که پیر جماران در رسایش فرمود: اینان ره صد ساله را یک شبه طی کردند. من دست و بازوی شما پیشگامان رهایی را می بوسم و از خداوند میخواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند.
وقتی از گذشته زندگی خودش حرف میزد داستان #حر را بازگو می کرد.خودش را #حر_نهضت_امام می دانست. می گفت: حر قبل از همه به میدان #کربلا رفت و به #شهادت رسید, من هم باید جز اولین ها باشم!
در همان روزهای اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت. انقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند! آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت. آنقدر رفت تا با ملایک همراه شد. شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت. در هفدهم آذر پنجاه و نه دشتهای شمال #آبادان این پرواز را ثبت کرد. پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را ندید. حتی پیکرش پیدا نشد!
می گویند #مفقودالاثر, اما نه, او از خدا خواسته بود همه گذشته اش را پاک کند. همه را. می خواست هیچ چیزی از او نماند. نه اسم, نه شهرت, نه مزار و نه هیچ چیز دیگر. خدا هم دعایش را مستجاب کرد.
اما یاد او زنده است. نه فقط در دل دوستان, بلکه در قلوب تمام ایرانیان. او #سرباز_ولایت بود. مرید امام بود. مرد میدان عمل بود و اینها تا ابد زنده اند.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
#ادامه_دارد...
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
@rafiq_shahidam96
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨ . بسم الله . 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (5) 🌺 . #نوجوانی خانم مینا عبد
✨کی بشود حر بشوم توبه مردانه کنم...✨
.
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (6) 🌺
.
#آبادان
(#راوی: خانم مینا عبداللهی ( #مادر_شهید ))
.
.
چند نفری از همسايه ها آمدند سراغ من و گفتند: تو جوانی،نمی توانی تا ابد بيوه بمانی.در ضمن دختر و پسرت احتياج به پدر دارند.#شاهرخ هم اگر اينطور
ادامه بده، برای خود شما بد می شه. هر روز دعوا و... عاقبت خوبی ندارد.
بالاخره با آقائی که همسايه ها معرفی کردند و مرد بسيار خوبی بود ازدواج کردم.محمد آقای کيان پور کارمند راه آهن بود. برای کار بايد به خوزستان می رفت.به ناچار ما هم راهی آبادان شديم.#ورزش در آبادان کمتر از سه سال اقامت داشتيم.در اين مدت علاقه پسرم به ورزش
بيشتر شده بود.با #محراب_شاهرخی که از فوتباليستهای خوزستانی بود. خيلی رفيق شده بود. در همان ايام مشغول به کار شد. روزها سرکار می رفت و شب ها به دنبال رفقا.
بعد از بازگشت از آبادان.خيلی از بستگان مخصوصاً عبدالله رستمی(پسر عمويم که داور بين المللی کشتی بود) به شاهرخ توصيه کرد به سراغ #کشتی برود، چرا که قد و هيکل و قدرت بدنی اش به درد ورزش می خورد. اگر هم ورزشكار شود کمتر به دنبال رفقايش می رود.
اما او توجهی نمی کرد. فقط مشکلات ما را بيشتر می کرد. مشکل اصلی ما رفقای شاهرخ بودند. هر روز خبر از دعواها و چاقوکشی هايشان می آوردند.
#ادامه_دارد...
@rafiq_shahidam96
🇮🇷 @shahidmedadian
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (43) 🌺 .#ماجرای_گوساله ۱ #هر_جور_میتونيد_فرار_کنيد (#راوی : قاسم صادقی) .دهم
#شهید_شاهرخ_ضرغام (45) 🌺
#کله_پاچه
(#راوی : آقای كاظمی)
مرتب می گفت: من نمیدونم، بايد هر طور شده کله پاچه پيداکنی!🙄
گفتم: آخه آقا #شاهرخ تو اين #آبادان محاصره شده غذا هم درست پيدا نمیشه چه برسه به کله پاچه !؟بالاخره با کمک يکی از آشپزها کله پاچه فراهم شد😋. گذاشتم داخل يک قابلمه، بعد هم بردم مقرّ شاهرخ و نيروهاش. فکر کردم قصد خوشگذرانی و خوردن کله پاچه دارند. اما شاهرخ رفت سراغ چهار اسيری که صبح همان روز گرفته بودند.
آنها را آورد و روی زمين نشاند. يکی از بچه های عرب را هم برای ترجمه آورد. بعد شروع به صحبت کرد:
خبر داريد ديروز فرمانده يکی از گروهان های شما اسير شد. اسرای عراقی با علامت سر تائيد کردند. بعد ادامه داد: شما متجاوزيد. شما به #ايران حمله کرديد. ما هر اسيری را بگيريم می کُشيم و می خوريم!! مترجم هم خيلی تعجب کرده بود. اما سريع ترجمه می کرد. هر چهار اسير عراقی ترسيده بودند و گريه می کردند. من و چند نفر ديگر از دور نگاه می کرديم و می خنديديم.شاهرخ بلافاصله به سمت قابلمه کله پاچه رفت. بعد هم زبان کله را درآورد. جلوی اسرا آمد و گفت: فکر می کنيد شوخی می کنم؟! اين چيه!؟ جلوی صورت هر چهارنفرشان گرفت. ترس سربازان عراقی بيشتر شده بود. مرتب ناله می کردند. شاهرخ ادامه داد: اين زبان فرمانده شماست!! زبان، میفهميد؛ زبان!! زبان خودش را هم بيرون آورد و نشانشان داد. بعد بدون مقدمه گفت: شما بايد بخوريدش!
#ادامه_دارد💐
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
. 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (60) 🌺 . #چایزه 1 #غول_آدمخوار (#راوی : ) درآبادان بودم به ديدن دوستم در يكی ا
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (61) 🌺
.
#چایزه 2
#سید
(#راوی : )
✍سوار شديم و رفتيم سمت #هتل_کاروانسرا، توی راه گفتم: اين #آقا #سيد_مجتبی خيلی آدم بزرگيه👌 هرکسی با هر اخلاق و رفتار که باشه جذب ايشون میشه.😍
#سيدفقط حرف نمیزنه 😇بلكه با عمل بچه ها رو به كار درست دعوت می كنه. مثلاً در مورد نمازجمعه خودش هميشه تو نمازجمعه #آبادان شركت می كنه.
يكبار هم برای ما گفت: #امام_صادق(ع) فرموده اند: قدمی كه به سوی نمازجمعه برداشته می شود. خدا آتش را بر او حرام می كند. برای همين تاثير كلام ايشان بسيار بالاست. بعد گفتم: میدونی تو #گروه_فدائيان_اسلام چند نفر اقليت مذهبی داريم. با تعجب گفت: جدی میگی⁉️
گفتم: يکی از بچه ها به اسم ارسلان هست كه امشب میبينيش از #مسيحی های تهرانه كه داوطلب آمده #جبهه بعد از مدتی هم به خاطر برخوردهای سيد #مسلمان شد. چند نفر هم #زرتشتی در گروه ما هستند. ما توی جنگ به فرماندهانی مثل سيد مجتبی خيلی احتياج داريم. بعد ادامه دادم: وضع مالی سيد خيلی خوب بوده اما به خاطر تامين هزينه های جنگ و گروه فدائيان اسلام مجبور شده چند تا از مغازه هاش رو بفروشه!بعد گفتم: سيد با اخلاق اسلامی خودش بيشترين تاثير رو در شخصيت #شاهرخ و بچه های #گروه_پيشرو داشته. هميشه هم برای ما صحبت می كنه و بچه ها رو نصيحت می كنه.
#ادامه_دارد...
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(63)🌺 #روزهای_آخر #سید (#راوی:) نیمه شب بود.وارد مقر نیروها در هتل شدم .همه ی بچ
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام(63)🌺
#روزهای_آخر2#سید
یکی ازبچه ها گفت: آقاســيدشــما که مــارونصف جون كــردي⁉️
مگهشــما اسيرنشده بوديد⁉️آخه عراقيها
سر شــب اعلام كردند که شمارواسير
گرفتند💔#شاهرخ پريدتوحرفش وگفت: چي ميگی!؟مادوتا #اسيرهم ازاونهاگرفتيم🤝😂
#سيدمجتبي هم به شوخي گفت: ما رو گرفتند و بردند توي #مقرشان، بعد هم
دوتا #افســرعراقی را به عنوان کادوبه مادادند😂 وبرگشــتيم. بعد ازيك ساعت شوخی و خنده به اتاقها رفتيم و خوابيديم😊
صبح فردا جلســهاي برگزارشد.نقشه هائي که #سيد آورده بودهمگي بررسي شد. با #فرماندهی ارتش ودفترفرماندهی كل قوادرمنطقه #آبادان هماهنگي لازم صورت گرفت. قرار شــد درغروب روز شانزده آذر نيروهاي #فدائيان #اسلام باعبورازخطوط مقدمنبرددر #شــمال شرق #آبادان به مواضع دشمن حمله کنند وتا جاده #آبادان #ماهشــهررا پاكسازي كنند. سپس مواضع تصرف شده را تحويل#ارتش بدهند.ســه روز تا شــروع عمليات مانده بود. شـب جمعه براي دعاي #کميل به مقرنيروهــادرهتل آمديم. #شــاهرخ،همه نيروهايــش راآورده بود. رفتاراو خيلی عجيب شــده. وقتي #ســيد دعاي #کميل را ميخواند #شاهرخ در گوشه اي نشسته
بود.از شدت #گريه شانه هايش ميلرزيد!
باديدن اوناخوداگاه گريهام گرفت. سرش پائين ودستانش به سمت آسمان بود. مرتب مي گفت: #الهی# العفو... 😭
#سيد خيلی ســوزناك ميخواند💔 آخردعا گفت: #عمليات نزديکه، #خدايا اگه
ما #لياقت داريم #ماروپاک کن و #شــهادت رونصيبمان کن🤲
#ادامه_دارد
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (66) #گمنامی (#راوی:) #نيروي کمکي نيامد#توپخانه هم حمايــت نکرد. همه نيروها به عق
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (67)
#گمنامی
ديگــرنتوانســتم تحمل كنم. گريه امانــم نمي داد💔. نميدانســتم بايد چه کارکنم🥀#بچه هاي گروه #پيشــروهم مثل من بودند😥 انگارپدرازدســت داده بودند.😭 هيچکس نميتوانســت جاي خالي اورا پر کند. #شــاهرخ خيلي خوب بچههاي گروه را مديريت مي کرد و حالا!#دوســتم پرســيد: چرا #پيکرش را نياورديد⁉️💔گفتم: کســي آنجــا نبود من هم نميتوانستم وزن او را تحمل کنم🍂 #عراقيها هم خيلي نزديک بودند.مدتي بعد نيروهاي #عراقي ازدشــتهاياطراف #آبادان عقب نشــيني کردند. به همراه يکي ازنيروها به سمت جاده خاكي رفتيم. من دقيق ميدانستم که #شاهرخ کجا شــهيد شده😭💔ســريع به آنجارفتيم. خاكريز#نعل اســبي را پيدا كردم. نفربرسوخته هم ســرجايش بود🥺. با خوشحالي شروع به جستجو كرديم. اما خبري ازپيكر #شــاهرخ نبود💔 تمامآن اطراف را گشــتيم. تنها چيزي که پيدا شد کاپشن#شاهرخ بود. داخل همه چاله ها را گشتيم. حتي آن اطراف را کنديم ولي !دوستم گفت: شايد اشتباه ميکني گفتم: نه#من مطمئنم،دقيقاًهمينجا بود. بعدبادســت اشاره کردم و گفتم: آنطرف هم ســنگربعدي بود که يک نفردرآنجاشهيد شد. به سراغ آن سنگررفتيم. پيکرآرپي جي زن #شهيد داخل سنگربود. پس از كلي جستجو خسته شديم ودر گوشه اي نشستيم. يادش ازذهنم خارج نميشــد. فراموش نميکنم يکبار خيلي جدي براي ما صحبت کرد. ميگفت: اگرفکرآدم درست بشه👌،#رفتارش هم درست ميشه🌼. بعد هم از گذشته خودش گفت، ازاينکه #امام چگونه با قدرت #ايمان، فکرامثال اورادرســت کرده ودر
نتيجه رفتارشان تغيير کرده
اثري از پيکر #شــاهرخ نيافتيم. اوشهيد شده بود. #شهيد#گمنام. از #خدا خواسته...💔🥀
#ادامه_دارد
#حر_انقلاب_اسلامی_ایران
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (67) #گمنامی ديگــرنتوانســتم تحمل كنم. گريه امانــم نمي داد💔. نميدانســتم بايد چ
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#مادر
(#راوی:)
✍چند روزي از #شــهادت #شــاهرخ گذشــت
جلوي درمقرايستاده بودم🍃يك يك #پيرزن
پياده شــد. راننده كه ازبچه هاي خودرونظامي جلوي درايســتادوقبلا هم ســاکن#آبادان بوده. ميگه#ســپاه بود گفت: اين #مــادرازتهران اومده ببين ميتوني #کمکش کني. #پسرم تو #گروه #فدائيانگفتم: من همه بچه هاراميشناسم. اسم پسرت چيه جلورفتم. باادب سلام کردم و
گفت: ميتوني #شاهرخ #ضرغام روصداکنيد⁉️
تاصداشکنم. پيرزن خوشحال شدوفعلاگفتم:
#َسرم يکدفعه داغ شد. نميدانســتم چه بگويم. آوردمش داخل وبنشينيد اينجا رفته جلو، هنوز برنگشته چندعصــربود که برادر #کيان پور(برادر #شــاهرخ که ازاعضاي گروه بودوروزقبل مجروح شده بود) ازبيمارستان مرخص شد. يک روزآنجا بودند. بعدهم مادرش را با خودش به تهران برد.🍂
قبــل ازرفتن، مــادرش ميگفت: چند روزپيش خيلي نگران #شــاهرخ بودم. گريه ميکنم😥 #شاهرخ آمد. باهمان شــب خواب ديدم که دربياباني نشسته ام وگفت: مادر چرا نشستي پاشو بريم. گفتم: پسرم کجائي،باادب دستم را گرفت ونميگي اين مادرپيردلش برا پســرش تنگميشه؟مرا کناريک رودخانه زيباگفت: همين جا بنشين وبه پشت خاکريزرفت. ازپشت خاکريزدو #سيد نوراني به بعد به ســمت يک سنگرو
ميخنديد. استقبالش آمدند. #شاهرخ باخوشحالي به سمت آنهارفت. ميگفت وبعدهم درحالي كه دستش دردستان آنهابودگفت: مادرمنرفتم. منتظرم نباش!سال بعد وقتي محاصره #آبادان ازبين رفت،دوباره اين مادربه منطقه #ذوالفقاري
آمد. قرار شــد محل شهادت #شاهرخ را به اونشــان دهيم
#ادامه_دارد
┄┅┅❅❁❅┅┅♥️
@rafiq_shahidam96
❁═══┅┄
《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
🔴 جنگ در آبادان
▫️یک روز پس از تجاوز رسمی ارتش صدام به خاک ایران
⌛️ اول مهر ۱۳۵۹
🎙 رادیو به جای آهنگ مهر و مدرسه، آمادهباش و آژیر قرمز و هشدار حمله هوایی را پخش میکرد. در فاصله کوتاهی بوی مرگ در تمام کوچه و خیابانها پیچید. پیام افتتاح مدرسه، کلاس و درس که همیشه از زبان رئیس آموزش و پرورش شنیده میشد این بار با خبر شهادت رئیس آموزش و پرورش همراه بود. صمد صالحی و سی نفر از همکارانش شروع سال تحصیلی را با خون سرخشان به همه دانشآموزان آبادان تبریک گفتند و این چنین بود که مدرسه، جبهه و اسلحه جای قلم را گرفت. بوی باروت جای بوی کتاب نو را... لباس بسیج جای روپوش مدرسه و نیمکتها سنگر شدند. شهادت، مشق شد و معلم، فرمانده و دانشآموز و دانشجو شهید شدند. جنگ همه را غافلگیر کرده بود.
آبادان آرام و سرزنده و پرتلاش به معرکه جنگ تبدیل شده بود... هر روز خبر ویرانی یک تکه از شهر به گوشم میرسید.
#گزیده_کتاب :
#من_زندهام
#آبادان
🌴 دوران جنگ تحمیلی
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c