eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
19.4هزار ویدیو
275 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
هرڪس شھدا را یاد ڪند او را نزد یاد میڪند 📎 یادشان ڪنیم با تا یادمان ڪنند 🌹
🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤 دوبـاره بـہ داد قلب مـن رسیده حـسین.....💚 💔براے دلاے نا اُمـید امیدِ حُـسِیـن...💚 💠 یـہ سالہ ڪہ چشمام بارونـہ😭 ..... 💠 یہ سالہ ڪہ اشڪام پنهونـہ 🥺.... 💠 یـہ سالہ من با فاصلہ همـدردم.... 😭💔 🔸🔸🔸🔸🔸 ســ✋🏻ــلام خورشیدم🌞 ســـ✋🏻ـــلام مهتابم🌛 سـ✋🏻ــلام امیدم😍💚 ســـ✋🏻ـــلام اربـابـم💚 شب اول محرم 1400 🗓️ 1400/5/18 🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤 https://www.instagram.com/p/CSV8IIZoOqt/?utm_medium=share_sheet
لطفا کپشن رو بخونید👇🏼 نقل شده که پس از و هنگام ورود کاروان علیهم السلام به مدینه در سلام الله علیه را ملاقات می‌کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. پس از دیدن وی می‌گوید: از (علیه السلام ) مرا خبر بده. بشیر می‌گوید: سرت سلامت مادر! عباست به رسید. ام‌البنین باز می گوید: از حسین(علیه السلام ) مرا خبر بده. و به همین ترتیب خبر شهادت هر چهار فرزند بزرگوارش را به او می‌دهد. ام‌البنین با صبری بی‌نظیر می‌گوید: «یا بشیر اخبرنی عن ابی عبدالله الحسین(علیه السلام ). اولادی و من تحت الخضراء کلهم فداء لابی عبدالله الحسین(علیه السلام ).» ای بشیر خبر از [امام من] اباعبدالله الحسین بده فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان است فدای (علیه السلام ) . و آنگاه که بشیر خبر شهادت مولا و امام او، (علیه السلام ) را می دهد آهی کشیده و با دنیایی از غم و اندوه می‌گوید:-«قطعت نیاط قلبی» آه که بندهای (رگهای) قلبم را پاره پاره کردی (منتهی المقال، ج ۲، ص ۷۰؛ تذکره الشهداء، ص ۴۴۳) @abalfazleeaam 1400/10/26 https://www.instagram.com/p/CYyyi-QME_d/?utm_medium=share_sheet
این شهدا به عشق زیارت رفتند و پشت پیراهن هایشان یا یا شهادت نصیبشان شد زیارت قسمت ما ولےقیامت چه بگوبیم بعداز شهدا چه کردیم ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
🍃 •پهلوان حاج حسن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: تو قدیم های این تهرون ، دوتا پهلون بودند به نام های حاج سیدحسن رزازّ و حاج صادق بلور فروش ، اون ها خیلی باهم دوست و رفیق بودند . توی کشتی هم هیچکس حریفشان نبود . اما مهمتر از همه این بود که بنده های خالصی برای خدا بودند . همیشه قبل از شروع ورزش کارشان رو با چند آیه قرآن و یا روضه مختصر و با چشمان اشک آلود برا آقا(ع) شروع کردند . نَفَس گرم حاج محمدصادق و حاج سید حسن ، مریض شفا می داد . بعد ادامه داد ، ، من تو رو یه پهلوون میدونم مثل اون ها! هم لبخندی زد و گفت : نه حاجی ، ما کجا و اونا کجا . بعضی از بچها از اینکه حاج حسن اینطور از تعریف میکرد ، ناراحت شدند . فردا آن روز پنج پهلوان از یکی از زور خانه های تهران به انجا آمدند . قرار شد بعد از ورزش با بچهای ما کشتی بگیرند . همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. بعد از ورزش کشتی ها شروع شد . چهار مسابقه برگزار شد ، دو کشتی را بچهای ما بردند ، دوتا هم آن ها . اما در آخر کشتی کمی شلوغ کاری شد! آن ها سر حاج حسن داد می زدند . حاج حسن هم خیلی ناراحت شده بود.من دقت کردم و دیدم کشتی های بعدی بینِ و یکی از بچهای مهمان است... ادامه دارد.... کانال رسمی شهید ابراهیم هادی @rafiq_shahidam96 https://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c