eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
19.5هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌷 باید بداند واین تجربه را کسب کرده باشد 👈که هر ‌ای را که علیه انقلاب طرح‌ ریزی کند امت بیـدار✌️ و آگـاه با پیروی از عزیـز♥️ آن را خنثــی خواهـد کرد 👈و مـا هیچگاه📛 نخواهیـم گذاشت که هـدر رود. ❤️❤️❤️❤️ شهید ابراهیم هادی و شهدای بهبهان http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹ترجمه آیه نصب شده بر کتیبه حسینیه امام خمینی (ره) در ارتباط تصویری #رهبر انقلاب به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس ♦️«ولَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ» ♦️«قطعاً خدا کسانى را که او را یارى مى دهند یارى خواهد کرد، چرا که خدا نیرومند و شکست ناپذیر است.»(آیه ۴۰ سوره حج) #ما_ملت_امام_حسینیم # دفاع_مقدس #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🏴🏴🏴🏴🏴 @ebrahimh
کشور احتیاج دارد به اینکه همیشه یاد #شهدا زنده باشد ...✨ #رهبر انقلاب: خیلی متشکّریم از برادران عزیز که یاد شهدا را با این فعّالیّت گسترده‌ای که تشریح کردند احیاء میکنند. ما به این نامها، به این یادها نیاز داریم؛ کشور احتیاج دارد به اینکه همیشه یاد شهدا زنده باشد، نام شهدا زنده باشد. برترین شخصیّت‌های تاریخ قرنهای اخیر را ما در این دوره در بین همین جوانها دیدیم. همین جوانهایی که از آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، استان اصفهان و بقیّه‌ی جاهای کشور، سر بلند کردند و شتافتند برای فداکاری و از خودشان لیاقت نشان دادند در دفاع از کشور و دفاع از انقلاب، همین‌ها واقعاً چهره‌های درخشان تاریخ ما هستند. ۱۳۹۶/۰۷/۳۰ @ebrahimh •••••••••••••••••••••••••••••••
🧡✨ انتظار‌بھ‌‌معناے‌ایـטּ‌استـ کھ‌خود‌را‌براے‌سربازے‌امام‌زماטּ‌(عج) آمادھ‌کنیم... 🌿✨ انقلاب ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹🌹🌹 ‍ ♡بسم رب الحسین♡ 🍃همه درگیر بودند، درگیر شهادت، به دنبال کسب لیاقت از عمه ی سادات تا پر بکشند به و بشوند 🍃تا بشوند *شهید* و رنگ بدهند زندگی بی رنگ و ظلمت زده ی ما را. اما میان این شلوغی ها، میان این دعاهای شهادت، دعای تو عجیب به دستان عرش خدا رسید و گویی مستقیم عطر چادر خاکی (ص) را گرفت 🍃گویی عمه جانمان (س) شهادت نامه ات را به دست مادرش سپرده بود و تورا در سپاه سربازان او نهاده بود که اینگونه زهرایی(س)، را در آغوش کشیدی. 🍃آن لحظه ای که ایمان و اعتقاداتت را برتری دادی و دست پهلویت را نشانه گرفت؛ همان لحظه بود که خدا بالید به پهلوی شکسته ات و فخر کرد به زمین و زمان از داشتن چنین بنده ی دلبری 🍃گویا علاقه ات به ، غیرت علوی ات و همه و همه ی این ها تورا با تمام وجود به سمت وظیفه ی دینی ات کشاند و در اخر این تو بودی که عاقبت بخیر شدی 🌺به مناسبت سالروز شهادت 🌱 🌹🌹🌹 📅تاریخ تولد : ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت : ۳ فروردین ۱۳۹۳ 🥀مزار شهید : بهشت‌زهرا ❤❤❤❤ @rafiq_shahidam96 ❤❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
♦️ *رهبر انقلاب اسلامی :* در هیج جای دنیا، سیاست خارجه دست وزارت خارجه نیست، و تصمیم گیری آن تابع مقامات بالادستی هست و وزارت خارجه مشارکت می کند و مجری است 🖤🖤🖤🖤 @rafiq_shahidam96 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌴عبادت بی‌ولایت انحرافیست که باعث تنها ماندن ولیِ خدا و به رسیدن او در محراب عبادت می‌شود. در ، از خداوند ودانایی دردین بخواهیم مواظب زمان باشیم *التماس دعا* 🖤🖤🖤🖤 @rafiq_shahidam96 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
*🛑 عزت و آبروی مومن خیلی ارزش دارد. برای همین است که ثواب قرض الحسنه بیشتر از صدقه است. چون در قرض الحسنه، عزت مومن محفوظ است.* میرزا اسماعیل دولابی 🖤🖤🖤🖤 @rafiq_shahidam96 🖤🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🍃 🔹 امام خامنه ای: شب‌های قدر اگر می‌خواهیم دعای مستجاب داشته باشیم، را شفیع قرار دهیم. ‌ ♨️خدا کنه یه جوری تغییر کنیم ، که بعداً بگیم: همه چیز از شب قدر اون سال شروع شد..
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 *قسمت: صد و سی اُم* 🔰 *فصل چهاردهم* صمد گفت: «از این حرف ها نزنی پیش آقای دکتر، خجالت می کشم. ببین خانم دکتر چه راحت نشسته و با بچه ها بازی می کند. مثلاً تو بچه کوه و کمری.» دور و برمان خلوت بود. پرنده پر نمی زد. گاهی صدای زوزه سگ یا شغالی از دور می آمد. باد می وزید و برق هم که رفته بود. ما حتی یکدیگر را درست و حسابی نمی دیدیم. کورمال کورمال شام را آوردیم. با کمک هم سفره را چیدیم. خدیجه کنارم نشسته بود و معصومه هم بغل خانم دکتر بود. خدیجه از سرما می لرزید . هیچ نفهمیدم شام را چطور خوردیم. توی دلم دعادعا می کردم زودتر بلند شویم برویم؛ اما تازه مردها تعریفشان گل کرده بود. خانم دکتر هم عین خیالش نبود. با حوصله و آرام آرام برای من تعریف می کرد. هر کاری می کردم، نمی توانستم حواسم را جمع کنم. فکر می کردم الان از پشت درخت سگ یا گرگی بیرون می آید و به ما حمله می کند. از طرفی منطقه نظامی بود و اگر وضعیت قرمز می شد، خطرش از جاهای دیگر بیشتر بود. از سرما دندان هایم به هم می خورد. بالاخره مردها رضایت دادند. وسایلمان را جمع کردیم و سوار ماشین شدیم. آن موقع بود که تازه نفس راحتی کشیدم و گرم صحبت با خانم دکتر شدم. به خانه که رسیدیم، بچه ها خوابشان برده بود. جایشان را انداختم. لباس هایشان را عوض کردم. صمد هم رفت توی آشپزخانه و ظرف ها را شست. 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 🌱🦋 🖌 به قلم : 🌱🌸 📌 *قسمت: صد و سی و یڪم* 🔰 *فصل چهاردهم* دنبال صمد رفتم توی آشپزخانه. برگشت و نگاهم کرد و گفت: «خانم خوب بود؟! خوش گذشت؟!» خواستم بگویم خیلی! اما لب گزیدم و رفتم سر وقت آبگوشتی که از ظهر مانده بود. آن روز نه ناهار خورده بودم و نه شام درست و حسابی. از گرسنگی و ضعف دست و پایم می لرزید. فردای آن روز صمد ما را به قایش برد و خودش به جبهه برگشت. من و بچه ها یک ماه در قایش ماندیم. زمستان بود و برف زیادی باریده بود. چند روز بعد از اینکه به همدان برگشتیم، هوا سردتر شد و دوباره برف بارید. خوشحالی ام از این بود که موقع نوشتن قرارداد، صمد پارو کردن پشت بام را به عهده صاحب خانه گذاشته بود. توی همان سرما و برف و بوران برایم کلی مهمان از قایش رسید، که می خواستند بروند کرمانشاه. بعد از شام متوجه شدم برای صبحانه نان نداریم. صبح زود بلند شدم و رفتم نانوایی. دیدم چه خبر است! یک سر صف توی نانوایی بود و یک سر آن توی کوچه. از طرفی هم هوا خیلی سرد بود. چاره ای نداشتم. ایستادم سر صف دوتایی، که خلوت تر بود. با این حال ده دقیقه ای منتظر شدم تا نوبتم شد. نان را گرفتم، دیدم خانمی آخر صف ایستاده. به او گفتم: «خانم نوبت من را نگه دار تا من بروم و برگردم.» 🌱 &ادامه دارد.... 🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱 *مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا* *ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید* ⤵️⤵️⤵️⤵️ 🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی : https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/ 🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا: *@rafiq_shahidam96* http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c