19.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍎 ای ماشاالله به این دختر.. دختر شیعه یعنی این 👆
فقط با آیات قرآن جوابشونو میده
🍎 سوالات میزبانان و پاسخ قرآنی کوثر به آنها
🍎🍎🍎
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خمینی خطاب به عروسشان:
💠دعایی که سرنوشت انسان را تغییر میدهد!
بعد از فوت امام مشخص شد👇
🔹کدام قسمت از مفاتیحِ امام خمینی بیشتر استفاده شده بود؟!
#ماه_رمضان رابا این دعا شروع کنیم
🎙حجت الاسلام راجی
🍎🍎🍎
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* #داستان.نسـل.سـوخـته
#قسمت.پـنجـاه.و.پنــج *
✍اون تابستان اولین تابستانی بود که ما مشهدی نشدیم علی رغم اینکه خیلی دلم می خواست بریم اما من پیش دانشگاهی بودم ... و جو زندگیم باید کاملا درسی می شد
مدرسه هم برنامه اش رو خیلی زودتر سایر مدارس و از اوایل تابستان شروع می کرد علی الخصوص که یکی از مراکز برگزاری آزمون های آزمایشی * بود ... و کل بچه های پیش هم از قبل ثبت نام شده محسوب می شدن
امتحان نهایی رو که دادیم این بار دایی بدون اینکه سوالی بپرسه خودش هر چی کتاب که فکر می کرد به درد کنکور می خوره برام خرید هر چند اون ایام، تنوع کتاب ها و انتشارات مثل الان نبود و غیر 3 تا انتشارات معروف بقیه حرف چندانی برای گفتن نداشتن ...
آزمون جمع بندی پایه دوم و سوم رتبه کشوریم ... تک رقمی شد کارنامه ام رو که به مادرم نشون دادم از خوشحالی اشک توی چشماش جمع شد کسی توی خونه، مراعات کنکوری بودن من رو نمی کرد و من چاره ای نداشتم جز اینکه حتی روزهایی رو که کلاس نداشتیم توی مدرسه بمونم
اونقدر غرق درس خوندن شده بودم که اصلا متوجه نشدم داره اطرافم چه اتفاقی می افته ... روزهایی که گاهی به خاطرش احساس گناه می کنم زمانی که ایام اوج و طلایی ... و روزهای خوش و پر انرژی زندگی من بود ... مادرم، ایام سخت و غیر قابل تصوری رو می گذروند زن آرام و صبوری که دیگه صبر و حوصله قبل رو نداشت ...
زمانی که مشاورهای مدرسه بین رشته ها و دانشگاه های تهران سعی می کردن بهترین گزینه ها و رشته های آینده دار رو بهم نشون بدن و همه فکر می کردن رتبه تک رقمی بعدی دبیرستان منم ... و فقط تشویق می شدم که همین طوری پیش برم آینده زندگی ما داشت طور دیگه ای رقم می خورد ...
نهار نخورده و گرسنه حدود ساعت 7 شب ... زنگ در رو زدم محو درس و کتاب که می شدم گذر زمان رو نمی فهمیدم به جای مادرم الهام در رو باز کرد و اومد استقبالم
سلام سلام الهام خانم زود، تند، سریع نهار چی خوردید؟ که دارم از گرسنگی می میرم ...
برعکس من که سرشار از انرژی بودم چشم های نگران و کوچیک الهام حرف دیگه ای برای گفتن داشت
الهام روحیه لطیف و شکننده ای داشت فوق العاده احساساتی زود می ترسید و گریه اش می گرفت
چند لحظه همون طوری آروم نگاهش کردم ...
به داداش نمیگی چی شده؟
- مامان قول گرفت بهت نگم گفت تو کنکور داری ...
یه دست کشیدم روی سرش ...
اشکال نداره مامان کجاست؟ از خودش می پرسم ...
داره توی پذیرایی با عمه سهیلا تلفنی حرف میزنه حالش هم خوب نبود به من گفت برو تو اتاقت ...
رفتم سمت پذیرایی چهره اش بهم ریخته بود و در حالی که دست هاش می لرزید اونها رو مدام می آورد بالا توی صورتش ...
شما اصلا گوش می کنی من چی میگم؟ ... اگر الان خودت جای من بودی هم ... همین حرف ها رو می زدی؟ من، حمید رو دوست داشتم که باهاش ازدواج کردم اما اگه تا الان سکوت کردم و حتی به برادرهام چیزی نگفتم فقط به خاطر بچه هام بوده ... حالا هم مشکلی نیست اما باید صبر کنه الان مهران و چشمش افتاد بهم جمله اش نیمه کاره توی دهنش موند صدای عمه سهیلا گنگ و مبهم از پای تلفن شنیده می شد
چند لحظه همون طور تلفن به دست، خشکش زد و بعد خیلی محکم با حالتی که هرگز توی صورتش ندیده بودم بهم نگاه کرد ...
برو توی اتاقت این حرف ها مال تو نیست نمی تونستم از جام حرکت کنم نمی تونستم برم ... من تنها کسی بودم که از چیزی خبر نداشتم بی معطلی رفتم سمتش و محکم تلفن رو از توی دستش کشیدم ...
چی کار می کنی مهران؟ این حرف ها مال تو نیست ... تلفن رو بده
و با عصبانیت دستش رو جلو آورد و سعی کرد تلفن رو از دستم بیرون بکشه اما زور من دیگه زور یه بچه نبود
عمه سهیلا هنوز داشت پای تلفن حرف می زد این چیزها رو هم بی خود گردن حمید ننداز زن اگه زن باشه شوهرش رو جمع می کنه نره سراغ یکی دیگه بی عرضگی خودت رو به پای داداش من نبند ...
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
* ادامــه.دارد....
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* #داستان.نسـل.سـوخـته
#قسمت.پـنـجاه.و.شـش *
✍بدون اینکه نفس بکشه بی وقفه حرف می زد و مادرم هم از این طرف تلاش می کرد تلفن رو از دستم بگیره
بهت گفتم تلفن رو بده ...
این بار اینقدر بلند گفت که عمه هم شنید ضربان قلبم خیلی بالا رفته بود یه قدم رفتم عقب ...
خوب ... می گفتید عمه جان چی شد ادامه حرف تون؟دیگه حرف و سفارش دیگه ای ندارید؟
حسابی جا خورده بود ...
- مرد اگه مرد باشه چی؟ اون باید چطوری باشه؟ به مادر من که می رسید از این حرف ها می زنید به شوهر خودتون که می رسید سر یه موضوع کوچیک دو تا برادرهاتون ریختن سرش زدنش
- این حرف ها به تو نیومده مادرت بهت ادب یاد نداده توی کار بزرگ ترها دخالت نکنی؟
- اتفاقا یادم داده فقط مشکل از میزان لیاقت شماست شما لیاقت عروس نجیب و با شخصیتی مثل مادر من رو ندارید مادر خودتون رو هم اونقدر دق دادید که می گفت ... الهی بمیرم از شر اولاد نا اهلم راحت بشم راستی ... زن دوم برادرتون رو دیدید؟ اگه ندیدید پیشنهاد می کنم حتما ببینید اساسی بهم میاید
این رو گفتم و تلفن رو قطع کردم مادرم هنوز توی شوک بود ... رفتم توی حال، تلفن رو بزارم سر جاش ... دنبالم اومدکی بهت گفت؟ ... پدرت؟
خودم دیدم شون توی خیابون با هم بودن با بچه هاشون ...
چشم هاش بیشتر گر گرفت
بچه هاش؟ از اون زن، بچه هم داره؟ چند سال شونه؟
فکر می کردم از همه چیز خبر داشته باشه ... اما نداشت هر چند دیر یا زود باید می فهمید ... ولی نه اینطوری و با این شوک بهم ریخته بود و حالا با شنیدن این هم حالش بدتر شد اون شب با چشم های خودم خورد شدن مادرم رو دیدم ...
دیگه نمی دونستم چی بگم معلوم بود از همه چیز خبر نداره چقدرش رو می تونستم بهش بگم؟ بعد از حرف های زشت عمه ... چقدرش رو طاقت داشت اون شب بشنوه
یهو حالت نگاهش عوض شد
دیگه چی می دونی دیگه چی می دونی که من ازش خبر ندارم؟
چند لحظه صبر کردم
می دونم که خیلی خسته ام و امشب هم به حد کافی برای همه خوب بوده فردا هم روز خداست ...
نه مهران ... همین الان و همین امشب حق نداری چیزی رو مخفی کنی حتی یه کلمه رو ...
از صدای ما، الهام و سعید هم از توی اتاق شون اومدن بیرون با تعجب بهم زل زدتو می دونستی؟ ...
فکر کردی واسه چی پسر گل بابا بودی و من آشغال سر راهی؟ یه سر بزرگ مشکل بابا با من همین بود چون من می دونستم و بهش گفتم اگه سر به سر مامان بزاره و اذیتش کنه به دایی محمد میگم ... اونها خودشون ریختن سر شوهر عمه سهیلا و زدنش شیشه های ماشینش رو هم آوردن پایین ... عمه، 2 تا داداش داشت مامان، 3 تا داره با پسرهای بزرگ خاله معصومه و شوهرش میشن 6 تا پسرخاله ها و پسر عموهاش به کنار
زیر چشمی به مامان نگاه کردم رو کردم به سعید ...
- اون که زنش رو گرفته بود اونم دائم بچه هم داشت فقط رو شدنش باعث می شد زندگی ما بره روی هوا و از هم بپاشه برای من پدر نبود برای شما که بود نبود؟
اون شب، بابا برنگشت مامان هم حالش اصلا خوب نبود سرش به شدت درد می کرد قرص خورد و خوابید منم رفتم از بیرون ساندویچ خریدم
شب همه خوابیدن ... اما من خوابم نبرد تا صبح، توی پذیرایی راه می رفتم و فکر می کردم تمام تلاش این چند سالم هدر رفته بود قرار بود مامان و بچه ها هیچ وقت از این ماجرا با خبر نشن
مادرم خیلی باشعور بود اما مثل الهام به شدت عاطفی و مملو از احساس اصلا برای همین هم توی دانشگاه، رشته ادبیات رو انتخاب کرده بود چیزی که سال ها ازش می ترسیدم داشت اتفاق می افتاد
زن دوم پدرم از مخفی موندن خسته شده بود گفته بود بابا باید بین اون و مادرم، یکی رو انتخاب کنه و انتخاب پدرم واضح بود مریم، 15 سال از مادرم کوچک تر بود ...
👈نویسنده:شهیدسید طاها ایمانی
* ادامــه.دارد....
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه آیت الله ناصری
نماز بخونید بعد افطار کنید
🍎🍎🍎
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
🍎 نماز حاج قاسم، قبل از افطار
قبل از افطار، نماز میخواندند. میگفتند: نزدیک افطار، عطش انسان برای آب و غذا زیاد میشود؛ در این لحظهها اجر این نماز بیشتر است.
🍎🍎🍎
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
البته اگر دیگران منتظر شما هستند، مستحب است نماز را به تاخیر بیاندازید و اول افطار کنید
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
هدایت شده از 🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❎ بسیار مهم.
🔹حتما" گوش کنید.
🔹پشت پرده بی حجابیها.
🔹پیشنهاد پخش در
جلسات و همایشها.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍎🍎🍎
هدایت شده از 🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
🔷آیت الله اراکی: اقدام به تصویربرداری از بیحجاب حرام نبوده است
🔹 شخص #متجاهر_به_فسق مثل #بیحجاب و شارب خمر، خودش حریم خود را شکسته و حرمتی ندارد
🔹 اگر عکس گرفتن، مؤثر در ترک گناه او و یا دیگران شود، #واجب خواهد بود.
🔹 فتوای حرمت عکس گرفتن، ناشی از #ضعف_فقهی بوده است.
🔹 شخص بیحجاب اولاً به خود #ظلم کرده و ثانیاً به دیگران
🔹 باید از کسی که در مقابل این ظلم میخواهد ایستادگی کند، حمایت کرد.
🔹 او از حقوق جامعه، بلکه از حقوق همان زن دفاع کرده است.
🔹 ناهی از منکر مانند کسی است که از مرزهای کشور در سرما و گرما دفاع میکند، او از مرزخاکی دفاع میکند و این از مرزدل، مرزفرهنگ و مرزهویت دفاع می کند
🔹 خداوند عمل این عزیزان را قبول کرده و به آنها قوت بیشتر و اجرعظیم عنایت کند.
🔹جهت اطلاع برخی .....
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍎🍎🍎
یک حرف واقعا حسابی!
مگر تصاویر موشک های ایران ساخته فتوشاپ نبود ؟ پس چرا غرب از ارسال آن به روسیه به لرزه افتاده است ؟
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
❎❎❎
⭕️ مهم و بصیرتی/ یک استعفا و
مبارزه سیستمی با فساد
👤معاون دستگاه قضائی استعفا می دهد. چرا؟ چون می خواهد رسیدگی به پرونده فرزندش تحت الشعاع حضور وی قرار نگیرد. رئیس عدلیه هم در پاسخ به استعفای وی می نویسد بااینکه حضور شما خللی در رسیدگی به پرونده ایجاد نمی کرد اما با استعفا موافقم.
▫️این رفتار اخلاقی را کجای دنیا سراغ دارید؟ مرور کنیم:
1️⃣ رسیدگی عدلیه به پرونده فرزندان معاون اول
2️⃣برخورد اخلاقی معاون در استعفا و تاکید بر رسیدگی بدون شائبه بر پرونده فرزندش
3️⃣مواجهه قاضی القضات در پذیرفتن استعفا به جهت رد هرگونه شبهه نزد افکار عمومی
🔹از این اخبار اخیرا کم نداشتیم.
🔻از بازگشت بابک زنجانی تا پرونده گروه عظام و تا پرونده رستمی صفا و غیره. حتی در برخورد با تخلف نزدیکان مسئولین هم طی سال های گذشته کم نداشتیم. از برادر فاسد رئیس جمهور سابق تا برادرفاسد معاون اولش و تا فرزندان مرحوم هاشمی تا حلقه اول آقای احمدی نژاد و غیره.
آقای رئیسی هم گشت ارشاد مسئولين راه می اندازد . 60 مدیر متخلف را برکنار و 20 نفر را به دستگاه قضائی معرفی می کند. شهردار تهران هم تنها در یک فقره جلوی 20 هزار میلیارد تومان فساد دانه درشت های اقتصادی را در تهران می گیرد.
🔹اما چرا مردم ما اینها را نمی بینند. چرا؟ چون رسانه های دشمن قرار است فساد سیستمی را در کشور جا بیاندازند؛ نه مبارزه سیستمی با فساد. برخی هم در داخل از سر حماقت یا خیانت در همین زمین دشمن بازی می کنند.
🔸اما ماجرا از این هم عجیب تر است؛ پدیده ای نادر که در هیچ جای عالم نمونه ندارد. اینکه دستگاه قضایی با فساد مبارزه کند اما برخی همین را از مصادیق فساد سیستمی بدانند. یعنی کارآمدی را فساد روایت کنند. عجیب نیست؟
🔹فساد سیستمی در ایران واقعیت ندارد. البته فساد در ساختار داریم. فساد در قوانین هم داریم. طبیعی هم هست. خطا در قانون گذاری و خطا و تخلف فرد در ساختار قابل کتمان نیست. خطای ناشی از سیستم هم قابل فهم است. اما فساد سیستمی نیست. همین اخبار نشان می دهد فساد سیستمی نیست. فساد سیستمی اشاره به فساد در هم تنیده ای دارد که از هر سمت بخواهیم با آن مقابله کنیم خود ساختار مانع شود.
🔸با این حال سحر رسانه های خارجی به همراه رسانه ها ونشریات غربگرا و لیبرال داخلی؛ به دو روش تلقی فساد سیستمی را خواسته یا ناخواسته جا می اندازند. اول تکثیر دائمی اخبار فساد
و دوم تکرار آن.
وقتی مخاطب هر روز با اخبار تائید شده و تائید نشده ی فساد مواجه شود طبیعی است که ذهن او خودکار تصور می کند همه جا را فساد گرفته است. از آنسو تکرار، این تلقی را تبدیل به یک ابر روایت در ذهن مردم می کند تا دیگر مسائل هم از همین منظر تحلیل شود.
🔹اما راه مقابله با این بیماری مهلک اجتماعی چیست؟
۱- مبارزه سیستمی با فساد را ببینیم.
۲-، تمرین کنیم خودمان درست ببینیم.
۳- دیگران را هم تشویق به درست دیدن کنیم. جهاد تبیین هم چیزی غیر این نیست.
🟢 خلاصه اینکه اگر مبارزه سیستمی با فساد را نبینیم؛ فساد سیستمی را باور می کنیم
🖊محسن مهدیان
🍎🍎🍎
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin