فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 هشدار آیتالله جاودان | زمان، زمان مقدمات ظهور حضرت ولیعصر (عج) است.
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
هدایت شده از 🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘 عروس و دامادی که در شمال نوار غزه زندگی خود را بتازگی آغاز کردهاند، و تنها از خانه آنها یک ویرانه باقی مانده است.
#جامعه_نیازمند_آگاهیست.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
🌸 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بامنزلت ترينِ مردم نزد خداوند در روز قيامت، كسى است كه در راه خيرخواهى براى خلق ،او بيش از ديگران قدم بر دارد
🔸الكافی ج2 ص208
#جامعه_نیازمند_آگاهیست
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
هدایت شده از 🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 دوزیستان غربگرا
🔘 خود تحقیرهای حرفه ای.
🔘 دروغگویان گمراه کننده.
#جامعه_نیازمند_آگاهیست.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حاج حسین از پسرش فقط یه بلوار به اسمش براش موند...
🔹هرچند وقت یبار میاد و عکس جگر گوشش رو تمیز میکنه..
وظیفه ما در مقابل خانواده شهدا چیست ؟
خانواده #شهدا_شرمنده_ایم ما از شما....
راهـ صالحین یعنی راهـ ــ ــ ــ شهدا🌹
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇.
🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞
#مشکین31
شوکه شده اشکهام رو پاک کردم و ناخوداگاه روی پا ایستادم و سرم رو زیر انداختم.
دستش رو دور سرم گرفت و پیشونیم رو بوسید.
- خودت میدونی که خاطرت برام عزیزه، کل زندگی خواهرمه و همین یه دونه دختر، ولی بفهم که من نمیتونم این حال تو رو ببینم. داری مثل شمع آب میشی، ای خاک بر سر اون شوهر بیلیاقتت.
بهتر دیدم تا چیزی نگم و حالا که عطوفتش شامل حالم شده دوباره با حرفهام دچار غضبش نشم. با لحنی ملایمتر ادامهداد:
- من دارم میرم زیارت دایی، از من به دل نگیریها.
آروم جواب دادم:
- التماس دعا نمیگم، به آقا بگید، التماس صبر دارم، دایی.
بغض کردم و فهمیدم که بغض کرد و سری تکون داد و بیرون رفت.
توی اون چند روز کمکم داشتم از قالب هیجان و احساس بیرون میومدم و عقل کم کم خودش رو نشون میداد. حرفهای دایی ذهنم رو مشغول کرده بود.
دو سه روزی میشد که طور دیگه یی راه حلهام رو مرور میکردم و واقعبینانهتر به شرایطم فکر میکردم. دایی درست میگفت و حاج بابا امکان نداشت بذاره بچهها رو تنها بزرگ کنم.
اون روز مریم به دیدنم نیومده بود و دلم خیلی تنگ بود. لاغر و نحیف شده و چشمهاش همیشه پر از غم و اضطراب بود.
شب بود و کسی کلون میکوبید و صدای محمد رو شنیدم که به مادر گفت:
_ من باز میکنم.
با خودم گفتم، یا حاج باباست یا خود عماده. عماد هر روز حوالی غروب پیداش میشد و اون روز نیومده بود و انگار که منتظر اومدنش بودم. از طرفی چون محمد خونه بود واهمه داشتم از حضورش.
خودش بود، عماد بود که سلام میداد.
_توی بی وجدان نارفیق کم خون به جگرش کردی که اینجام راحتش نمیذاری و هرشب هرشب اینجایی؟ چی میخوای بابا؟ میخوای دقش بدی؟
- زنمه، زن قانونی و شرعی منه، حقمه! واسه دیدنش باید از تو اجازه بگیرم؟
هول شده بودم زخم گوشهی لب و کتف در رفته ش حاصل درگیریش با محمد بود. نگرانش بودم؟ هنوز برام مهم بود؟
صدای بابا رو شنیدم که محمد رو به اسم میخوند و لحظاتی بعد صدای قدمهاش که توی راهرو پیچید و انگار که عماد و محمد دوباره داشتند گلاویز میشدند.
در باز شد و مریم ترسیده و لب برچیده پرید توی بغلم.
_ سلام عزیز دلم! چرا امروز نیومدی پیش مامانی؟
بغض کرده گفت:
_ مامان! دایی محمد و بابا دارن با هم دعوا میکنن؟ دایی میخواد باز بابا رو بزنه؟
_ نه عزیزم، دایی بابا رو نمیزنه.
با پادرمیونی پدرم قائله ختم شد و سر وصدا خوابید و لحظاتی بعد صدای پدر رو میشنیدم که زبون به نصیحت باز کرده بود.
✍🏻 #مژگان_گ
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
#گیزویز
😂 @Gizviz 👏
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
* 💞﷽💞
#مُشکین32
با مریم مشغول بودم که چند ضربه به در خورد و محمد در رو باز کرد و آغوشش رو، رو به مریم باز کرد و گفت:
_مریم گلی بیاد بغل دایی ببرم تو اتاق پیش بابا ابراهیم.
مریم ذوقکرده به من نگاهی کرد و با حرکت سر تشویقش کردم تا همراه داییش بشه.
محمد، مریم رو بغل گرفت و با اخم از اتاق بیرون رفت و عماد با سری زیر انداخته وارد شد.
- سلام.
جوابش رو ندادم و نمیدونم چرا تپشهای قلبم نامنظم بود.
- معصوم بیا و برگرد خونه.
تند و آنی سرم رو بلند کردم و تیز نگاهش کردم و گفتم:
_ برنمیگردم!
روبروم روی دو زانو نشست و ملتمسانه نگاهم کرد.
_ به من بگو چیکار کنم که تو برگردی؟
پوزخندی زدم و گفتم:
_چی کار باید بکنی، نه! چی کار باید میکردی درسته، آبِ رفته به جوی بر نمیگرده پسر حاج مصباح بزرگ.
- الان چیکار کنم تا تو راضی بشی؟
بی معطلی و با تمسخر گفتم:
_ طلاقش بده.
مکثی کرد و بیقرار جواب داد:
_نمیشه معصی جان! پای زندگی فریبا وسطه. چرا نمیخوای این رو بفهمی؟
_ اون روزی که رفتی دنبال خواست دلت و هورمونهات به مغزت فشار آورده بود به زندگی فریبا فکر نکردی؟ اصلا همه اینها زیر سر خود فریبا هست.
_ به خدا که نه! ولله که نه! اون اصلا تقصیری نداشت تو این ماجرا. دارم میگم من گیر بودم، مجبور شدم.
و ذهن من اونقدرها پویا نبود که بتونم از بین هزاران دلیل، اجبار عماد رو بفهمم.
بهونهگیر شده بودم و انگار این موضوع برام قابل هضم نبود که عماد با پیشنهادم موافقت نکرد و در دنیایی از عصبانیت و دلخوریهام چنان غرق بودم که نمیشد درد عماد رو بفهمم.
عصبی و تند گفتم:
_ بسه دیگه نمیخوام هیچی بشنوم، برو بیرون. اصلا هیچ حرفی باهات ندارم.
سرش رو در کمتر از صدم ثانیه بالا آورد و عمیق و پر از جذبه نگاهم کرد.
- معصوم، از الان تا صبح ثریا این رو بدون که من دست از تو بر نمیدارم، این خیال خام رو از سرت بیرون کن که بتونی پای من رو از زندگیت ببری، اگر جای دیگه ضربه خوردم، اگر تموم آبروم به باد رفت، نمیذارم تنها دلخوشیم توی این دنیا ازم بِکَنه و بره پی زندگی خودش. من تو رو به اون خونه بر میگردونم حتی اگه تا آخر عمر، ازت روی خوش نبینم. اینقدر میام و میرم تا خسته بشی و برگردی.
✍🏻 #مژگان_گ
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
#گیزویز
😂 @Gizviz 👏
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
انس بن مالک و ابوطلحه روایتی بدین مضمون دارند که می گوید: روزی پیامبر(ص) را ملاقات نمودیم درحالی که آثار شادی در چهره ایشان نمایان بود و به ایشان گفتیم: یا رسولالله! آثار شادی و خشنودی در چهرهتان پیداست، ایشان فرمودند: بله هماینک از جانب پروردگار، این خبر به من رسید که کسی از امتم بر من صلوات نمیفرستد، مگر آنکه خداوند ده برابر آن را به خود او برمیگرداند «لن یصلی علی أحد من أمتی إلا ردها الله علیه عشر أمثالها» و «من صلی علیّ مرة صلی الله علیه عشرة»، آن حضرت در جای دیگر در باب بخل فرمود: «البخیل من أمتی، من إذا ذکرت عنده فلم یصلی علیّ»، بخیل امت من آن کسی است که وقتی نام من نزد او برده شود بر من صلوات نفرستد.
🌺🌸
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥زیباترین کلیپی که امروز دیدم
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin