🔹عکسی پر معنا از مادر دو شهید در مصلی تهران.
با تخت بیماریاش به همراه نوههایش از مشهد آمده بود برای عرض تسلیت به آقاجانمان
ملت بزرگ ایران زبان و کلام در برابر ایمان، عظمت و اقتدارتان قاصر است.
#شهدا_شرمنده_ایم
راهـ صالحین یعنی راهـ ــ ــ ــ شهدا🌹
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇.
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 نه تعلل میکنیم.!!!
نه شتابزده میشویم!!!!
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 دکتر خوش چشم.
🟢 جنگ رسانه ای به همراه عملیات وعده صادق ۲
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞
#مُشکین44
ساعتی گذشته بود و سبک شده بودیم. هم من هم فرخنده سادات. کلی با هم دیگه درد دل کرده بودیم . دست سر زانوش گذاشت و یا علی گویان کمر راست کرد و گفت:
- نمیدونم این بلا از کجا و چهجور رو سر این زندگی آوار شد ولی خدا بدخواه زندگیتون رو به زمینگرم بزنه، من برم که حالا دیگه حاجمصباح پیداش میشه.
آفتاب اولین روز زندگی بدون عماد، بعد اون اتفاقات غروب کرد و سخت بود که دیگه نباید منتظر میبودم تا از شهر بیاد.
اولین سفرهی شام بدون عماد رو انداختم و در جواب مریم باید چی میگفتم وقتی که پرسید:
- پس چرا بابا عماد نیومده؟
و من سربالاترین جواب دنیا رو دادم وقتی که گفتم:
- نمیدونم.
درموندهی این مطلب بودم که با چه زبونی به این دختربچهی سه و نیم ساله بفهمونم، چرا پدرش سر سفره نیست؟
من باید که هم پدر میبودم و هم مادر و چه طاقتفرساست ایفای این هر دو نقش با هم!
حوالی ساعت ده بود که صدای قدمهای عماد از راهرو ورودی به گوشم رسید، بچهها خوابیده بودند و خودم چمباتمه زده جلوی تلوزیون سیاه و سفید، منتظر نشسته بودم تا وسیلههاش رو تحویلش بدم.
چند ضربه به در خورد و آروم صدا زد:
_ معصوم بیداری؟
بیهوا به سمت در رفتم و بازش کردم.
نگاهش پر از تمنا روی موها و صورتم بالا وپایبن میشد و انگار غرق خودش بود.
سنگین سلام کردم.
✍🏻 #مژگان_گ
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞
#مُشکین45
نگاهش رو معطوف چشمهام کرد و خسته و گرفته جواب داد:
_ سلام، خوبی معصوم؟ بچهها خوابن؟
_ شکر، میگذرونم، آره خوابیدن.
قدمی به عقب برداشتم و ادامه دادم:
- بیا این وسایلت رو بردار ببر.
صداش ناباور بود و پر از خواهش.
- سرت رو بالا بیار معصوم و توی چشمهام نگاه کن و بگو که داری بیرونم میکنی، بگو که دیگه تو دلت جایی ندارم و افتادم از چشمت.
جوابش رو ندادم و فقط نگاهش کردم. غمگین نگاهم کرد و گرفته و البته عجزوارانه ادامه داد:
_ یعنی جدی جدی برم معصوم؟ بدون تو سخته، تو تموم زندگی منی...
وسط حرفش پریدم و عصبی پوزخندی زدم و گفتم:
- من نصف که هیچی ثلث زندگی تو هم نبودم عماد! عمری فکر میکردم که هستم ولی باورهام همه غلط از آب دراومد. بردار و برو بیشتر از این عذابم نده.
بغضم رو به سختی فرو خوردم و آخرین تیر رو زدم و گفتم:
- خوشبخت باشی.
و از پشت پردهی اشک حلقهی شفاف توی چشمهاش رو دیدم و عضلات صورتی که بینهایت منقبض بود. مرد مغرور پیش روم اشک به دیده آورده بود و تیر نهایی کاری بود انگار!
اشکم سرازیر شده بود. اعتراف این موضوع سخت بود ولی بیقرار بودم و دلم برای آغوش و نوازشهاش پر میکشید. چنان حالت صورت و نگاهش مظلوم و غریب بود که دلم داشت از جا کنده میشد. نگاه از نگاهش گرفتم و سریع رو برگردوندم و همونطور که پشتم بهش بود با بغض گفتم:
_ برو عماد وسیله هات رو بردار و برو، دلم نمیاد و نمیخواد که نفرینت کنم اما... امیدوارم خدا هر طور که شایسته عدل خدایی خودشه جوابت رو بده.
بیصدا وسایل رو بیرون برد و لحظاتی ایستاد و انگار با خودش کلنجار میرفت که چیزی بگه و گفتم:
- شببخیر.
نفسی عمیق کشید و بیحرف بیرون رفت.
✍🏻 #مژگان_گ
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
هدایت شده از 🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 فقط یک لحظه سرعت اصابت موشک هایپرسونیک فتاح را ببینید. واقعا" عین صاعقه فرود می آید.
چی ساختن بچه های ما😳
#دوستان_خودرا
#به_گروه_دعوت_کنید
#جامعه_نیازمند_آگاهیست.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
25.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 پیش بینی واکنشهای پادشاهان جدید و قدیم به خبر اصابت موشکهای سپاه
💠 ویدیوی خلاقانهای که در شبکههای اجتماعی مورد استقبال کاربران فضای مجازی قرار گرفته است!
در این ویدیو شما واکنش جالب پادشاهان جدید و قدیم را می بینید.
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘هم امام ما اومدن وسط میدون هم آقازادههاشون😎
حق که باشی مثل جدت با بچه هات میایی برای مبارزه (مباهله)
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟠 تصاویری که شاید هرگز ندیده باشید
🔸واکنش مردم وقتی متوجه میشوند سیدحسن نصرالله در دوران دفاع مقدس، دوشادوش رزمندگان ایرانی با صدام میجنگید
#سید_حسن_نصرالله #حزب_الله
🇮🇷
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تربیت پسر
#نوجوان
#دکتر_سعید_عزیزی
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
هدایت شده از 🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 این احساسات لطیف در عین حماسه را هیچوقت فراموش نمیکنیم؟
🟢 گمان من این است که خدا فردای قیامت همین صحنه را برای اتمام حجت با حکام مفت خور؛ وابسته و شکم باره عرب آشکار میکند تا میزان مظلومیت بچه های مبارز و شدت وقاحت و نکبت گناه حکام بی غیرت عرب بر همگان آشکار شود.
#دوستان_خودرا
#به_گروه_دعوت_کنید
#جامعه_نیازمند_آگاهیست.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ما به شهیدمان نمیگوییم خداحافظ، بلکه میگوییم به امید دیدار ...
#شهدا_شرمنده_ایم
راهـ صالحین یعنی راهـ ــ ــ ــ شهدا🌹
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇.
🌍eitaa.com/rahSalehin
🔺دوست داشتن این شکلیه دوستان😍
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
🟢 واکنش مخاطبان شبکه الجزیره به خطبههای آیت الله خامنهای چگونه بوده است؟
🟢 «خداوند کسانی که ما را شستشوی مغزی داده و ایران را دشمن ما جلوه دادند لعنت کند، یک میلیون درجه نظرم در مورد ایران تغییر کرد»
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی از شجاعت رهبر ایران
✅ به این میگن شجاعت👆
⁉️ شما بگو؛ قیمت این صلابت، اقتدار، افتخار و استقلال چند؟؟؟
♨️ هر ملتی با #رهبر_شجاع خود احساس عزت و آرامش خواهد داشت
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧠 آزمایش عجیب شیخ بهایی! تربیت گربه یا تربیت شاه؟
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
♨️فهوی حسین،روزنامه نگار ضد ایرانی مصری مینویسد:
وقتی در مملکتی رهبر درست و حسابی نباشد، نتیجه میشود؛ #مصر
وقتی در جامعه ای وحدت نباشد، نتیجه میشود؛ #عراق!
وقتی کشوری فرماندهی استواری نداشته باشد نتیجه میشود؛ #پاکستان !
وقتی درکشوری به ظاهر مسلمان رهبر و رئیس آن مملکت، خود فروخته باشد، نتیجه میشود؛ #ترکیه !
اما وقتی در کشوری شیعه، رهبری آن باج به زمین و زمان ندهد و ملت همراه وی باشند و با همهی فشارها، سلیقهها، تندرو، کندرو، جنگ ۸ ساله، بیش از ۴۰ سال تحریم سیاسی و اقتصادی، جایی برای نفس کشیدن دشمن باقی نمیماند، خوب آن وقت نتیجه میشود؛ #ایران🇮🇷
در میان حصاری از آتش جنگهای منطقه که گرگهای زخمی پشت مرزهایشان بیقرار زوزه میکشند، کسی جرات ندارد به خاکشان چپ نگاه کند …
حتی مگس هایشان(کنایه از پهپادها) قادرند منطقه را زیر دید خود قرار دهند و از هیچ گزندی نگران نباشند.
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
🇵🇸راهـ ــ ــ صالحین 🇮🇷🛣️
♨️فهوی حسین،روزنامه نگار ضد ایرانی مصری مینویسد: وقتی در مملکتی رهبر درست و حسابی نباشد، نتیجه می
شاید این جمله "فهوی حسین" روزنامه نگار مصری تبار در شرق الاوسط بیشتر گویای نقش و موقعیت ایران اسلامی باشد که این روزها در پرده تحریف و مشکلات پوشیده مانده است اومی گوید :
« ما و ایرانی ها بیش از سی سال پیش در فضای بین الملی در یک سطح بودیم.
ایرانی ها راه مبارزه و مقاومت در برابر ابر قدرتها ، بخصوص آمریکا را انتخاب کردند و ما مسیر سازش را برگزیدیم ...
ما هر سال مزد خیانت مان به اعراب را از طرف آمریکا در قالب 4 میلیارد کمک بلاعوض میگرفتیم و ایرانی ها از همان اول، فشار سیاسی، اقتصادی ،تحریم ، جنگ داخلی و جنگ نابرابر را تجربه کردند .امروز ایران از یک قدرت منطقه ای به یک قدرت جهانی تبدیل شده که هیچ مشکلی در سطح منطقه و جهان بدون جلب نظر ایران قابل حل نیست.کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا 64 بار هر کدام عبارت ایران را در مناظره تلویزیونی خود بکار میبرند گویی حریفی جز ایران در سطح جهان ندارند».
«حسین خوش اقبال»
* 💞﷽💞
#مُشکین46
عصرهنگام بود و با بچهها مشغول بودم که علی به همراه زهرا مهمونم شدند و چقدر خوشحال بودم از اینکه تنها نیستم.
از زهرا شنیدم که کار اتاقهای بالا تموم شده و جهیزیهی مرجان رو فردا میارند.
علی که با مریم مشغول بود گفت:
- زنداداش، فردا صبح آماده شو بیام دنبالت، بریم خونهی ما.
دلگرفته بودم از خبری که شنیده بودم و دروغ چرا، حتی با وجود اینکه فرخندهسادات بهم گفته بود اما باور نمیکردم عماد این کار رو بکنه و مرجان رو هم به اونخونه بیاره.
- نه، میمونم خونه راحتترم، ولی مریم رو ببرید با خودتون.
نگرانی علی توی نگاه و کلامش مشهود بود.
- اینجا نمون زنداداش، پس برو خونهی حاجابراهیم.
صدای خش گرفته از بغضم رو صاف کردم و گفتم:
- نه، میمونم خونه، روزی که قبول کردم برگردم خونه باید فکر این روزها رو هم میکردم. فعلا دور افتاده دست عماد ببینم تا کجا میخواد بتازونه.
زهرا دستم رو توی دستش فشرد و گفت:
- داداش به من سپرده تو رو ببرم خونهی خودمون تا کمتر اذیت بشی.
سری از تاسف تکون دادم و گفتم:
- اونقدر گفت بیا خونه به دایی خرم قول داد که خطای غیرقابل جبرانش رو جبران کنه این بود؟ فردا میام خونهی شما پس فردا میرم خونهی بابا روزهای دیگه چی؟ نقل یک عمره زهرا!
- داداش اشتباه کرده نمیدونم چرا داره پشت سر هم تکرار میکنه اشتباهاتش رو.
پنجشنبه از صبح توی خونهی حاجبابا تکاپو بود. مریم رو همون شب قبل به زهرا و علی سپردم.
در اتاق رو قفل کردم و پرده ها رو هم کامل کشیدم. حتی برای وضو هم به حیاط نرفتم و همون داخل روشویی کنار راهرو وضو گرفتم. سجاده رو پهن کردم، دلم بینهایت گرفته بود، لحظات و ساعتهای سختی رو میگذروندم. نمازم رو با بغض خوندم و همونجا روی سجاده نشستم و زار زدم، هق زدم و اشک ریختم. اونقدر گریه کردم که دیگه اشکی نموند. محمدرضا بیدار شده بود و شیر میخواست. فرزندم رو در آغوش کشیدم، چشمهاش رو باز کرده بود و همانطور که تند تند شیر میخورد نگاهش رو مستقیم به چشمهام دوخته بود. رنگ چشمهاش مخلوطی از سبز و طوسی بود. چقد انگار محکم نگاهم میکرد. شاید میخواست با زبونِ نگاه، بیکسی و تنهاییم رو پس بزنه و اعلام کنه که تنها نیستم!
از صدای ضربههایی که آروم به در میخورد از اون حس و حال بیرون کشیده شدم و محمدرضا رو که سیراب شده بود، داخل ننو گذاشتم و پشت در رفتم.
_ باز کن معصوم منم!
کلید رو توی قفل چرخوندم و در رو باز کردم و خودم کنار ایستادم.
فاطمه همراه با سینی حاوی غذا وارد شد و غمگین گفت:
_ اومدم با همدیگه نهار بخوریم. تو هم تنها نباشی.
✍🏻 #مژگان_گ
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞
#مُشکین47
با طعنه گفتم:
_ یه وقت عماد و نو عروسش بهشون برنخوره؟
_ خودت میدونی که من اون دختره رو هیچی هم حساب نمیکنم و اگه الان هم اینجام فقط به خاطر التماس و خواهش عزیزجونه، وگرنه نمیاومدم. تازه خود عماد بهم گفت بیام پیشت. اونقدر که توی این یکساعتی که اومدم بغل گوش من خوند که بیام پایین، خسته شدم و به طعنه بهش گفتم خاطرش رو میخواستی و باهاش اینجور کردی؟ بعد هم دوباره برش گردوندی که آینهی دقش رو بیاری جلوی چشمش؟ عصبی شد و با هم بحثمون شد.
من هم باهاش قهر کردم و خواستم برگردم خونه، دوباره اومده منتم رو کشیده که پاشو برو پیشش تنها باشه خیلی غصه میخوره.
پوزخندی زدم و گفتم:
- دارم دیوونه میشم از این شدت عشق و توجه.
آهی کشیده ادامه دادم:
- گاهی فکر میکنم، عماد از من یه کینهی ناشناخته داره و میخواد من رو از پا دربیاره.
سینی رو زمین گذاشت و دستم رو کشید و سعی کرد بین بغض بخنده و گفت:
- شنیدم حسابی گرد و خاک کردی و وسیلههاش رو ریختی بیرون! خوب کاری کردی، حقش بود.
پوزخندی زدم و گفتم:
_ اینها همه از سر بیچارگیه! هر روز من مغلوبترم و اون و زنش پیروزتر.
- مطمئن باش، اونقدر این کارت براش گرون تموم شده که رفته و سر اون ور پریده خالی کرده.
با تعجب گفتم:
_ چی کار کرده مگه؟
_ هیچی، همون شب که وسیلههاش رو دادی، برگشته خونهی مرجان اینا، فریبا میگفت که ما هم اتاق اونها بودیم و نرفته بودیم طبقهی بالا. عماد به هم ریخته و زار، میره گوشهی اتاق میشینه و هر چی مرجان لوسبازی در میاره و عشوه میریزه، عماد توجهش نمیکنه، سر آخر از دستش عصبانی میشه و پاپیچش میشه که مگه چی شده، وقتی دیده عماد وا نمیده و محلش نمیده از کوره در رفته و گفته اصلا تقصیر منه که با تو وقتم رو تلف میکنم، تو همون لیاقتت اون زنته که نگاهت هم نمیکنه. عماد هم عصبانی شده و داد کشیده سرش که منظورت چیه و حق نداری وقتی با من مشکل داری پای معصوم رو وسط بکشی و مگه نمیدونستی من زن و زندگی دارم؟ تو میدونستی و باز کار خودت رو کردی. دیگه بعدش رو خودت تصور کن. فریبا میگفت مرجان صداش رو انداخته تو سرش و شروع کرده داد و بیداد کنه که عماد هم دیگه حوصله ش رفته و دو تا کشیده خوابونده توی گوشش.
✍🏻 #مژگان_گ
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
❌ صف بانوان برای تقدیم طلاهای خود به منظور کمک به مظلومان لبنان و فلسطین
✅قم، دفتر مقام معظم رهبری
سه شنبه، ۱۰ مهر ۱۴۰۳
#شهید_سید_حسن_نصرالله
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❎ معیار شناخت آدمای دور و برمان در جامعه چگونه باید باشد.؟
🔹حاج آقا قرائتی.
#پای_درس_استاد
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin