فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عنایت جالب امیرالمومنین (ع) به مجاهد لبنانی در خواب و کمک به موفق شدن عملیات
خاطره جالب استاد رحیم پور ازغدی از عملیات تاریخ ساز جهاد اسلامی لبنان علیه مقر تفنگداران نیروی دریایی آمریکا در بیروت
در ۲۳ اکتبر سال ۱۹۸۳ در بیروت حمله انتحاری نیروی جهاد اسلامی لبنان به مقر نظامیان آمریکایی و فرانسوی ۲۹۹ کشته بر جای گذاشت.
ابراهیم عقیل یکی از رهبران ارشد حزب الله لبنان که چند هفته قبل به شهادت رسید یکی از طراحان این عملیات بود.
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
🚨 مخوفترین موشک ایران
🚨 هنوز موشک خرمشهر۴ در عملیات وعده صادق ۱ و ۲ استفاده نشده است
#وعده_صادق3
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳 نحوه دست دادن(ندادن) عجیب و سخنان سنگین آیت الله جوادی آملی به پزشکیان توجه رسانه ها را به خود جلب کرد
همچنین در دیدار با آیت الله مکارم شیرازی ایشان نسبت به مسائل معیشتی بخصوص مسکن و عواقب گران کردن بنزین و همچنین برخی انتصابات حاشیه دار در دولت توصیه و تذکراتی به آقای پزشکیان داشتند
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
🔵 اگر سگ گرسنه ای به شما روی بیاورد و همراه شما نان و گوشت باشد، آیا با گفتن چخ، سگ میرود؟!
چوب هم بلند کنی فایده ندارد، او گرسنه است و چشمش به غذاست و دست بردار نیست، اما اگر هیچ همراه نداشته باشی، می فهمد چیزی نداری و میرود…
👈 شیطان هم در کمین انسان است؛ نگاهی به دل می کند اگر آذوقه اش که همان:
۱_ حب مال
۲_زر و زیور
۳_شهوت
۴_بخل
۵_حسادت و … در آن بود، همان جا متمرکز میشود و می ماند.
و اگر صدبار هم بگویی: اعوذبالله من الشیطان الرجیم فایده ندارد.
اما اگر طعمه و آذوقه اش، را دور کنی آنگاه می بینی با یک استغفار فرار میکند …
تا وقتی گناه را قلبا دوست داریم و خودمان را در موقعیت گناه قرار میدهیم :
نمیشود بنشینیم صحنه های مستهجن ببینیم و بگوییم پناه می بریم بخدا !! تو مجلس گناه بنشینیم و بگوییم پناه می بریم به خدا !! مثل اینکه خودت بیندازی جلو ماشین و بگویی پناه می برم به خدا !!
باید از موقعیت گناه فرار کنیم و به خدا پناهنده بشویم.
✍ ˝آیت الله شهید دستغیب (ره)˝
#پای_درس_استاد
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
هدایت شده از 🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
🔹محسن رنانی از حامیان پزشکیان گفته : همین که دلار ۲۰۰ هزار تومان نشده معجزه است! (یعنی خدا رو شکر کنید)
👈🏻 این موجود دانشگاه و حامی پزشکیان کسی است که تا همین چند ماه پیش و در زمان دولت شهید رییسی از منتقدان دلار ۵۰ هزار تومانی بود. ولی چون حالا دولت متبوعشان سر کار است نه تنها منتقد دلار ۷۰ هزار تومانی نیست بلکه آن را دستاورد دولت میدانند!
غربگرائی نوعی بیماری است.
#دوستان_خودرابه_کانال.
#حرف_حساب_دعوت_کنید.
#جامعه_نیازمند_آگاهیست.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
🇵🇸راهـ ــ ــ صالحین 🇮🇷🛣️
🔹محسن رنانی از حامیان پزشکیان گفته : همین که دلار ۲۰۰ هزار تومان نشده معجزه است! (یعنی خدا رو شکر کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 محسن رنانی گفته :
همین که دلار ۲۰۰ هزار تومان نشده معجزه است! برای این حد از وقاحت همین گل مالی لازم است😂
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
11.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 دو کلمه حرف حساب.
همه حرفهای ما برای دوست و دشمن در همین چند جمله آقامون خلاصه شده است.
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
🔷 کسی ﺟﺮﺍﺕ این رو ﻧﺪﺍﺷﺖ که ﺑﺎ ﺷﺎﻩ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ سر یک ﻣﯿﺰ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻩ، اما ﻃﯿﺐ مینشست. ﮔﻨﺪﻩ ﻻﺕ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺷﺎﻩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ می خوﺍﺳﺖ مجلسی ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻪ، می گفت ﻃﯿﺐ...
🔷 یک ﺭﻭﺯ ﺷـﺎﻩ به طیب گفت ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ، ﺑﺮﻭ یه مجلس ﺭﻭ ﺧـﺮﺍﺏ ﮐﻦ. گفت کجا؟... ﻃﺮﻑ ﮐﯿﻪ؟... ﺷـﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻓـﻼﻥ جا، ﺳﯿﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻠﻪ خمینی. ﻃﯿﺐ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩ و گفت ﮐﯽ!؟... گفتی ﺳﯿﺪ ﻫﺴﺖ؟ ﺷﺎﻩ گفت ﺁﺭﻩ... طیب گفت ﻧﻪ ﻣﺎ نیستیم، ﻣﺎ ﺑﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ حضرﺕ ﺯﻫﺮﺍ (س) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍفتیم!.. ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ دستور میدهم شکنجه ات می کنند، می کشمت. طیب گفت ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ می کنی ﺑﮑﻦ ﻣﻦ ﺑﺎﻓﺮﺯﻧﺪ حضرﺕ ﺯﻫﺮﺍ (س) ﺩﺭ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘـﻢ.
🔷آنقدر شکنجه اش کردند که ﻃﯿﺐ هیکلی، لاغر لاغر شد ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ او را ﺍعدﺍم ﮐﻨﻦ، ﯾﮑﯽ گفت ﻃﯿﺐ ﭘﯿﺎمی ﺑـﺮﺍی ﺍﻣﺎﻡ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟... ﮔﻔﺖ ﻣﻦ سید روحالله رو نمیشناﺳﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﻬﺶ بگین، ﻃﯿﺐ گفت ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﻔﺎﻋﺘﻢ ﮐﻦ... ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺎم طیب روﭘﯿﺶ ﺍﻣـﺎﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺎﻡ ﮔﻔﺖ طیب نیاﺯﯼ ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻣـﻦ ﻭ امثـال ﻣـﻦ ﻧـﺪﺍﺭﻩ، ﺍﻭﻥ ﺩﺭ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﻣﺖ رو ﺷﻔﺎﻋﺖ می کنه..
🔷ﺍﯾﻦ شد ﮐﻪ طیبی که ۶۰ ساﻝش بود ، ﻓﻘـﻂ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫـﺮﺍ (س) ، لیاقت پیدا کرد کـه ﻃﻠﺒﻪ ﻫﺎی ﻗـﻢ ﺟﻤﻊ ﺷـﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ۶۰ ﺳﺎلش رو ﻗﻀﺎﺀ ﮐﺮﺩﻧﺪ😭...
📚کتاب شهدا و اهل بیت, ناصر کاوه
برشی از زندگی شهید طیب حاج رضایی
📝11 آبان سالروز شهادت طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی از مشاهیر آرمیده در آستان مقدس عبدالعظیم الحسني علیه السّلام گرامیباد.
#شهدا_شرمنده_ایم
راهـ صالحین یعنی راهـ ــ ــ ــ شهدا🌹
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇.
🌍eitaa.com/rahSalehin
هدایت شده از 🌸 دو کلمه حرف حساب 🌸
⭕️ دولت پوپولیست یعنی چی؟!
یعنی درحالی که طبق بودجه سال جدید، قراره همه چی گرون بشه وسفره مردم کوچیکتر بشه؛
قشر مرفه و۴ درصدی دولت ورسانه ای هاش با داغ کردن موضوعاتی مثل رجیستری و فیلترینگ برای مردم دغدغه سازی فیک و برای دولت دستاورد سازی میکنن!
واقعا رجیستری دغدغه چنددرصد جامعه ماست؟!
#لطفا_عضو_کانال.
#حرف_حساب_شوید.
#جامعه_نیازمند_آگاهیست.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍃🌸🌿🌸🍃🌸🌿🌸
* 💞﷽💞
#مُشکین82
عماد توی روشویی کنار راهرو صورتش رو آب زده و زیر لب لاالهالااللهی گفت و از توی آینه با چشم غره مرجان رو میپایید.
- تو زنی؟ تو آدمی؟ پستفطرت اشتباهی!
مرجان داد زد:
- چشمت به عزیز دلت افتاد باز؟ یادت نره که تو رو مثل یه تیکه آشغال به دردنخور از خونه و زندگی خودت بیرون کرد.
عماد باز به طرفش یورش برد که اگه دستهام رو روی سینهش نگذاشته بودم حتما بهش میرسید و ناکارش میکرد.
اونقدر قلبش تند و بیامان میتپید که حس کردم هر آن سکته میکنه. به گریه افتادم و ترسیده گفتم:
- تو رو قرآن بس کن عماد! برو پایین، بچهها تنهان، میترسن.
با دستهام به سینهش فشار آوردم و رو به عقب هولش دادم.
ملتمس نگاهش کردم و از چشمهاش خون میبارید.
- برو پیش بچهها.
مرجان پر از حرص و طعنه گفت:
- آره برو، برو همونجا که کل دلخوشیته.
اونقدر این کلمهی دلخوشی رو غلیظ و طعنهوار لفظ کرد که باز عماد خواست به طرفش بره. بازوش رو گرفتم و بلندتر از قبل گفتم:
- بس کن عماد.
خشمگین و عصبی براش خط و نشون کشید:
- من آخر کوتاه میکنم زبونی رو که بیخود و بیجهت دراز شده.
پا از اتاق بیرون گذاشت و مرجان زیر لب فحشی نثارش کرد و این بود دنیای ایدهآل عماد؟
سری از تاسف تکون دادم و گفتم:
- اگه من، یکی مثل خودت بودم چیکار میکردی مرجان؟ من که بریدم از عماد و دودستی تقدیمش کردم به تو.
پوزخندی تلخ زد و گفت:
- اون از تو نمیبره! چیزخورش کردی که با این همه غرور و بیمحلی هنوز هم ورد زبونش تویی.
- تو دیوونهیی، اونروزی که قصد زندگی من رو کردی فهمیدم کمعقلی! ولی الان از کمعقلی گذشتی و به مرز جنون رسیدی. تنهایی این بالا نشستی و برای خودت وهم و خیال میپیچی.
- دیوونه نبودم، دیوونم کردید.
با ابروهای بالا رفته گفتم:
- تو اومدی زندگی من رو به هم ریختی من تو رو دیوونه کردم؟
- آره تو! اونقدر ادا و اصول اومدی براش که مجبور شد برای اینکه خیالش از بابت راحتی تو آسوده باشه و نزدیکت باشه من رو بیاره تو این خراب شده. اگه راهش داده بودی چی میشد؟ زندگی من رو هم خراب کردی. من رو آورده اینجا که اختیار جیغ کشیدن خودم رو هم ندارم، پادگانه انگار.
✍🏻 #مژگان_گ
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
* 💞﷽💞
#مُشکین83
سری از تاسف تکون دادم و بیحرف به سمت درگاه اتاق رفتم.
چی میگفتم؟ اشتباه کرده بودم؟ عماد به خاطر من مجبور شده بود مرجان رو هم به این خونه بیاره؟ یعنی اون با ذهن منطقیش تصمیم گرفته بود و من با دید احساسی قضاوتش کرده بودم؟
نکنه تموم قضاوتم در موردش اشتباه باشه؟
احساسم رو پس زدم و با خودم گفتم،
اگر اینقدر براش مهم بودم چرا اصلا رفت دنبال زن دوم؟ اگه براش بس بودم چرا خواست آغوش دیگهیی رو امتحان کنه؟
نمیخوند! اصلا شواهد با کاری که عماد کرده بود همخونی نداشت و من کلافه از پلهها سرازیر و وارد اتاق خودم شدم.
وقتی که جویای علت دعواشون شدم عماد تعریف کرد که اون روز عصر مرجان لبهی پشت بوم فالگوش میایسته و صدای علی و بقیه رو میشنوه که عماد مسافر یزده.
مرجان اصرار کرده بود که حالا که اون باهات نمیاد، من رو ببر دکتر تا با خیال راحت بتونم مادر باشم و عماد هم خواستهش رو رد کرده و به جنجال کشیده شده بود. من میفهمیدم که عماد خودداری میکرد از بازگو کردن بد وبیراههایی که مرجان نثارم کرده بود و من توی چشمهای مرجان برق حسادت رو دیدم اون شب!
عماد ساعتی موند و کمی که آرومتر شد به خونهش برگشت.
اون روزها مرجان چنان سر ناسازگاری رو با عماد گذاشته بود که آخر پای حاجبابا به اختلافشون باز شد و بالاخره با واسطهی بقیه موفق شد تا عماد رو قانع کنه و برای درمان به یکی از شهرهای اطراف برن.
عماد همچنان بیقرار گفتن بود و تازگیها حس میکردم شاید که باید پای حرفهاش بنشینم و بشنوم حرفهایی رو که دو سال و نیمه فرو نکشیده عطش گفتنش ولی نمیدونم چرا دچار کشاکش درونی شده بودم.
تنها که میشدم با خودم عهد میکردم که اگه این دفعه خواست تا حرف بزنه قبول میکنم و گوش میشم برای حرفهاش، اما همین که باهاش روبرو میشدم تموم وجودم رو موج لجبازی بیسابقهیی میگرفت و تموم حسهای خوبم رو پس میزد. هنوز هم سخت بود برام وقتی فکر میکردم جایگاهم رو زن دیگهیی اشغال کرده و عماد هم منعش نکرده.
زندگی خوب و بد در گذر بود و اما میدیدم که چه روزهای سختی بر عماد میگذشت. یا در راه دکتر و دوا درمون بود یا درحال دعوا و مرافعه. چندین بار به شهرهای بزرگ رفتند اما بینتیجه بود، همه اتفاق نظر داشتند که بهترین راه اینه که هیچ وقت به بچهدار شدن فکر نکنند.
عماد تسلیم شده بود و خوب این طبیعی بود. اون پدر شدن رو تجربه کرده بود و حسرت به دل نبود اما مرجان داغ این حسرت، بیچارهش کرده و خستگی ناپذیر پی درمان بود. با خودم که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که باروری یک زن از مهمترین ویژگیهاشه که خودش رو بیشتر از بقیه راضی میکنه و هیچ عذابی دردناکتر از این نیست که بیثمر باشی.
اون روزها به عماد سخت میگذشت و شاهد مُدّعا، موهای زودتر از موعد سفید شده شقیقههاش بود و نوری که خیلی وقت بود دیگه توی اون چشمهای شفاف ندیده بودم.
کمر خم کرده بود زیر بار این حادثههای تلخ و بیفرجام!
با تقدیر کنار اومده بودم. تموم هم و غمم رو صرف درست بزرگ کردن بچهها کرده بودم و البته که نرمتر شدنم نسبت به عماد رو توانایی کتمان نبود. هیچ وقت عشق و کینه باهم جمع نمیشن. جمع این دو محاله. دلم شکسته بود اما هنوز هم دیوانهوار دوستش داشتم. عماد حتی بعدها هم بارها اقرار کرد که میدونم اونقدر دوستم داری که اگر درد توی سرم بگیره تو حتما تب میکنی. واقعیت هم همین بود و لااقل در برابر خودم نمیتونستم انکارش کنم.
✍🏻 #مژگان_گ
✿💕کانال رمان عاشقانه ی مذهبی💕✿
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin
18.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 لحظاتی از مداحی آقای حسین طاهری در دیدار هزاران نفر از دانشآموزان و دانشجویان با رهبر انقلاب
امروز که اوضاع جهان مایه شرم است
ای عشق دل افروز دل ما به تو گرم است
#حرف_حساب
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
✅به کانال "راهـ ــ ــ صالحین " بپیوندید👇
🌍eitaa.com/rahSalehin