دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
#ایده_فرهنگی #دختران_زهرایی نصب خاطراتی از بانوان شهید🌹 در مدرسه @rahe_ebrahim
#شهید_فاطمه_جعفریان🌹
دوران قبل از #انقلاب بود. باهم در خیابان قدم می زدیم که خانمی بی حجاب را دید. با #مهربانی کنارش رفت و از او پرسید:
+اسم شما چیه؟
_زهرا، چطور مگه؟
+اسم منم #فاطمه ست...
خانوم شما میدونین چرا روی ماشین ها چادر می کشن؟
_لابد صاحبشون می خواد روشون گرد و خاک نشینه و کسی به ماشین آسیب نزنه!
#فاطمه با #لبخند گفت:
"درسته... من و شما هم بنده های خدا هستیم و خدا به خاطر علاقه ش، #پوششی بهمون داده تا از نگاه های بد، حفظ بشیم...
خصوصا اینکه من و شما، همنام #حضرت_فاطمه (س) هم هستیم..."
#کتاب_کفش_های_جامانده_در_ساحل
#سیره_شهدا
@rahe_ebrahim
#عبد_الحمید در نوجوانی هم ساده زیست بود. شلوار پوشیدنش هم خلاف مُد آن زمان بود. سعی میکرد طوری زندگی کند که رنج محرومان را از یاد نبرد.
خیار #گران شده بود. دانه ای پنج قران.
#عبد الحمید یک خیار را برداشت و چهار تکه کرد وبه هر کس یک تکه داد.
می گفت:درست نیست ما خیار دانه ای پنج قرآن بخوریم و عده ای نداشته باشند.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه🌹
#سیره_شهدا
#مشکلات_اقتصادی
#کمک_به_محرومان
@rahe_ebrahim
هدایت شده از دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
#ایده_فرهنگی
روی درب خانه تابلویی زده بود. رویش نوشت:
"تقویتی درس زبان،
در مسجد امام علی علیه السلام،
ساعت دو تا چهار،
ساعتی ده تا #صلوات، قبولی با #خدا."
آن زمان علی کلاس زبان می رفت، از بقیه بچه ها قوی تر بود. با این کلاس،خیلی از بچه های محل را جذب مسجد کرد.
#شهید_علی_هاشمی🌹
📚هوری/گروه فرهنگی شهیدابراهیم هادی
#سیره_شهدا
#آتش_به_اختیار
#مسجد
#کار_فرهنگی
@rahe_ebrahim
Asemoon e Cheshmat.mp3
5.97M
#مادرانه❣
به تو محتاجم من به دل شکسته ی منم نگاه کن
به تو محتاجم من #شب_جمعه کربلا برام دعا کن
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_جمعه
@rahe_ebrahim
این را به هوای #کربلا پُست کنم
یا اینکه به #مشهدالرّضا پُست کنم؟
یک #نامه نوشته ام برایت بی بی!
این را به نشانی کجا پست کنم؟
یک لحظه صبر کن و ... ببین راستی... عزیز💙
بین من و شما نکند خط ارتباط،
یک لحظه قطع گردد و سرگشته تر شوم،
لطفاً بگیر دست #مرا، اِهدِنَا الصِرّاط...
می ترسم اینکه باز در #انجام_واجبات
یا اینکه در تداوم #ترک_محرّمات
از من قصور سر زند وای وای وای
شرمنده تو گردم و آن چشم پر حیات...