#نماز_جمعه
بیا برای #خدا به فریاد عزیزترین کسان ات برس،
یعنی به داد #خودت برس، ناله ای برای #خودت بکن.
اُف باد بر هر مسلمانی که #روزجمعه هم باز عقب کسب و کار دنیا برود.
یک هفته بس است.
یک روز هم به دین ات برس.
#روزجمعه به #مسجد بیا،
#نماز_جمعه بخوان.
📕 #آدابی_از_قرآن_شهید_دستغیب
🌸🍃🌸🍃
@rahe_ebrahim
#سید_علیرضا_مصطفوی🌹
زندگی اش شده بود #مسجد. همه کارش شده بود #کارفرهنگی.
می گفت:
"اگر یک نفر از این بچه ها را با #خدا و #مسجد آشنا کنم برای من بس است."
حدیث معروف پیامبر به علی(ع) را می خواند:
یاعلی اگر یک نفر به واسطه تو #هدایت شوداز آنچه آفتاب بر آن می تابد برتر است.
می گفتیم:
"سید، اینقدر برای بچه ها کار نکن! اینقدر اردو و تفریح نبر! اگر مشکلی پیش بیاد پدر و مادر اینها رهایت نمی کنند."
می گفت:
"اشکال نداره. خیلی از این بچه ها با آمدن به اردو و تفریح #مسجدی شدند. ما هم توکل می کنیم بر خدا و سعی می کنیم کارمان را درست انجام دهیم."
#سیره_شهدا
#کارفرهنگی🌸🍃
📕کتاب همسفرشهدا
@rahe_ebrahim
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌹
نوجوان اول دبیرستانی #مسئول_فرهنگی شده بود! همه او را دوست داشتند. به همراه او در بیشتر برنامه های مذهبی و... شرکت می کردیم.
کلیه کلاس ها و برنامه ها شب ها بعد از #نماز آغاز می شد.
از بچه ها خواسته بود برای #نماز به #مسجد بیایند.
بچه ها را به #نماز_اول_وقت مقید می کرد.
محمد احادیثی درمورد اهمیت #نماز_جماعت می گفت:
"اگر همه دریاها مرکب، درختان قلم و بندگان نویسنده شوند نمی توانند #ثواب یک رکعت #نماز_جماعت را بنویسند."
#قرار_بندگی 🌸🍃
#نماز_اول_وقت_و_حتی_المقدور_به_جماعت
#سیره_شهدا
@rahe_ebrahim
#مسئول_فرهنگی🌸🍃
کلیه کلاس ها و برنامه ها شب ها بعد از #نماز آغاز می شد.
از بچه ها خواسته بود برای #نماز به #مسجد بیایند.
به این طریق بچه ها را به #نماز_اول_وقت مقید می کرد.
محمد احادیث نورانی معصومین درمورد اهمیت #نماز_جماعت را می گفت:
اینکه "اگر همه دریاها مرکب، درختان قلم و بندگان نویسنده شوند نمی توانند ثواب یک رکعت #نماز_جماعت را بنویسند."
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌹
#قرار_بندگی
#نماز_اول_وقت_و_حتی_المقدور_به_جماعت
#سیره_شهدا
@rahe_ebrahim
#ایده_فرهنگی
روی درب خانه تابلویی زده بود. رویش نوشت:
"تقویتی درس زبان،
در مسجد امام علی علیه السلام،
ساعت دو تا چهار،
ساعتی ده تا #صلوات، قبولی با #خدا."
آن زمان علی کلاس زبان می رفت، از بقیه بچه ها قوی تر بود. با این کلاس،خیلی از بچه های محل را جذب مسجد کرد.
#شهید_علی_هاشمی🌹
📚هوری/گروه فرهنگی شهیدابراهیم هادی
#سیره_شهدا
#آتش_به_اختیار
#مسجد
#کار_فرهنگی
@rahe_ebrahim
#شهید_حسین_املاکی🌹
💠دور سفره شام نشسته بودیم. بعد از شام حسین گفت: امروز به کمک بچه های محل، برای #مسجد یک #کتاب_خانه درست کردیم و مقداری #کتاب هم در آنجا قرار دادیم.
💠فردا به لنگرود می روم تا #کتاب های بیشتر و بهتری پیدا کنم و بخرم
تا #جوانان روستا در ایام فراغت شان بیایند و #کتاب مطالعه کنند.
بعد از مدتی هم که آمد مرخصی، برای خانه خودمان هم یک #کتاب_خانه درست کرده بود.
نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و کتاب های دینی دیگری هم خریده بود و در قفسه ها چیده بود.
💠می گفت:
هر وقت فرصت کردی این #کتاب ها را بخوان. این کتاب ها راه #معرفت را به انسان نشان می دهد. این کتاب ها غذای #روح است و انسان را به خدا نزدیک می کند.
#به_روایت_همسر
#نیمه_پنهان_ماه
#سیره_شهدا
#کار_فرهنگی
#آتش_به_اختیار
@rahe_ebrahim
هدایت شده از دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
#ایده_فرهنگی
روی درب خانه تابلویی زده بود. رویش نوشت:
"تقویتی درس زبان،
در مسجد امام علی علیه السلام،
ساعت دو تا چهار،
ساعتی ده تا #صلوات، قبولی با #خدا."
آن زمان علی کلاس زبان می رفت، از بقیه بچه ها قوی تر بود. با این کلاس،خیلی از بچه های محل را جذب مسجد کرد.
#شهید_علی_هاشمی🌹
📚هوری/گروه فرهنگی شهیدابراهیم هادی
#سیره_شهدا
#آتش_به_اختیار
#مسجد
#کار_فرهنگی
@rahe_ebrahim
#شهید_عطاءالله_اکبرى🌹
در هر وضع و موقعیت که قرار می گرفت، سعى می کرد خودش را به #نماز_جماعت برساند.
عطاءا... پس از مدرسه به مغازه می رفت و به پدرش کمک می کرد،
نزدیک اذان می شد می گفت:
حاجى! مغازه را ببند، برویم #مسجد که به #نماز_جماعت برسیم.
وقتى پدر به او می گفت:
قدرى صبر کن حالا می رویم.
می گفت: فایده ندارد، الان #شیطان است که با این حرف من و شما را گول می زند. بیایید زودتر برویم به #مسجد ، قول می دهم بعد از #نماز هر کارى داشته باشید انجام دهم.
#سیره_شهدا
#قرار_بندگی
#نماز_اول_وقت_و_حتی_المقدور_به_جماعت
@rahe_ebrahim