eitaa logo
دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
168 دنبال‌کننده
285 عکس
59 ویدیو
1 فایل
امام خامنه ای: درجمهوری اسلامی هرکجا که قرارگرفتیدآنجارا مرکزدنیابدانیدوآگاه باشیدکه همه کارهابه شمامتوجه است. به_حکم_آتش_به_اختیار قدمی برداریم درجهت دغدغه های رهبرمان دغدغه هایی ازنوع فرهنگی!✌ راه ارتباطی شما: @Fateme_art70
مشاهده در ایتا
دانلود
💛 🌈 نزدیک خانه ی پدرم، خانه ای اجاره کردیم و چیدیم. سرِ خریدن با خیلی ماجرا داشتیم. مدام با پدر و مادرم کل کل داشت که چرا این قدر پول خرج می کنید و ما اصلا به این لوازم نیاز نداریم. گیر داده بود که نمی خواهیم. نگران بود: "شاید یکی که نداره بیاد ببینه و دلش بخواد." 🌹 @rahe_ebrahim
دخترانــ راهـ ـ ابراهیمـ
🌹 به و مهمان نوازی بسیار اهمیت می داد. می گفت: اگر می خواهیم کنار هم راحت باشیم، باید را کنار بگذاریم. نباید خودمان را برای یک اذیت کنیم. باید رفت و آمد ها و را مطابق دستورات و بدون انجام دهیم، تا رابطه خانواده ها همیشه برقرار باشد. @rahe_ebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 سعی کنید بیشتر به خدا نزدیک شوید و هرچقدر به خدا نزدیک شوید خدا هم بیشتر دوستتان خواهد داشت. 🌹 @rahe_ebrahim
💚 💠در دعاهاى  که از ائمه (علیهم‌السّلام) مأثور است، انسان وقتى نگاه میکند، مى‌بیند بیشتر این دعاها ناظر به جهات است؛ پرداختن به عظمت الهى، به صفات الهى، خود را در مقابل این عظمت مشاهده کردن، راه روشن را به سوى پروردگار شناختن، دانستن و به آن میل و رغبت پیدا کردن. 💠یکى از خصوصیات دعاهاى  این است: توجه دادن به ، توجه دادن به ، به اسماء و صفات الهى. این ماه را باید قدر دانست.  @rahe_ebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 عاصم از اصحابشان بود. که او را دیدند، پرسیدند: "به نیازمندهای شهرتان کمک می‌کنید؟"  گفت:  "معلوم است. هر طور که بتوانیم." ـ مثلاً اگر بدانید نیاز دارد، بروید خانه‌اش ببینید نیست، برایش پول می‌گذارید که وقتی برگشت مشکلش را برطرف کند. ـ نه، تا بحال این کار را نکرده‌ایم! ـ پس هنوز آن آدم‌هایی که ما می‌خواهیم نشده‌اید! @rahe_ebrahim
🌹 💠آمده بود مرخصی. زمستان بود و برف سنگینی به ارتفاع یک متر باریده بود و تمام کوچه، خیابان، باغ و جنگل را پوشانده بود. باد سردی هم می وزید و بیرون رفتن را سخت می کرد. 💠یک استکان چای دارچین دستش دادم. بعد اورکتش را انداخت روی دوشش و پارو را برداشت و رفت. گفت: زهرا خانم! می روم ببینم اگر راه بسته شده، راه را باز کنم. 💠وقتی برگشت نزدیکی های غروب بود. دستکش ها، کلاه و لباسش برفی و گل آلود بود. می گفت: با چند تا از مردهای محله جاده و کوچه باغ ها را باز کردیم تا عبور و مرور راحت تر شود. این برفی که من می بینم حالا حالاها قصد آب شدن ندارد. @rahe_ebrahim