eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
401 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
80 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح در تصویر😂😂
35.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸🔹📹 واقعیت ماجرای فوت سینا ملایری چه بود ؟ 🔹پس از شکست سناریوی کشته سازی، حالا برگزاری مراسم چهلم، به راه حل رسانه های معاند برای تنفس مصنوعی به جریان اغتشاش تبدیل شده است.جریانی که ناکام از جلب نظر مردم، برای زنده نگه داشتن خود، به هر حربه ای متوسل می شود. ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
حضرت علی (ع): خداوند دنیا را به هر کسی که دوستش داشته باشد یا نداشته باشد میدهد، اما دین را فقط به کسی که دوستش داشته باشد میدهد ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
از امیرالمومنین - علیه السلام - پرسیدند، کدام دو برادر بوده اند که در یک روز به دنیا آمده و در یک روز وفات نموده و سن یکی از ایشان پنجاه سال و دیگری صد و پنجاه سال بود؟🤔 فرمود: عزیر و عزره بوده اند که در یک روز به دنیا آمده و عزیر صد سال مرده بود و خداوند او را زنده کرد و پس از مدتی هر دو در یک روز وفات نمودند @rahekhoda
از امیرالمومنین - علیه السلام - پرسیدند؛ کدام پسر بوده که از پدرش بزرگتر بوده است؟🤔 فرمود: عزیر بوده که خداوند او را زنده کرد و در هنگامی که خودش چهل سال داشت و پسرش صد و ده سال @rahekhoda
✅داستان قدامه قدامه بن مظعون، شراب نوشيد، عمر تصميم گرفت بر او حد جاري كند، قدامه به عمر گفت: حد بر من روا نيست. زيرا خداوند در قرآن مجيد مي‌فرمايد: ليس علي الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا بر آنان كه ايمان آورده‌اند و كردار شايسته انجام داده‌اند، گناهي نيست در آنچه خورده‌اند، هرگاه بپرهيزند و ايمان بياورند و كارهاي شايسته بكنند. پس عمر از او صرفنظر كرد. اميرالمومنين عليه‌السلام اين را شنيد نزد عمر رفت و به وي فرمود: چرا به قدامه حد نزدي؟ عمر: قدامه اين آيه را برايم خواند و خود را از مصاديق آن دانست. علي عليه‌السلام: قدامه از مصاديق اين آيه نيست؛ زيرا كساني كه ايمان آورده و كردار نيك انجام مي‌دهند هرگز حرامي را حلال نمي‌شمرند، اينك قدامه را برگردان و او را از آن گفتارش توبه بده و بر او حد جاري كن. و اگر توبه نكرد او را به قتل برسان؛ زيرا از اسلام خارج شده است. عمر به خود آمد و قدامه را طلبيد، و چون قدامه از جريان باخبر شد نزد عمر اظهار ندامت و توبه كرد و عمر از حكم قتلش درگذشت و آنگاه كه خواست به او تازيانه بزند مقدارش را نمي‌دانست، باز از آن حضرت راهنمايي خواست. علي عليه‌السلام به او فرمود: حدش هشتاد تازيانه است؛ زيرا كسي كه شراب نوشد مست مي‌شود، و در آن هنگام هذيان مي‌گويد و به مردم تهمت مي‌زند و حد تهمت، هشتاد تازيانه است. پس عمر طبق دستور آن حضرت عمل كرد. ارشاد، مفيد، ص ٢١۶. ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
حکایت مرد صابونی و تشرف خدمت امام زمان عج شخص عطاری از اهل بصره می گوید: روزی در مغازه عطاری نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن و چهره‌هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم؛ اما جوابی ندادند.  من اصرار می‌کردم؛ ولی جوابی نمی‌دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار(ص) و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: «ما از ملازمان درگاه حضرت حجت(عج) هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم. همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید. گفتند: «این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده‌اند، جرأت این جسارت را نداریم». گفتم: «مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می‌شوم والا از همان جا بر می‌گردم و در این صورت، همین که در خواست مرا اجابت کرده‌اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد»؛ اما باز هم امتناع کردند. بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند. من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ اما من ایستادم. متوجه من شدند و گفتند: «نترس؛ خدا را به حق حضرت حجت(عج) قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو و روانه شو.  این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت ارواحنا فداه قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد. اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. وقتی باران را دیدم، به یاد صابون‌ها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان دور می‌ماندم. آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: «از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدداً خدای تعالی را به حضرت حجت(عج) قسم بده. من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت(عج) قسم دادم و بر روی آب راهی شدم.  بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می‌خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: «تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان‌جا توقف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم حضرت فرمودند: «دّوه فانه رجل صابونیّ»، یعنی او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه‌اش بگذارید؛ تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید؛ زیرا او مردی است صابونی. این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از وابستگی‌های دنیوی خالی نکرده است تا محبت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد. این سخن را که شنیدم و آن را بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو پوشیدم و دانستم تا زمانی که آیینه دل، به تیرگی‌های دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی‌شود و صورت مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد. ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
🌼داستان کوتاه "خصوصیات ذاتی" 🔸روزی در دُر گرانبهای پادشاه لکه سیاهی مشاهده شد هر کاری درباریان کردند نتوانستد رفع لکه کنند هر جایی وزیر مراجعه کرد کسی علت را نتوانست پیدا کند تا مرد فقیری گفت من میدانم چرا دُر سیاه شده، پس مرد فقیر را پیش پادشاه بردند او به پادشاه گفت در دُر گرانبهای شما کرمی هست که دارد از آن می‌خورد پادشاه به او خندید و گفت ای مردک مگر می‌شود در دُر کرم زندگی کند ولی مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد پادشاه گفت اگر نبود گردنت را میزنم و مرد بیچاره پذیرفت وقتی دُر را شکافتند دیدند کرمی زیر قسمت سیاهی رنگ وجود دارد پادشاه از دانایی مرد فقیر خوشش آمد و دستور داد اورا در گوشه ای از آشپزخانه جا دهند و مقداری از پس مانده غذاها نیز به او دادند. روز بعد پادشاه سوا بر اسب شد و رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظر تو چیست، مرد فقیر گفت بهترین در تند دویدن هست ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه گفت چه ایرادی فقیر گفت در اوج دویدن اگر هم باشد وقتی رودخانه را دید به درون رودخانه می‌پرد پادشاه باورش نشد و برای امتحان اسب و صحت ادعای مرد فقیر سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت که اسب سریع خودش را درون آب انداخت پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و یک شب دیگر نیز او را در محل قبلی با پس مانده غذا جا داد. روز بعد خواست تا او را بیاورند، وقتی نزد پادشاه آمد پادشاه از او سوال کرد ای مرد دیگر چه میدانی مرد که به شدت می‌ترسید با ترس گفت میدانم که تو شاهزاده نیستی پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود پادشاه را در پی کشف واقعیت وا داشت و پادشاه نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم مادرش بعد کمی طفره رفتن گفت حقیقت دارد پسرم چون من و شاه بی‌بهره از داشتن بچه بودیم و از به تخت نشستن برادرزاده‌های شاه هراس داشتیم وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم و بدین طریق راز شاهزاده نبودن پادشاه مشخص شد. پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست ولی این مرتبه برای چگونگی پی بردن به این وقایع بود و به مرد فقر گفت چطور آن دُر و اسب و شاهزاده نبودن مرا فهمیدی مرد فقیر گفت دُر را از آنجایی که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمیرود را فهمیدم و اسب را چون پاهایش پشمی بود و کُرک داشتند فهمیدم که این اسب در زمان کُره ای چون اسب ها و گاومیش‌ها یک جا چرا میکردن با گاومیشی اُنس گرفته و از شیر گاومیش خورده بود و به همین خاطر از آب خوشش می‌آید سپس پادشاه گفت اصالت مرا چگونه فهمیدی، مرد فقیر گفت موضوع اسب و دُر که برایت مهم بودند را گفته بودم ولی تو دو شب مرا در گوشه ای از آشپزخانه جا دادی و پاداشی به من ندادی و این کار دور از کرامت یک شاهزاده بود و من هم فهمیدم تو شاهزاده نیستی. "آری اکثر خصایص ذاتی است یعنی در خون طرف باید باشد." ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
😂🤭جواب بسیار حق😂😂
ماجرای تشرف مرد نعلبند خدمت امام زمان https://eitaa.com/rahekhoda/7477 ماجرای مرد صابونی و قضیه تشرف خدمت امام زمان😓 https://eitaa.com/rahekhoda/7385 ماجرای دستگیری امام حسین از یک زن https://eitaa.com/rahekhoda/6432 ماجرای زنده شدن زن روسپی و بازگو کردن دیدن هفت طبقه جهنم و عذابهای انها https://eitaa.com/rahekhoda/6428 ماجرای شیعه شدن خلبان کمونیست روسی https://eitaa.com/rahekhoda/6510 ماجرای لاتی که خدا بخاطر او برادر عابد وزاهدش را بخشید https://eitaa.com/rahekhoda/6408 ماجرای زن تازه مسلمان شده تایلندی که امام رضا اورا نمی طلبید تا اینکه... https://eitaa.com/rahekhoda/6387 ماجرای تقابل مرتاض هندی و علامه طباطبایی که آخرش... https://eitaa.com/rahekhoda/6305 ماجرای جنگاوران بی سر در جنگ ۳۳روزه اسرائیل با لبنان از زبان اسراییلیها https://eitaa.com/rahekhoda/6235 ماجرای آخوندی معمولی که دربیداری امام علی را دید و علامه شد فقط بخاطر این کار... https://eitaa.com/rahekhoda/6214 ماجرای مرتاضی که جای امام زمان را فاش کرد... https://eitaa.com/rahekhoda/6209 ماجرای زن هالیوودی که میخواست مسلمانی را ارشاد کند ولی خودش مسلمان شد... https://eitaa.com/rahekhoda/6312 عاقبت انقلاب و این آشوبها چی میشه؟؟ ایت الله قندهاری جواب را داده👇 https://eitaa.com/rahekhoda/6102 عاقبت اخروی خیانت به ناموس مردم_باز شدن قبر به دستور عیسی ع https://eitaa.com/rahekhoda/6826 ماجرای مکاشفه سیدجمال الدین و هدیه ی امام زمان عج به ایشان https://eitaa.com/rahekhoda/7359 ماجرای زن جوحی و قاضی هوسباز https://eitaa.com/rahekhoda/7360 ماجرای عباس چایی خور و عاقبتی که هیچکس تصورش رانمیکرد https://eitaa.com/rahekhoda/7306 همه ی این ماجراها در 👇👇 ✅‌‌کانال به ما بپیوندید... راه ما ست... 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ @rahekhoda
🚨 بخاطر یه ذره برف و سرما حاضر نیستید انگشت پاتون از زیر پتو بیاد بیرون چه برسه به تجمع تو خیابون! ولی ما تو هر شرایطی پای انقلابمون وایسادیم. آره ما مثل هم نیستیم.... @rahekhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی غیبت میکنی و بقیه حرفهات رو پخش میکنن وبلایی که سر اعمال خوبت میاد🤦‍♂️🤦‍♂️🤦‍♂️ ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
دعایی که در زمان غیبت باید هر روز خوانده شود: 📿 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، 💍 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، 📿 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، 💍 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، 📿 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم 💍 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ . 🔅 دعای غریق 🔅 ✅ دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان 🌸 یا اَللَّهُ یا رَحْمن 💠یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هروقت دیدی خیلی به خودت میبالی و فکر میکنی برای خودت کسی شدی... لیسانس... فوق لیسانس... دکترا....گرفتی مدیر شدی... رییس شدی... یه نگاه به این کلیپ بنداز... اندازه ات دستت میاد @rahekhoda
✍استاد فاطمی‌نیا(ره) : ریشه استهزاء و مسخره نمودن ، چیزی جز جهالت و نادانی نیست. امام جعفر صادق(علیه السلام) می‌فرماید : ارزش و حرمت مومن از کعبه بیشتر است. خدا نکند انسان دل مومنی را بشکند. آن که را هیچ به کف نیست ، به دل آهی هست ؛ یک وقت دیدی یک دودی بلند شد که دودمان انسان را سوزاند! ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
🔴 ۱۴,۱۵,۱۶ از زبان قرآن 😊 🔹حتما معانی را بخوانید، چقدر زیبا گفته 🙏🏻 ✅‌‌کانال #راه_خدا🇮🇷 #اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ #راه_خدا #حجاب #امام_زمان  #لبیک_یا_خامنه_ای @rahekhoda 🇮🇷
🛏رختخواب🛌 🌟باز هم‌ مثل‌شب های قبل، در از خواب بیدار شدم، دوباره دیدم که ابراهیم روی زمین خوابیده! 🌟بااینکه‌ رختخواب برایش‌پهن کرده بودیم، اما آخر شب وقتی از مسجد🕌 آمد دوباره روی خوابید، صدایش‌کردم گفتم: داداش جون، هوا سرده❄️ یخ می کنی. چراتوی رختخواب نمیخوابی⁉️ 🌟 گفت: خوبه احتیاجی نیست. وقتی دوباره کردم گفت: رفقای ‌من‌الان توی جبهه گیلان غرب، توی سرما و سختی هستند. و من هم باید کمی حال آنها را کنم. ✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ✨ 💞اللہمـ.صلےعلےمحمد وآل.محمدوعجل.فرجہمـ💞 ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــ ┏━━━━━☆━━♡━━☆━━━━┓  「⃢🦋➺@dadashebrahim2 ┗━━━━━☆━━♡━━☆━━━━┛
شبتون مملو از عطر خدا... با شما هستیم در ... @rahekhoda
آرزوهای این دختر هوادار انگلیس شاید برای برخی طنز یا عجیب به نظر برسد الی مولوسون، هوادار 18 ساله انگلیس گفته :بعنوان دختری که در انگلیس بزرگ شده‌ام، هرگز باور نمیکردم که می‌توان بدون آزار جنسی بیرون رفت! در قطر 2022 به چیزی دست یافتم که هرگز فکرش را هم نمی‌کردم!من حتی یک تیکه (متلک) خیابانی هم نشنیدم احساسِ امنیتِ باورنکردنی دارم. ✍باید به ایشون گفت ایران هم دقیقا همینطوریه درواقع باید برای غرب ژست حمایت از زنان گرفت و شعار زن زندگی آزادی سر داد. ولی سلطه رسانه میاد ایران رو سیاه‌‌ترین نقطه دنیا جلوه میده و سیاه‌ترین نقاط دنیارو انقدر قشنگ نشون میده که مردم ما همیشه در حسرتش باشن ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رحیم پور ازغدی: سوال و اشکال به حجاب جرم نیست اما مخالفت عملی با حجاب جرم است قبول ندارید احکام اسلام را ایرادی ندارد. ما برای این حکومت ۳۰۰ هزار شهید دادیم شما هم بسم‌الله اگر می خواهید با اسلام دربیافتید اینجوری باید بیاید جلو وگرنه اعتراض با براندازی فرق دارد و همه مسئولین در جمهوری اسلامی باید پاسخگو باشند. ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
اخلاص در عمل 🔸در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند. عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: «دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت. بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ پولی نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟ عابد گفت: تا آن درخت برکنم؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» باز ابلیس و عابد درگیر شدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟ ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی. ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
اولین ماهگرد شهادت برادر عزیزمون شهید سجاد فراهانی🖤 ولادت: 1373/6/28🌷 شهادت: 1401/8/15🕊 محل سکونت:اراک محل شهادت: بمپور سیستان _ ⊰•♥️💭•⊱ . مۍشـود پروانہ بـود بر هر گُلۍ نشسـت اما بہـتراسـت شہید شد و بـر هـر دلۍ نشسـت :) . هدیه ب روح همه شهدا و شهید عزیزمون صلوات 🌱🌷 ⊰•♥️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ «♡__@dadashebrahim2__♡»