eitaa logo
•┈••✾ راهِ خُدا ✾••┈•
394 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
9هزار ویدیو
81 فایل
فرهنگی ، مذهبی ، اجتماعی 👈انتشار مطالب کانال حتی بدون آیدی کانال بلامانع است...😊ولی اگه مارو هم تبلیغ کنین خوشحال میشیم😅 تماس با مدیر ،انتقادات و پیشنهادات: @Amiratfmahdi تبادل : @Amiratfmahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ماجرای واقعی شیعه شدن دو دانشجوی آمریکایی در مشهد ایران 2️⃣قسمت دوم آن سخنان برای مامعمایی شد كه چطور با این كه امام آن ها مرده است، باز او را زنده می دانند و به علاوه، معتقدند كه همه چیز، حتّی كوه ها و درختان، خدا را تسبیح می گویند؟ باور نكردیم و تصمیم گرفتیم برای تماشا وارد مشهد رضوی شویم. در صحن، یكی از خادمان كه وسیله ای شبیه چماق با روكش نقره در دست داشت، وقتی متوجه شد ما خارجی هستیم از ورودمان به صحن جلوگیری كرد و گفت: ورود خارجی ممنوع است! گفتم: ما چندین هزار كیلومتر در دنیا سفر كرده ایم و به اماكن گوناگونی وارد شده ایم و هیچ كجا به ما نگفتند كه ورود خارجی ممنوع است، چرا شما از ورود ما جلوگیری می كنید؟ قصد ما تنها تماشای این محل است و نیّت بدی نداریم. هر چه اصرار كردم فایده ای نبخشید و از ورود ما جلوگیری كردند و ما با ناراحتی از آنجا دور شدیم و در آن حوالی روبروی مسافرخانه ای لب جوی آب نشستیم و مدّتی من به فكر فرو رفتم كه نكند در عالم حقیقتی باشد كه در اینجا نهان است و ما نشناسیم؟ ما كه آن همه زحمت و ریاضت را تحمّل كرده و نتیجه ای نگرفته ایم، اگر در اینجا خبری باشد و آنان ما را راه ندادند كه از آن مطلع گردیم، برایمان سخت حسرت آور و رنج آور است كه با آن همه زحمت، تلاش و تحمّل رنج سفر از رسیدن به آن حقیقت محروم بمانیم. بی اختیار گریه ام گرفت و مدّتی گریستم. ناگهان این فكر به ذهنم خطور كرد كسی كه آنجا مدفون است، یا امام و انسان كامل است و آن ها راست می گویند، یا دروغ می گویند و او انسان كامل نیست. اگر آن ها راست بگویند و به واقع او زنده است و بر همه جا احاطه دارد، خودش می داند كه ما به دنبال چه هدفی این همه راه آمده ایم و باید ما را دریابد؛ و اگر آنان دروغ می گویند، ضرورتی ندارد كه ما به تماشای آنجا برویم. همین طور كه اشك می ریختم و خود را تسلّی می دادم، دست فروشی كه تعدادی آیینه، مهر و تسبیح در دست داشت نزدم آمد و به انگلیسی و با لهجة شهر خودمان گفت: چرا ناراحتی؟ سر بلند كردم و جریان را برای او گفتم كه ما برای كشف حقیقت به چندین كشور سفر كرده ایم و سال ها ریاضت كشیده ایم و اكنون كه به اینجا آمده ایم، به حرم راهمان نمی دهند. او گفت: ناراحت نباش، برو، راهتان می دهند. گفتم: الآن ما به آنجا رفتیم و راهمان ندادند. گفت: آن وقت اجازه نداشتند. من در آن لحظه، فكر نكردم كه چطور آن دست فروش به انگلیسی آن هم به لهجة محلی با من حرف زد و از كجا خبر داشت كه قبلاً خادمان حرم اجازه نداشتند كه ما را راه دهند و اكنون اجازه دارند؛ و چرا من راز دلم را برای او گفتم. بالاخره به طرف حرم راه افتادیم و وقتی به در صحن رسیدیم، خادم مانع ورود ما نشد. پیش خود گفتم، شاید ما را ندیده، برگشتیم و به او نگاه كردیم؛ اما او عكس العملی نشان نداد. وارد صحن شدیم و به راهرویی رسیدیم كه جمعیّت انبوهی از آنجا وارد حرم می شدند، ما نیز همراه جمعیّت وارد راهرو شدیم. فشار جمعیّت ما را از این سو به آن سو می كشاند، تا این كه به در حرم رسیدم و گرچه فشار جمعیّت زیاد بود، امّا ناگهان من احساس كردم كه اطرافم خالی است و هر چه جلو رفتم، پیرامونم خلوت تر می شد و بدون مزاحمت، ناراحتی و فشار جمعیّت به پنجره های ضریح مقدّس رسیدم مشاهده كردم كه در درون ضریح شخصی ایستاده. بی اختیار تعظیم و سلام كردم، آن حضرت با لبخند جواب سلام مرا دادند و فرمودند: چه می خواهی؟ من هر چه قبلاً در ذهنم بود، یك باره از ذهنم رفت و هر چه خواستم بگویم كه چه می خواهم، چیزی به ذهنم نیامد؛ فقط یك مطلب به ذهنم آمد كه در محضر حضرت گفتم و آن این بود كه من شنیده ام در قرآن نوشته شده همة موجودات خدا را تسبیح می گویند. وقتی آن مطلب را عرض كردم، فرمودند: به تو نشان می دهم. بعد بی اختیار از حرم بیرون آمدم و باز احساس كردم كه پیرامون من خلوت است و كسی مزاحم من نمی شود. خداحافظی كردم و از حرم خارج شدم، امّا مبهوت شده بودم. وقتی از حرم خارج شدم و به صحن وارد گردیدم، حالتی به من دست داد كه می شنیدم هر آنچه پیرامون من هست، از در و دیوار و درخت و زمین و آسمان، تسبیح می گویند. با مشاهدة این صحنه، دیگر چیز نفهمیدم و بی هوش بر روی زمین افتادم. پس از به هوش آمدن، خود را در اتاقی و بر روی تختی دیدم كه عده ای آب به صورتم می ریختند تا به هوش آیم. پس از آن واقعه، من متوجه شدم كه در عالم حقیقتی وجود دارد و آن حقیقت در اینجاست و انسان می تواند به مقامی برسد كه مرگ و زندگی برای او یكسان باشد و او مرگ نداشته باشد و هم چنین پی بردم كه قرآن راست می گوید كه همه چیز تسبیح گوی خداست. 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
نكتة جالب در داستان فوق این است كه با آن رخداد خارق العاده همة حقایق از طریق شهود برای آن جوان ثابت شد. مسلّماً از طریق برهان و بررسی های علمی فرصت زیادی لازم بود كه او به همة حقایق واقف گردد؛ چون وقتی خواهان شناخت خدا می شد، باید مدّتی را برای اثبات وجود خدا صرف می كرد و پس از آن، نوبت به اثبات نبوّت و پس از آن اثبات امامت و سایر مسائل می رسید. امّا با یك حادثه، همه چیز برای او ثابت شد: او با شناخت امام هشتم علیه السّلام و حقّانیّت ایشان، حقّانیّت شیعه و معتقدات آنان را نیز شناخت و دریافت كه امام مرگ ندارد و مرگ ظاهری معصوم تأثیری در رفتار و تداوم فعالیّت ها و تصرفات تكوینی و معنوی ایشان ندارد. هم چنین حقّانیت قرآن و سایر مقدّسات و اصول مذهبی و دینی ما برای او ثابت شد.   « الذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» عنكبوت، آیه 69      منبع:نرم افزار شمس الشموس   ✅‌‌کانال 🇮🇷 🌹 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄   @rahekhoda 🇮🇷
هدایت شده از همفکری داداش ابراهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگ‌حرمیم‌وباهیچڪسم‌میل‌ سخن‌نیست:)!♥️🚶🏿‍♂ • https://eitaa.com/joinchat/4095475960Cc2e486b12c • معدن‌استوریا؎این‌مدلےِ😎☝️🏽 اینجاعشق‌امام‌رضاروبہ‌قلبتون‌تزریق میڪنه.!シ ـ 🖐🏼
هدایت شده از همفکری داداش ابراهیم
عڪساواستوریاۍخفن‌طورازمشھد .🎙. مداحےونوحہ‌واس‌ولادت‌وشھادت‌ امام‌رضامیخواۍ؟ https://eitaa.com/joinchat/4095475960Cc2e486b12c 😌💣 ❗️
تبادل👆👆👆👆
ب عنایت شهید ابراهیم هادی کلی محتوای مفید و آموزش های پرکاربرد و جذاب داریم با ما همراه باشید......... @ebrahimehadi1401 ب کانال شهید ابراهیم هادی بپیوندید👆