eitaa logo
✳️ جُستارهای قرآنی رحیق
2.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
813 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @Sayyedali1997 @s_m_a57
مشاهده در ایتا
دانلود
📈 .روی نوار مرزی آدمی، جانداری است که هر لحظه روی نوار مرزی میان سقوط به «طبیعت حیوانی» و اعتلا به «مقام انسانی» قرار گرفته است. همین که بخواهد حرکتی را آغاز کند، به یکی از دو طرف مایل می‌گردد. البته این نکته را در نظر خواهیم داشت که طرف اعتلا به مقام انسانی می‌تواند قوانین منطقی طرف طبیعت حیوانی را مراعات کند، ولی طرف طبیعت حیوانی نه تنها قوانین اعتلا را مراعات نمی‌کند، بلکه همواره چهرهٔ متضادی با آن قوانین نشان می‌دهد. و با در نظر گرفتن قدرت طبیعت حیوانی انسان و گسترش فعالیت‌های گوناگون آن با سهولت و سادگی راه فعالیت را هموار می‌کند، تمایل و گرایش به سوی آن طبیعی بوده، ورود به اعتلا احتیاج به عمل کمک‌کننده دارد. این عامل، عقل و یا وجدان آدمی است که پیامبر درونی نامیده می‌شود. جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج ۲، ص ۲۷۹ @rahighemakhtoom
📌 قانون عمده سقوط جوامع در کارگاه باعظمت طبیعت، توقع کِشتن جو و چیدن برنج، همان اندازه احمقانه است که توقع محصول کِشت و آبیاری! ولی روی سخن با ما آدمیان است که حتی چند لحظه فاصلهٔ معلول با ما، حقیقت و خاصیت علت را از نظر ما دور می‌دارد. فرض کنید یک آدم معمولی را هیجان خودخواهی تحریک کرده باشد، او با تأثر از هیجان مزبور برمی‌خیزد و جنایتی را مرتکب می‌شود. با اینکه او معلول و نتیجهٔ قانونی این جنایت را می‌داند و می‌داند که فاصله میان او و معلول مزبور بسیار اندک است، ولی علیت تأثیر از آن هیجان و اقدام به جنایت از دیدگاه او پوشیده می‌شود، گویی قوانین طبیعت و مقررات زندگی با هیجان و اقدام آن انسان پایان می‌پذیرد و از بین می‌رود! قانون عمدهٔ سقوط اجتماعات در گذرگاه تاریخ، همین پدیده است که افراد و گروه‌ها و گردانندگان آنها در عبور از رویدادها و غوطه‌ور شدن در خواسته‌های خود، مختصات علیت آنها را فراموش می‌کردند و غفلت می‌ورزیدند از اینکه این ستم‌ها و اسراف‌ها و هواپرستی‌ها به اضافهٔ اینکه برای خود، موضوعات و رویدادهایی هستند، مختصات علیتی دارند که به عنوان معلول‌ها و نتایج، مانند سایه به دنبال آنان در حرکت هستند. جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج ۲، ص ۲۸۱ و ۲۸۲ @rahighemakhtoom
📌 امام حسین (علیه السلام) مظهر عدل و عقل 🔸 این بیان چقدر بیان عالمانه و محقّقانه است! گرچه این حدیث را از جدّ بزرگوارشان نقل می ‌کنند، فرمودند هیچ هدفی وسیله را توجیه نمی ‌کند. حضرت فرمود که «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیةِ اللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا یرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِی‏ءِ مَا یحْذَرُ»،[1] خیلی‌ ها اخیراً می ‌گویند هدف وسیله را توجیه می ‌کند! حضرت فرمود اگر مقصدی داری از راه صحیح باید وارد بشوی. کسی بخواهد از راه حرام به مقصد برسد هرگز به مقصد نمی‌ رسد. هیچ هدفی وسیله را توجیه نمی ‌کند. بین هدف و وسیله تناسب ضروری برقرار است؛ از راه پاک به مقصد پاک، مقصد پاک راه پاک می ‌طلبد. «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیةِ اللَّهِ»؛ بخواهد از راه حرام به مقصد برسد هرگز نمی ‌برسد: «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیةِ اللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا یرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِی‏ءِ مَا یحْذَرُ»؛ زودتر از دیگران به چاه می‌ افتد. این بیان بوسیدنی است! 🔸 حالا خیلی‌ ها به این فکر افتادند گفتند هدف وسیله را توجیه می ‌کند، هدف وسیله را توجیه می‌ کند! حضرت تنها مسئله مبارزه آنها را نگفت، این معارف بلند را هم گفته است. ما اگر برای مظلومیت سیدالشهداء گریه می ‌کنیم برای مظلومیت عقل و عدل است، وگرنه ما ملّت گریه نیستیم. نباید گفت چرا شیعه گریه می‌ کند؟ شیعه برای اینکه عدل را از دست داد، عقل را از دست داد. 🔸 خدا مرحوم ابن بابویه قمی را غریق رحمتش کند! می ‌گوید ما برای این می‌ گرییم که عدل را از ما گرفتند، عقل را از ما گرفتند، عصمت را خاموش کردند برای اینکه اینها را به دست بیاوریم گریه می‌ کنیم. در مجلسی در مدینه وجود مبارک حجت بالغه الهی حسین بن علی (سلام الله علیه) نشسته است، آن ابن ازرق که از ابن عباس مسئله سؤال می‌ کند که حضرت جواب داد، او در کمال بی ‌ادبی گفت آقا به تو چه؟ من که از تو سؤال نکردم! تازه ابن عباس دارد می‌ گوید نه آقا اینها باسواد هستند.[2] این گریه ندارد؟! ما که اهل گریه بی جا نیستیم، ما می‌بینیم که عدل را دارند از ما می ‌گیرند، عقل را از ما دارند می ‌گیرند طهارت را دارند از ما می ‌گیرند ما با اشک به دست می ‌آوریم. 🔸 همین حسین بن علی (سلام الله علیه) که این حدیث بوسیدنی است، فرمود هیچ هدفی وسیله را توجیه نمی ‌کند، هیچ ممکن نیست با بانک ربوی اقتصاد سالم بشود، با رشوه مال فراهم بشود، هیچ ممکن نیست! با حرام هرگز زندگی کسی پیش نمی‌رود، «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیةِ اللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا یرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِی‏ءِ مَا یحْذَرُ»، (روحی لک الفداء)! [1] . الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج‏2، ص373. [2] . التوحید (للصدوق)، ص80. 📚 درس تفسیر سوره مبارکه جمعه جلسه 9 تاریخ: 1397/01/27 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از (83) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4) 📌 لطایف و اشارات 📈 1 ـ نقش ياد معاد در هدايت و تربيت 🔅 قرآن كريم كتاب هدايت و تربيت انسان است: (ذلك الكتاب لاريب فيه، هديً للمتقين) [سوره‌ي بقره، آيه‌ي 2.]و چون مهمترين عامل در هدايت انسان، اعتقاد به قيامت و ياد معاد است و فراموشي روز حساب اساسي ترين عامل تبهكاري و مبتلا شدن به عذاب است: (لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب) [سوره‌ي ص، آيه‌ي 26.]، در بسياري از آيات قرآن كريم، سخن از معاد و قيامت به ميان آمده است. 🔹 با فراموش كردن روز حساب، حتّي اعتقاد به ربوبيّت مطلق خداي سبحان و اين كه او سراسر عالم را مي پروراند نيز در تهذيب روح مؤثّر نيست؛ اما اگر انسان خود را در برابر ربّ العالمين مسئول دانست و معتقد بود كه روزي بايد پاسخ گوي همه‌ي كارهايش باشد، اين اعتقاد، در تهذيب و تزكيه‌ي جان او مؤثّر است. 📐 در سوره‌ي مباركه حمد، در كنار رحمت الهي سخن از مالكيت «يوم الدّين» است تا انسانها را بين خوف و رجا بپروراند. اگر خداي سبحان تنها به عنوان رحمان و رحيم معرفي شود و همواره سخن از رحمت حق باشد، زمينه‌ي تجرّي و غرور انسان فراهم مي شود، اما اگر خداي رحمان و رحيم با صفت (مالك يوم الدين) نيز شناخته شود، انسان در ميان بيم و اميد حركت مي كند؛ زيرا مي داند روز پاداش، هم بهشتي سراسر رحمت دارد و هم جهنّمي سوزان كه هيچ رحمتي در آن نيست: «دار ليس فيها رحمةً»[ نهج البلاغه، نامه‌ي 27، بند10]. 🔹 خداي سبحان انسانها را بين خوف و رجا مي پروراند. از اين رو در مقام تشويق به فراگيري دانش نيز ابتدا از مدح علم و نابرابري عالمان و جهال سخن نمي گويد، بلكه از قُنوت، نيايش، ابتهال و ناله در دل شب و سجود و قيام در آن سخن مي گويد و از ترس آخرت و دل بستن به رحمت پروردگار ياد مي كند و آنگاه مي فرمايد: «آيا عالمان با جاهلان برابرند؟»: (أمّن هو قانت آناء الّيل ساجداً وقائماً يحذر الآخرة ويرجوا رحمة ربّه قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لايعلمون)[ سوره‌ي زمر، آيه‌ي 9. در اين آيه‌ي كريمه، رجاء به رحمت پروردگار اسناد داده شد، ولي ترس به پايان كار؛ چون خداوند مبداي رحمت است و اسناد غضب به او بالعَرَض است، نه بالذات.]. علم ابزار كار است، نه هدف و ارزش و حرمت آن بعد از تهذيب و وارستگي است و وارستگي نيز با حركت بين خوف و رجا حاصل مي شود. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (84) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4) 📌 لطایف و اشارات 📈 1 ـ نقش ياد معاد در هدايت و تربيت 📐 انسان هرگز نمي تواند به پايان كار خود اميدوار بوده، بر اين اميد تكيه كند؛ زيرا اگر كسي مراقب خويش نبود و خود را به خدا نسپرد، ممكن است در لحظه اي[از اين زمان كوتاه در روايات به «فَواق ناقه»، يعني فاصله‌ي كوتاهِ بين باز و بسته كردن دست، در هنگام دوشيدن شير شتر، تعبير شده است]ايمانش برباد رود و كافر گردد؛ چنانكه ممكن است بر اثر بيداري، در واپسين لحظه ها، دلي متوجه حق، و كافري به خدا مؤمن گردد. پس بايد از عاقبت كار خويش ترسيد و به رحمت خداوند نيز اميد داشت. ◀ آيه‌ي ديگري كه پرورش الهي انسان بر اثر حركت بين خوف و رجا را بازگو مي كند اين است: (قل أغير الله اَتّخذ ولياً فاطر السماوات والأرض وهو يُطعِم ولا يُطْعَم قل إنّي أمرت أن أكون أوّل من أسلم ولا تكوننّ من المشركين قل إنّي أخاف إن عصيت ربّي عذاب يومٍ عظيم)[ سوره‌ي انعام، آيات 14 ـ 15.]. 🔹 اين دو آيه‌ي كريمه بيانگر همان تثليثي است كه درباره‌ي عابدان، در روايات مطرح شده است: گروهي از عابدان، خدا را از خوف دوزخ عبادت مي كنند و دسته اي به شوق بهشت و گروه سوم كه آزادگانند از روي عشق. 🔹 در اين دو آيه ابتدا سخن از گروه سوم، يعني احرار است كه خدا را چون (فاطر السماوات والأرض) است به عنوان وليّ بر مي گزينند، نه چون به آنان نعمتي داده يا در صورت مخالفت و عصيان، كيفرشان مي كند. اين عبادت آزادگاني است كه تحت ولايت الله به سر مي برند. 🔹 گروه دوم خدا را با تعبير (وهو يُطعم ولا يُطعَم) ياد مي كنند و او را از آن روي كه مربوب خود را چه در دنيا و چه در بهشت، با اِطعام و اِنعام مي پروراند، عبادت مي كنند و اين عبادت بر اثر شوق نعمت و علاقه به بهشت است. 🔹 گروه سوم كه عبادتي خائفانه و بردگانه دارند مي گويند: اگر اهل معصيت باشيم از عذاب روز بزرگِ قيامت مي هراسيم. ⏪ بنابراين، در تعليم دينيْ خوف و رجا در كنار هم ذكر مي شود. ديگر اسماي حسناي خدا مانند (ربّ العالمين)، (الرّحمن) و (الرّحيم) براي انسان شوق انگيز است، ولي (مالك يوم الدين) هراس آور؛ زيرا نشانه‌ي آن است كه اگر كسي راه عصيان پيش گرفت و تن به آلودگي داد گرفتار كيفري است كه در قيامت ظهور مي كند و كيفر او به دست خدايي است كه خود را جهت تهديد و تخويف[آيه‌ي مزبور ناظر به اصل تخويف است و اختصاص به معاد ندارد.]، به قائلان اُلُوهيّت عيسي (عليه السلام) اين گونه معرّفي مي كند: (لقد كفر الّذين قالوا إنّ الله هو المسيح ابن مريم قل فمن يملك من الله شيئاً إن أراد أن يهلك المسيح ابن مريم وأمّه ومن في الأرض جميعاً) [سوره‌ي مائده، آيه‌ي 17.]؛ آنان كه مسيح پسر مريم را خدا پنداشتند كافر شدند. بگو اگر خداوند بخواهد عيسي و مادرش و همه‌ي اهل زمين را يك جا از بين ببرد چه كسي را ياراي ايستادگي در برابر اوست؟ غرض آن كه، از خدايي كه مالكيت مطلقش در قيامت اين گونه ظهور مي كند و سراسر نظام كيهاني را برق آسا دگرگون مي كند بايد ترسيد. ❇ حاصل اين كه، اسم مبارك (مالك يوم الدين) افزون بر اين كه حد وسط برهان براي اثبات حصر حمد براي خداي سبحان و نيز رابطي براي آيات قبلي با بعدي است، در كنار (الرّحمن الرّحيم) ذكر شد، تا عبادتها و گرايشهاي انسان يك جانبه نباشد، بلكه همواره بين خوف و رجا حركت كند. 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت4:محتوای کلی تفسیر سوره والعصر 📈 بازار دنيا نگاه اجمالى به آيات قرآن ما را به اين نكته اساسى مى‌رساند كه دنيا بازار است و تمام مردم عمر و توان و استعداد خودشان را در آن عرضه مى‌كنند و فروش جنس در اين بازار اجبارى است. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «نفس المرء خطاه الى اجله» « نهج البلاغه، حكمت 74» يعنى نفس كشيدن انسان گامى به سوى مرگ است. ▪ پس انسان الزاماً سرمايه عمر را هر لحظه از دست مى‌دهد و ما نمى‌توانيم از رفتن عمر و توان خود جلوگيرى كنيم. بخواهيم يا نخواهيم توان و زمان ما ازدست ما مى‌رود. لذا در اين بازار آنچه مهم است انتخاب مشترى است. افرادى با خدا معامله مى‌كنند و هر چه دارند در طبق اخلاص گذاشته و در راه او و براى رضاى او گام بر مى‌دارند اين افراد، عمر فانى را باقى كرده و دنيا را با بهشت و رضوان الهى معامله مى‌كنند. ✅ اين دسته برندگان واقعى هستند، زيرا : 🔅 اولًا خريدار آنها خداوندى است كه تمام هستى از اوست. 🔅 ثانياً اجناس ناچيز را هم مى‌خرد. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» « زلزال، 7» 🔅 ثالثاً گران مى‌خرد و بهاى او بهشت ابدى است. «خالِدِينَ فِيها» « آل عمران، 15.»* 🔅 رابعاً اگر به دنبال انجام كار خوب وبديم امّا موفق به عمل نشديم باز هم پاداش مى‌دهد. «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌» « نجم، 39.» يعنى اگر كسى سعى كرد گرچه عملى صورت نگرفت كامياب مى‌شود. 🔅 خامساً پاداش را چند برابر مى‌دهد. «أَضْعافاً مُضاعَفَةً» « آل عمران، 130.» به قول قرآن تا هفتصد برابر پاداش مى‌دهد و پاداش انفاق‌هاى نيك مثل دانه‌اى است كه هفت خوشه از آن برويد و در هر خوشه صد دانه باشد. ▪ امّا كسانى كه در اين بازار، عمر خود را به هوسهاى خود يا ديگران بفروشند و به فكر رضاى خداوند نباشند، خسارتى سنگين كرده‌اند كه قرآن چنين تعبيراتى در مورد آنها دارد: 🔸 تجارت بد انجام داده‌اند. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ» « بقره، 90.» 🔸 تجارتشان سود ندارد. «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ» « بقره، 16.» 🔸 زيان كردند. «خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» « اعراف، 53.»* 🔸 زيان آشكار كردند. «خُسْراناً مُبِيناً» « نساء، 119.» 🔸 در زيان غرق شدند. «لَفِي خُسْرٍ» « عصر، 2.» ▪ در ديد اين گروه، زرنگ و زيرك كسى است كه بتواند با هر كار و كلام و شيوه‌اى، خواه حق وخواه باطل، زندگى مرفهى براى خود درست كند و در جامعه شهرت و محبوبيّتى يا مقام و مدالى كسب كند و در غير اين صورت به او لقب باخته، عقب افتاده و بدبخت مى‌دهند. ✳ امّا در فرهنگ اسلامى، زيرك كسى است كه از نفس خود حساب بكشد و آن را رها نكند، براى زندگى ابدى كار كند و هر روزش بهتر از ديروزش باشد. از مرگ غافل نباشد و به جاى هرزگى و حرص و ستم به سراغ تقوا و قناعت و عدالت برود. ❇ امام هادى عليه السلام فرمودند: «الدنيا سوق ربح قوم و خسر آخرون» دنيا بازارى است كه گروهى سود بردند و گروهى زيانكار شدند. « تحف العقول، كلمات امام هادى.» 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت5:پیام های کلی تفسیر سوره والعصر ✅ 1- دوران تاريخ بشر، ارزش دارد و خداوند به آن سوگند ياد كرده است. پس از عبرت‌هاى آن پند بگيريم. «وَ الْعَصْرِ» ✅ 2- انسان از هر سو در خسارت است. «لَفِي خُسْرٍ» ✅ 3- انسانِ مطلق كه در مدار تربيت انبيا نباشد، در حال خسارت است. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ» ✅ 4- تنها راه جلوگيرى از خسارت، ايمان و عمل است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» ✅ 5- به فكر خود بودن كافى نيست. مؤمن در فكر رشد و تعالى ديگران است. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» ✅ 6- سفارش به صبر به همان اندازه لازم است كه سفارش به حق. «بِالْحَقِ‌- بِالصَّبْرِ» ✅ 7- ايمان بر عمل مقدم است، چنانكه خودسازى بر جامعه سازى مقدم است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا ... وَ تَواصَوْا» ✅ 8- بدون ايمان و عمل و صالح و سفارش ديگران به حق و صبر، خسارت انسان بسيار بزرگ است. «لَفِي خُسْرٍ» (نكره بودن‌ «خُسْرٍ» و تنوين آن نشانه عظمت خسارت است.) ✅ 9- اقامه‌ى حق به استقامت نياز دارد. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» ✅ 10- جامعه زمانى اصلاح مى‌شود كه همه مردم در امر به معروف و نهى از منكر مشاركت داشته باشند. هم پند دهند و هم پند بپذيرند. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» (كلمه‌ «تَواصَوْا» براى كار طرفينى است) ✅ 11- نجات از خسارت زمانى است كه انسان در صدد انجام تمام كارهاى نيك باشد گرچه موفق به انجام آنها نشود. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (كلمه‌ «الصَّالِحاتِ» به صورت جمع محلّى به الف و لام آمده است) ✅ 12- ايمان بايد جامع باشد نه جزئى. ايمان به همه اجزا دين، نه فقط برخى از آن. «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» (ايمان، مطلق آمده است تا شامل تمام مقدسات شود.) 🔅🔅🔅 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
📌 بیعت با خدا 🔸 طبق بیان نورانی امیرالمؤمنین علی ‌بن‌ ابی ‌طالب (علیه افضل صلوات المصلین) كه در نهج البلاغه آمده است در قیامت ارزش ها مشخص می ‌شود «الْغِنَی وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ»؛[1] یعنی بعد از عرض بر خدا و بررسی حساب ها معلوم می ‌شود كه چه كسی فقیر است و چه كسی غنی است، چه كسی سواره است و چه كسی پیاده، چه كسی جانباز است و چه كسی جانباز نیست، چه كسی امیر است و چه كسی اسیر. «بسا امیر كه فردا اسیر خواهد شد ٭ ٭ ٭ بسا اسیر كه فردا امیر خواهد شد» «بسا پیاده كه فردا سواره خواهد شد ٭ ٭ ٭ بسی سواره كه فردا پیاده می‌آید»[2] 🔸 امروز چه كسی سوار. است معیار نیست. عزیزانی كه اعضای خود را از دست داده ‌اند مستحضر باشند كه چرا دست یازم چرا پای كوبم ٭ ٭ ٭ مرا خواجه بی ‌‌دست و پا می‌پذیرد[3] دیگران گفتند چشم باز كنید تا ببینید، اهل دل گفتند چشم ببندید تا ببینید! بنابراین همه ما باید مستحضر باشیم آن كوثری كه ذات اقدس الهی به این عزیزان مرحمت كرده است از این كوثر تبرك بجوییم و این كوثر را گرامی بداریم. اگر بخواهیم دنیای ما تأمین باشد اینها را تكریم كنیم و اگر آخرت ما تأمین باشد اینها را تأمین كنیم، فرهنگ جانبازی را درست تشریح كنیم، ببینیم جان را باختیم، سر را باختیم یا خریدیم؟ چه كردیم؟! 🔸 من در یكی از سخنرانی ها گفته بودم مفقودالاثرها مشمول عنایت حق باشند! چندین سال قبل بود، شاید در حدود ده سال یا دوازده سال قبل بود. نامه ‌ای از یك بسیجی آگاه از یكی از سنگرهای جبهه برای من آمد كه فلانی ما در اینجا به این عزیزان نمی‌ گوییم مفقودالاثر، می ‌گوییم مفقودالجسد! اینها اثرشان زنده است، ما اثر اینها را از دست ندادیم. آثار اینها كشور را حفظ كرده، جسد اینها را از دست دادیم. این یك بسیجی ساده از سنگر جبهه نامه‌ ای نوشت كه شما در سخنرانی این ‌چنین گفتید و ما بعد از آن در هیچ سخنرانی نگفتیم مفقودالاثر، همیشه مواظب بودیم كه بگوییم مفقودالجسد؛ آثار اینها محفوظ است. ذات اقدس الهی در قرآن كریم فرمود: ﴿نَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ﴾؛[4] یعنی آثار اینها را ما حفظ می ‌كنیم و اگر خدا بنویسد ﴿فی كِتَابٍ لا یضِلُّ رَبّی وَ لا ینْسی﴾[5] نه فراموش می‌ كند نه گم می‌ كند، بنابراین اثر عزیزان همیشه محفوظ است. باید یك نامی انتخاب كرد كه آن لباس به اندام زیبا و بلند این عزیزان رسا باشد، جانبازی كم است برای این عزیزان! باید به فكر یك فرهنگ و لغتی بود كه آن معنای بلند را و آن پیام الهی را به همراه داشته باشد. 🔸 به هر تقدیر انسان با دوست معامله می ‌كند و چون دوست او را می ‌پذیرد بنابراین چیزی كم ندارد، با خدا بیعت كرده است و معنای بیعت كردن یعنی بیع كردن و فروختن. اگر كسی جان و مالش را با خدا بیعت كرد و به خدا فروخت دیگر مالك جان و مالی نیست، می ‌گوید خدایا این امانت هایی كه به ما داده‌ای سالم به تو برگردانده‌ ایم. معنای سلامت امانت آن است كه ما به لطف تو در این امانت خیانت نكرده ‌ایم، با این چشم گناه نكردیم، با این دست گناه نكردیم، این چشم و دست را سالم به تو برگرداندیم. [1] . نهج البلاغه، حکمت452. [2] . دیوان اشعار سعدی، قصیده23. [3] . غزلی منتسب به مرحوم نشاط اصفهانی. [4] . سوره یس، آیه12. [5] . سوره طه، آیه52. 📚 سخنرانی در جمع جانبازان تاریخ: 1375/07/24 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (149) همايش بين المللي در سال و افتخار حسيني (عليه‌السلام) 🔅🔅🔅 ✅ اصل دوم. عزّت و افتخار انسان كه موجودي متفكر و مختار است، در پرتو معرفتِ صائب و عملِ صالحِ او تأمين مي شود. بررسي معرفتِ عالَم و آدم و پيوند بين آنها، مسبوق به شناخت اصل معرفت و آگاهي از مقدار واقع نمايي آن و كيفيّت انطباق «ذهن» بر «عين» و نحوه انتقال عين به ذهن است. 📐 معرفت شناسي گاهي بر محور احساس و تجربه حسّي است، نظير آنچه در دانش هاي تجربي مطرح است كه يقين منطقي در آنها اندك است، هرچند سوددهي حسّي آن فراوان است، و زماني بر مدار تفكّر رياضي است كه يقين منطقي در آنها وافر است، هرچند انطابق ذهن بر عين در آن وفور ندارد، زيرا براساس تركّب جِرم از ذرّات ريز اتمي، آنچه در عين موجود است، حجم مجتمع است نه جرم متصل، و ترسيم خط، سطح و حجم مَحصولِ بُعد متصل است، نه مجتمع؛ البته خودِ ذرّه ريز اتمّي داراي بُعد اتصالي است، ليكن تنظيم اشكال هَنْدسي بر اجرام عيني است، نه ذرّات ريز اتمي. 📐 دانش رياضي در عين استحكام منطقي، عهده داوري هاي كلان را ندارد؛ مثلاً نمي تواند درباره ازلي يا ابدي بودن جهان فتوا دهد، درباره خداوند كه نه مُتَزمِّن است و نه مُتمكّن، نه عدد دارد و نه رقم، و نه محسوس است و نه متخيّل و نه موهوم، و نيز حقيقت وحي، نبوّت، رسالت، امامت و ولايت كه از سنخ حقايق غيبي اند، اظهارنظر مثبت يا منفي نمايد، و گاهي براساس تعقّل كلامي و فلسفي است كه گذشته از امكان يقين منطقي، البته نه به وفور دانش رياضي، دسترسي به معارف غيبي را دارد و مي تواند درباره آنها به اثبات يا نفي نظر دهد، ولي موادّ اصيل استدلال آن را مفاهيم حصولي تشكيل مي دهد كه ارتباط آن با عَيْن غالباً در محدوده حمل اوّلي ذاتي است، نه شايع صناعي؛ لذا، مشتاق واقع با تغذيه مفاهيم فلسفي و كلامي قانع نمي گردد، چنان كه رنج عاشق با داوري طبيب درمان نمي شود: فكر بهبودِ خود اي دل ز درِ ديگر كن درد عاشق نشود به زمداواي حكيم بَعد صد سال اگر بر سر خاكم گذري سر برآرد زِگِلم رقص كنان عظم رميم[ديوان حافظ.] ◀ و زماني بر پايه شهود عرفاني است كه گذشته از جامعيت راه هاي قبلي، از انطباق معلوم بر موجود برخوردار است و ضمن تصحيح روش هاي پيشين، بر آنها اشراف داشته، عيب يا نقص آنها را برطرف مي كند، ليكن خود گرفتار عيب و مبتلا به نقص سهو و نسيان از يك سو، و جهل و خطا از سوي ديگر، و اختلاف و گاهي مخالفت، بلكه محاربت با هم از سوي سوم است. ◀ لذا، پاي عارفان، چونان حكيمان و متكلمان، چوبين است و پاي چوبين براي طي عقبه كئود جهان بيني سخت سست، موهون و مدهون است و بايد به معرفتِ ناب منتهي گردد كه همان سلطان علوم و ملكه معارف، يعني وحي معصومانه انبيا و اولياي معصوم الهي است كه در پرتو عروج به مقام مخْلَصين، هر چه مي يابند، حق است. ره آورد آن ذوات مقدّس به مثابه مبادي بيّن و بديهي، بلكه اوّلي است نسبت به دانش هاي بشري كه البته اصول صحيح اين دانش ها نيز به الهام خداي سبحان حاصل شده است. ◀ به هر تقدير، همه معارف ياد شده در ساحت وحي معصوم خاضع اند و بايد به آن معروض گردند و افزايش يا كاهش آنها برطرف شود: عقل گويد گوهرم، گوهر شكستن شرط نيست عشق گويد، سنگِ ما بستان و بر گوهر بزن سنگِ ما گوهر شكست و حيف هم بر سنگ ماست حيف هم بر روح باشد، گر شدش قربان بدن[ديوان شمس تبريزي.] 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشارآموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
✳️ جُستارهای قرآنی رحیق
برشی از کتاب #سروش_هدایت(149) #آیت_الله_جوادی_آملی #اسلام_شناسی #آموزه_های_اسلامی #قرآن_شناسی #آموز
برشی از کتاب (150) همايش بين المللي در سال و افتخار حسيني (عليه‌السلام) 🔅🔅🔅 📐 قرآن كريم، مخلَصان را اجازه وصف نمودن خداوند داد؛ (سبحان الله عَمّا يصفون إلّا عبادالله المُخْلَصين)[ سوره صافات، آيات 159 ـ 160.]. كسي حقّ وصفِ الهي را دارد كه حقّ معرفت او را واجد باشد، زيرا وصف كردن چيزي، مسبوق به شناخت موصوف و كيفيت معرّفي اوست و كسي حق شناخت خداوند را به اندازه ممكن دارد كه در همين محدوده، از گزندِ تشبيه و آسيب تعطيل و آفتِ اُفْتِ زَنْدَقه و مانند آن مصون باشد، و كسي به اين بارگاه منيع بار مي يابد كه از كارگاه دانش بشري رهيده و به مقام عصمت برين، در مراحل سه گانه تلقّي، ضبط و املا و ابلاغ و انشا رسيده باشد، و اين شخص همان خليفه كامل الهي است كه معرفتِ ناب را از «مُسْتَخلفٌ عنه» خود دريافت مي دارد و به «مُسْتَخلفٌ عليهم» به مقدار وسع و صلاح مي رساند. 📐 كلام نوراني سيّدالشهداء(عليه‌السلام) در اين باره چنين است: «... جَعَلْتَ قلوبَ أوليائك مَسْكناً لمشيّتك، و مَكْمناً لإرادتك، وجَعَلتَ عقولَهم مناصبَ أوامِرك ونَواهيك، فأنتَ إذا شئتَ ما تَشاءُ حرّكتَ مِن اَسْرارِهم كوامن ما أبْطَنْتَ فيهم، وأبْدَأتَ مِن إرادتك علي ألْسِنَتِهم ما أفْهَمتهم به عنك في عقودهم بعقولٍ تدعوك وتدعو إليك بحقائق ما مَنَحْتَهَم به وإنّي لأَعْلَمُ ممّا عَلَّمتَني ممّا أنت المشكورُ علي ما منه أرَيْتَني وإليه آويتني».[ بحار الانوار، ج 82، ص 214.]اراده فعلي خداوند(نه ذاتي) موجود امكاني است. دل هاي معصومانْ قرارگاهِ مشيّت فعلي خداست، عقول آنان آشيانه و محلِّ نصب دستورهاي الهي است. هرگاه خداوند چيزي را اراده فرمايد، مرغ ملكوتي مشيّت حق از وَكْر و لانه دل معصومان ظهور مي كند و بر بنان و بيان آنان قرار مي گيرد و از آن سكوي پرش به فضاي جامعه بشري به پرواز درمي آيد و مخاطبان خود را آگاه مي نمايد و آنها را طبق رهنمود معصومان به خداي سبحان دعوت مي كند.... ◀ سرّ ضرورتِ عرضه همه معارف بشري به ميزان آسماني، در گفتار ديگر حضرت امام حسين(عليه‌السلام) چنين آمده است: «... إلهي أنا الفقير في غناي فكيف لاأكون فَقيراً في فَقْري، إلهي أنا الجاهلُ في علمي فكيف لاأكون جهولاً في جهلي».[ همان، ج 95، ص 225؛ دعاي عرفه امام حسين(عليه‌السلام).] ◀ موجودي كه هويّت او عين فقر و ربط به خداست و حدوث و بقاي وي عين وابستگي به حق است، چگونه در مانند علم، محتاج او نباشد. صحتِ علم و مصونيّت آن از مغالطه، به همان وابستگي به علمِ خداست كه از ناحيه وحي، توسط معصومان مخلَص ارايه مي شود: يكي از عقل مي لافد، يكي طامات مي بافد بيا كاين داوري ها را، به پيش داور اندازيم[ديوان حافظ.] ⬅ همان طور كه در معرفت شناسي معيار ارزيابي حق و باطل، وحي معصومانه خلفاي الهي است، اساس معارف از منظر امام حسين(عليه‌السلام) نيز شناخت خداوند و اوصاف ذاتي و فعلي آن ذات اقدس است، تا نظام علمي با نظام عيني هماهنگ شود؛ يعني در نظام عيني، تمام موجودات، هستي خود را در حدوث و بقا از خداوند دارند و از ناحيه وجود خداي سبحان فيض هستي به ماسوا مي رسد، و در نظام علمي اشيا نيز معرفت هر چيزي، مسبوق به معرفت خداوند و اسماي حسناي اوست؛ «... به تُوْصَفُ الصفاتُ لابها يُوْصَفُ وبه تُعْرَفُ المعارف لابها يُعْرَف فذلك الله لاسَمِّي له» [تحف العقول، ص244.]؛ يعني هرگونه صفتي را با شناخت خداوند مي توان شناخت، نه به عكس، و هر معروف و معرفتي به وسيله خداوند و معرفت او حاصل مي گردد، نه به عكس. با اصالت معرفت خداوند نسبت به معارف ديگر، تطابق نظامِ عَيْن وعلم روشن مي شود، زيرا در نظام عيني هستي خداوند اصل هر وجود ديگر است؛ نتيجه آنكه برهان لمّي در هر دو مرحله عين و علم، كامل ترين براهين خواهد بود، و از اين راه، عزّتِ معرفتي و افتخار علمي، بهره پژوهنده محقّق مي گردد، وگرنه ذلّت پيروي از افكار ديگران، دامن گير متَتبّع خواهد شد. ◀ آري، كسي كه كسوت تبعيّت از غيروحي را از تن به درآورد و در معرضِ تابش نور قرآن و عترت گيرد، به مقدار قابليت خويش از آن بهره مند خواهد شد: لباس فكرت و انديشه ها برون انداز كه آفتاب نتابد مگر كه بر عوران[ديوان شمس تبريزي.] 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشارآموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
لحظاتی برای تبادل لینک👇👇👇