eitaa logo
رهپویان سلامت
203 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
27 فایل
﷽ #امام_باقر_عليه_السلام: اگر به شرق و غرب عالم برويد، به علم صحيح دست نمی‌يابيد؛ مگر آنچه از نزد ما اهل بيت صادر شده باشد. 📚كافي ج۱ ص۳۹۹ ✅فوروارد ❌کپی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 🔹دو برادر بودند كه يكی از آن‌ها معتاد و ديگری مردی متشخص و موفق بود. 🔸برای همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يک خانواده و با يک شرایط بزرگ شده‌اند، سرنوشتی متفاوت داشته‌اند؟ 🔹از برادرِ معتاد علت را پرسيدند، پاسخ داد: علت اصلی شكست من پدرم بوده است. او هم یک معتاد بود، خانواده‌اش را كتک می‌زد و زندگی بدی داشت، چه توقعی از من داريد؟ من هم مانند او شده‌ام. 🔸از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند، در كمال ناباوری او گفت: علت موفقيت من پدرم است. من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگی‌اش را می‌ديدم و سعی كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهای شايسته‌ای جايگزين آن‌ها كنم. 🔰 طرز نگاه هرکس به زندگی دنیای او را می‌سازد.
❇️ 💠 دوستی می‌گفت: سمیناری دعوت شدم که هنگام ورود به هر یک از دعوت‌شدگان بادکنکی دادند. سخنران بعد از خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند، خواست که با ماژیک اسم خود را روی بادکنک نوشته و آن‌ را در اتاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند. سپس از آنها خواست در ۵ دقیقه به اتاق بادکنک‌ها رفته و بادکنک نام خود را بیاورند. من به همراه سایرین دیوانه‌وار به جستجو پرداختیم، یکدیگر را هل می‌دادیم و زمین می‌خوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود. مهلت ۵ دقیقه‌ای با ۵ دقیقه اضافه هم به پایان رسید، اما هیچ‌کس نتوانست بادکنک خود را بیابد. این بار سخنران همه را به آرامش دعوت و پیشنهاد کرد که هر کس بادکنکی را بردارد و آن‌ را به صاحبش بدهد. بدین ترتیب کمتر از ۵ دقیقه همه به بادکنک خود رسیدند. 🔹 سخنران ادامه داد: این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما می‌افتد، دیوانه‌وار در جستجوی سعادت خویش، به این سو و آن سو چنگ می‌زنیم و نمی‌دانیم که "سعادت ما در گرو سعادت و خوشبختی دیگران است" با یک دست سعادت آنها را بدهید و با دست دیگر سعادت خود را از دیگری بگیرید. 🍇 @rahpouyan_salamat
‌ ✅ ✍🏻شخصی گرسنه بود برایش کلم آوردند. اولین بار بود که کلم می‌دید. با خود گفت: حتما میوه‌ای درون این برگها است. ‌اولین برگش‌ را کَند تا به میوه برسد؛ اما زیرش به برگ دیگری رسید. و زیر آن برگ یک برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما میوه‌ی ارزشمندی است که اینگونه در لفافه‌اش نهادند. گرسنگی‌اش بیشتر شد و با ولع بیشتر برگها را می‌کند و دور می‌ریخت. وقتی برگها تمام شدند متوجه شد میوه‌ای در کار نیست. آن زمان بود که دانست کلم مجموعه‌ی همین برگهاست. 🔹 ما روزهای زندگی را تند تند ورق می‌زنیم و فکر می‌کنیم چیزی آن ور روزها پنهان شده که باید هرچه زودتر به آن برسیم درحالی که همین روزها آن چیزی است که باید دریابیم و درکش کنیم. 🔸زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم. بنابراین قدر فرصت‌ها را ثانیه به ثانیه و ذره به ذره بدانیم. 💠قال امیرالمومنین علیه السلام: «الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر» «فرصت مانند ابر از افق زندگی می‌گذرد، مواقعی که فرصت‌های خیری پیش می‌آید غنیمت بشمارید و از آن‌ها استفاده کنید» 📚نهج‌البلاغه 🍇 @rahpouyan_salamat
👨🏻‍🏫 یه استاد دانشگاه می‌گفت: "یک بار داشتم برگه‌های امتحان را تصحیح می‌کردم. به برگه‌ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه‌ها با لیست دانشجویان، صاحبش را پیدا می‌کنم. 🔹تصحیح کردم و ۱۷ گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می‌آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم ۱۵ گرفت. 🔸برگه‌ها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم، اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم؛ کلید آزمون را که خودم نوشته بودم، تصحیح کرده ام."😊 💠اغلب ما نسبت به دیگران سخت ‌گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان، و بعضى وقت‌ها اگر خودمان را تصحيح كنيم، می‌ بينيم به آن خوبى ها هم كه فكر مي كنيم، نیستیم… @rahpouyan_salamat
مردی متوجه شد گوش همسرش سنگین شده و شنوائیش کَم شده است. به نظرش رسید همسرش باید سمعک بگذارد؛ ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او در میان بگذارد. بدین خاطر، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت. دکتر گفت برای این که بتوانی دقیق تر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است آزمایش ساده ای وجود دارد. ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی مطلبی را بگو و بعد در فواصل 3 و 2 متری تکرار کن تا جواب بگیری. آن شب همسر مرد، در آشپزخانه مشغول تهیه شام و خود او در اتاق نشیمن بود. مرد به خودش گفت الان فاصله ما 4 متر است، امتحان کنم. با صدای معمولی پرسید: "عزیزم شام چی داریم؟" جوابی نشنید. رفت جلوتر و دوباره پرسید، باز هم جوابی نشنید. باز هم جلوتر رفت و از فاصله 2 متری پرسید: "عزیزم شام چی داریم؟" باز هم جوابی نشنید. باز هم جلوتر رفت و سوال را تکرار کرد. اما جوابی نیامد. این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: "عزیزم شام چی داریم؟" زنش گفت: "مگر نمی شنوی؟ برای پنجمین بار می گویم: خوراک مرغ...!" ♻️پی نوشت: مشکل ممکن است آنطور که ما فکر می کنیم در دیگران نباشد؛ بلکه در خود ما باشد. 🆔@rahpouyan_salamat
‌ کلید خوشبختی درک این واقعیت است؛ که آنچه برای شما رخ میدهد، مهم نیست؛ بلکه چگونگی پاسخ شما مهم است.👌🏻 🍇 𝒋𝒐𝒊𝒏
شکر نعمت، نعمتت افزون کند👌🏻 💞در زندگیِ هر کدام از ما چیزهایی هست، حتی اندک و کوچک‌ که دیگران ندارند. بیا برای همان اندک ها، بخاطر همان کوچک ها، لبخند بزنیم ☺️ شاد و شاکر باشیم...🙏🏻
❇️داستان حضرت سلیمان و گنجشک رَوَى أَنَّ سُلَيْمَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ رَأَى عُصْفُوراً يَقُولُ لِعُصْفُورَةٍ لِمَ تَمْنَعِينَ نَفْسَكِ مِنِّي وَ لَوْ شِئْتُ أَخَذْتُ قُبَّةَ سُلَيْمَانَ بِمِنْقَارِي فَأَلْقَيْتُهَا فِي اَلْبَحْرِ فَتَبَسَّمَ سُلَيْمَانُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ كَلاَمِهِ ثُمَّ دَعَاهُمَا وَ قَالَ لِلْعُصْفُورِ أَ تُطِيقُ أَنْ تَفْعَلَ ذَلِكَ فَقَالَ لاَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ لَكِنَّ اَلْمَرْءَ قَدْ يُزَيِّنُ نَفْسَهُ وَ يُعَظِّمُهَا عِنْدَ زَوْجَتِهِ وَ اَلْمُحِبُّ لاَ يُلاَمُ عَلَى مَا يَقُولُ فَقَالَ سُلَيْمَانُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِلْعُصْفُورَةِ لِمَ تَمْنَعِينَهُ مِنْ نَفْسِكِ وَ هُوَ يُحِبُّكِ فَقَالَتْ يَا نَبِيَّ اَللَّهِ إِنَّهُ لَيْسَ مُحِبّاً وَ لَكِنَّهُ مُدَّعٍ لِأَنَّهُ يُحِبُّ مَعِي غَيْرِي فَأَثَّرَ كَلاَمُ اَلْعُصْفُورَةِ فِي قَلْبِ سُلَيْمَانَ وَ بَكَى بُكَاءً شَدِيداً وَ اِحْتَجَبَ عَنِ اَلنَّاسِ أَرْبَعِينَ يَوْماً يَدْعُو اَللَّهَ أَنْ يُفَرِّغَ قَلْبَهُ لِمَحَبَّتِهِ وَ أَنْ لاَ يُخَالِطَهَا بِمَحَبَّةِ غَيْرِهِ 🔆روزی گنجشک نری به یک گنجشک ماده - که نسبت به او بی تفاوت بود - گفت؛ «چرا حاضر نیستی با من زندگی کنی؟ من اگر بخواهم می توانم قبه و بارگاه سلیمان را با نوک خود بکنم و در دریا بیندازم.» باد این سخن را به گوش سلیمان رساند، آن حضرت لبخندی زد و حکم کرد که هر دو را حاضر کنند. سلیمان به گنجشک نر گفت؛ «آیا ادعایی که کردی می توانی انجام دهی؟» گفت؛ «نه یا رسول اللّه ! ولیکن به این وسیله مثل هر موجود دیگری می خواستم خود را نزد زن خود زینت دهم و بزرگ نشان دهم، عاشق را به خاطر آنچه می گوید نمی توان سرزنش کرد.» سلیمان به گنجشک ماده گفت؛ «چرا آنچه را از تو می خواهد انجام نمی دهی در حالی که او ادعای عشق و محبت به تو می کند؟» گنجشک ماده گفت؛ «ای پیامبر خدا! او مرا دوست ندارد، دروغ می گوید و ادّعای باطل می کند، زیرا گنجشک دیگری را دوست دارد.» سخن آن گنجشک در دل سلیمان اثر کرد و بسیار گریه کرد و چهل روز از محل عبادت خود بیرون نیامد و دعا می کرد که خدا دل او را از آلودگی محبت غیر خود پاک کند و مخصوص محبت خود گرداند.» 📚بحار الأنوار ج ۱۴، ص ۹۵ @rahpouyan_salamat
✍🏻استاد از شاگردانش پرسید: دو مرد مهمان من می‌شوند، یکی تمیز و دیگری کثیف. من به آن ها پیشنهاد می‌کنم حمام کنند. شما فکر می‌کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟ 🔸شاگردان جواب دادند: خوب مسلما کثیفه! 🔹استاد گفت: نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه اگر اهل حمام رفتن بود که کثیف نبود. پس چه کسی حمام می کند؟ 🔸حالا شاگردان می گویند: تمیزه! 🔹استاد جواب داد: نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد. و باز پرسید خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟ 🔸یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه! 🔹استاد گفت: اما نه، البته که هر دو! چون تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می‌گیرد؟ 🔸شاگردها با سر درگمی جواب دادند: هر دو! 🔹استاد این بار توضیح می‌دهد: نه، هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد! 🔸شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چطور می‌توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می‌گویید و هر دفعه هم درست است. 🔹استاد در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید، این یعنی: سفسطه. ⏺خاصیت بسته به این است که چه کسی، چه چیزی را بخواهد ثابت کند.😉 @rahpouyan_salamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(🌿❤️) به دو نفر زیاد محبت کن، تا هیچ وقت فقیر و درمونده نشی! وَ اْحرِصْ في الدنيا على الاِثنين... @rahpouyan_salamat
سنگ‌ قبری از آینه!🪞 ▪️یه بنده خدایی وصیت کرده سنگ قبرش رو از آینه درست کنند. وقتی بری سرمزارش تا فاتحه بخونی، خودتو می‌بینی! 🤔 ♻️قابل تاملِ تهش خونه همه اونجاست. اى به غفلت گذرانیده همه عمر عزیز /!/ تا چه دارى و چه کردى عملت کو و کدام توشهٔ آخرتت چیست در این راه دراز /؟/ که تو را موى سفید از اجل آورد پیام @rahpouyan_salamat
ابن سیرین كسی را گفت: چگونه‏‌ای؟ گفت: چگونه است حال كسی كه پانصد درهم بدهكار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟ ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبكار بده و باقی را خرج خانه كن و واى بر من اگر پس از این حال كسی را بپرسم! گفتند: وادار نبودی كه قرض و خرج وی را بدهی. گفت: وقتی حال كسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ‏اي برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی… ❇️ اينچنين است رسم انسانيت و مردانگى… @rahpouyan_salamat
انسان همانند رودخــانه است! هرچه عمیق تر باشد‌، آرام‌ تر است. 🌱‌⃟🌸๛ •┈┈•❀🌸❀•┈┈• @rahpouyan_salamat