eitaa logo
مرضیه رمضان‌قاسم
493 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
973 ویدیو
96 فایل
🌻بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام ارشد تفسیر و کلام، مداح، سخنران مبلغ‌ دفتر تبلیغات اصفهان پاسخگوی‌شبهات،داستانک‌ دلنوشته و یادداشت‌نویس تلاشم در جهش‌تولید جهت‌فرمانبرداری از امر رهبرم منتظرامام زمانم هس تم پل‌ارتباطی‌جهت‌ارتقاءکانال⬇ @M_Rghasem110
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگترین امتیاز ما آدما، سخن گفتن است. اما عجیب که برخی به قول خودشان تودارند و به این تودار بودن‌شان هم افتخار می‌کنند اما به نظر من، اگر قرار بود آدم حرف نزند و همه‌ی حرف‌ها را درون ریزی کند دیگر نیازی به زبان، دهان و این همه کلمه و حروف نبود و از همه مهم‌تر دیگر خدا برایش گوش نمی‌آفرید چون چیزی نبود تا بخواهد بشنود. اگر آدمی احساساتش را بیان نکند یا غمباد می‌گیرد و یا همانند لاستیک ماشین می‌ترکد تودار بودن حد و اندازه دارد و اگر این درون‌ریزی‌ها از حد بگذرد تبدیل به درد لاعلاج می‌گردد. اما این را هم بگویم ما آدما تا دو گوش شنوا پیدا نکنیم نمی‌توانیم دفتر دل‌‌مان را باز کنیم. آن گوش شنوایی که اول به ما بگوید می‌فهمم چه می‌گویی و حق را به ما بدهد تا احساسِ آرامش کنیم سپس راهکار ارائه دهد اینگونه اگر خطائی هم داشته‌ایم، غیرمستقیم رفع می‌کنیم. پس تا یک فرد امین و دلسوز پیدا نکرده‌ایم قفل زبان نگشائیم، اگر چنین فردی یافتید بگذارید هر چه می‌خواهد دل تنگ‌تان بگوید. ای کاش همه‌ی ما آن دو گوشِ شنوایِ دانایِ دلسوزِ مهربان و صمیمی باشیم اگه کسی ما را به عنوان گوش شنوا برگزید حرف‌های قشنگ بزنیم بذاریم حرفای قشنگ‌مان مرهم قلب‌ش شود زیرا دل آدمها مثل واتساپ می‌ماند ‏اگر حرف دلسرد کننده‌ای بشنوند حتی اگر حرفمان را پس هم بگیریم باز رد پای حرف‌مان روی دل‌‌‌‌‌شان می‌ماند. یادمان باشه سخن گفتن صرفا ادای حروف و کلمات نیست بلکه تبعاتی در پی دارد هر کلام ما بستر آزمایش ماست. 🖊نویسنده: مرضیه رمضان‌قاسم ⏰زنگ بیداری https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاراجِ دل به تیغِ دو ابروی دلبر است بختش بلند، هرکه گرفتار حیدر است گر بهای شیعه بودن سر جدا گردیدن است...  ما به عشق مرتضی تاوان آن را می‌دهیم...  تا بماند تا ابد ذکر علی بر مأذنه  هستی و دار و ندار و جان‌مان را میدهیم... ✔️ یاحیدر کرار 🌱 ⏰زنگ بیداری https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌵🌵🌵 جاهائی که شیطون خیلی می‌تازونه👇 👈🏾بین دو تا منبري 👈🏾بین دو تا باجناق 👈🏾بین دو تا عروس 👈🏾بین دو تا فروشنده 👈🏾بین دو تا امام جمعه 👈🏾بین دو تا رفيق همكار 👈🏾بین دو تا خواهر دم بخت 👈🏾بین دو تا پزشكِ هم تخصص حسادت رو که حرفشم نزن اما بیا از امروز حتی رقابت رو هم بذاریم کنار و رفاقت رو بر رقابت ترجیح بدیم، اتفاقا همین دیروز دوباره تجربه‌ش کردم چون دیروز خیلی حس رقابتم به رقیبم شدید شده بود پاشدم یه پیام بهش دادم حس رقابتم پرید😄 اگه تجربه‌ش نکردی پاشو با رقیبت یه تماس بگیر و یا براش یه پیامک بفرست و احوالش رو جویا شو... خیییلی تجربه‌‌ش شیرینِ🍬 اگه یه موقع هوای رقابت به سرت زد فقط با خودت رقابت کن فقط با خود خودت... ⏰زنگ بیداری https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖊〰🖊〰🖊〰🖊〰🖊〰🖊〰🖊 〰 🖊 〰 🖊 "فوائد و قواعد نویسندگی" یک نویسنده حتی در دوران پیری، احساس پیری نمی‌کند چون همیشه بروز است با نوه‌ها و بچه‌ها که هم‌صحبت می‌شود هیچ از آنها کم ندارد چون دنیای آنها را می‌شناسد. مادر بزرگ‌ها بهتر می‌توانند نویسندگی کنند چون هم دغدغه‌ی کمتری دارند و هم تجربه‌ی زیستی بیشتری دارند. برای داستان‌نویسی باید خوب دید و خوب شنید مهم‌تر از همه خواندن و نوشتن است، ولو یک صفحه یا نصف صفحه. مبادا کاسه و کوزه‌های داخل ویترین‌مان از تعداد کتابهای منزل‌مان سبقت بگیرند در ضمن سعی کنیم علاوه بر کتابهای شخصی‌مان به کتابخانه‌های عمومی نیز سری بزنیم و هر ۱۵ روز یکبار سه‌تا کتاب امانت بگیریم چون یه موقع یک کتاب می‌گیرم علی‌رغم معروف بودنش دوستش نداریم پس آن را می‌گذاریم کنار و سراغ دیگری می‌رویم. با قلم هر نویسنده‌‌ای که توانستیم بیشتر همزاد پنداری کنیم از تالیفات او بخوانیم گاهی ما می‌ترسیم سراغ محصولات خارجی برویم که مبادا با فرهنگ و مبانی اعتقادی ما سازگار نباشد سعی کنیم تعصب بر آثار ایرانی نداشته باشیم، داستان‌های خوب خارجی را نیز بخوانیم زیرا ممکن است برخی داستان‌های خارجی به ما راه و ایده‌ی خوبی بدهند البته اعتقاداتی که به اعتقادات ما نمی‌خورد را ازش عبور می‌کنیم. داستایفسکی داستان کوتاه عالی است هر کلمه یک عالمه مطلب دارد آگاتاکریستی خوب می‌نویسه البته باید قلمش رو دوست داشته باشی اما گاهی اتفاق می‌افتد در یک زمان خاص یک کتاب را دوست نداشته باشیم اما به مرور زمان بر اثر تجربه علائق انسان تغییر می‌کند. از نویسنده‌های ایرانی ساعدی و درویشی داستان خوب داره داستان کلیدر هم خوبه فیلم‌های خوب را نیز تماشا کنیم‌ زیرا به نوشتن ما کمک می‌کند، البته فیلم را بررسی کنیم تا ببینیم این فیلم‌ چه می‌خواهد بگوید، آدم دفعه‌ی اول که فیلمی را می‌بیند فقط دارد فیلم می‌بیند اصلا متوجه نمی‌شود نویسنده‌ی فیلم چه می‌خواسته بگوید اما دفعه‌ی دوم و سوم تازه متوجه می‌شود که این فرد با این دیالوگ دارد چه حرف‌هایی را به ما القاء می‌کند. ما با دیدن فیلم، سریال و داستان خواندن غیرمستقیم و بدون اینکه حرفی به ما زده شود آداب معاشرت را به راحتی می‌آموزیم، ما با تماشای فیلم متوجه می‌شویم وقتی در خانواده عصبانی شدیم چگونه می‌توانیم خود را آرام کنیم، اگر اعضای خانواده عصبانی شدند چطور آرام‌شان کنیم اما هیچ چیز جای کتاب خواندن را نمی‌گیرد کتاب خواندن خصوصا زندگی‌نامه‌ها و داستان‌های زندگی باعث می‌شود رفتار معقول بهتری در زندگی داشته باشیم زیرا با خواندن داستان و رمان‌ها خیلی راحت شاهد انواع و اقسام زندگی‌ها هستیم و حتی می‌توانیم بر آن تامل کنیم چون داریم می‌خوانیم ولی فیلم رد می‌شود می‌رود. با داستان‌خوانی راحت می‌توانیم بفهمیم این شخص چرا این کار را کرد و در درون او چه می‌گذرد. اگر داستان‌خوانی هیچ اثری نداشته باشد همین که باعث می‌شود ما پخته‌تر رفتار کنیم کافی است. اگر داستان کوتاه می‌نویسیم باید داستان کوتاه خوب بخوانیم، اگر داستان بلند می‌نویسیم، باید داستان بلند خوب بخوانیم در هر رشته‌ای که هستیم باید در همان رشته بخوانیم و بنویسیم. از انتشارت می‌توانیم‌ بفهمیم کتاب خوب است یا نه مثلا انتشارات ماهی داستان کوتاه دارد کتاب‌هایش خیلی خوب است کتب خارجی و ایرانی نیز دارد. داستان کوتاه تمرینی است برای داستان بلند و رمان نویسی تا کم کم یاد بگیری یک داستان را گسترش دهی تا تبدیا به داستان بلند و رمان شود. ما با مشاهده‌ی یک تصویر از زندگی یک فرد می‌توانیم آن را با خاطرات و مطالعات خود آن را بپرورانیم و تبدیل به یک داستان کنیم اینگونه حتی می‌توانیم در داستان با تصاویر ذهنی صحنه‌هایی را خلق کنیم که ما در آن نبوده‌ایم اما گویی بوده‌ایم. سعی کنیم در همه‌ی جشنواره‌های نویسندگی شرکت کنیم اما یکسال باید زیر نظر استاد بنویسیم تا ایشان نقد کنند و ما بازنویسی کنیم. چون ما همه‌چیز را نمی‌دانیم پس از اینکه برای آموختن نزد استاد برویم نباید ابا داشته باشیم چون ممکن است آن استاد چیزی به ما بیاموزد که به علایق ما بخورد سعی کنید از تجربیات اساتید مختلف نیز بهره‌مند شوید زیرا حتی اگر از هر استادی یک جمله هم یاد بگیریم خیلی به درد بخور است اما سعی کنیم مستمر و ادامه‌دار زیر نظر یک استاد ثابت باشیم تا ایرادات فنی ما را گوشزد کنند. ولی با وجود استفاده از تجربیات استاد نباید از خواندن کتابهای خوب و تاثیر آنها غافل شویم. ♻️خلاصهاینکه برای داستان‌نویسی باید استاد ببینیم، مطالعه کنیم، فیلم ببینیم و بنویسیم یادمان باشد به داستان‌نویسی به چشم منبعی برای درآمدزائی ننگریم، نویسندگی عشق است نه شغل همیشه یک یار مهربان (کتاب) همراه‌مان باشد تا هر کجا یک لحظه هم فرصت شد بخوانیم. ‌‌@ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از (🌼بوی باران🌼)
سلام روز و روزگارتون خوش امروز 12 بهمن ماه روز ورود پر افتخار رهبر کبیر انقلاب امام خمینی رحمت الله علیه هست و البته ورود خواهرم مرضیه خانم به جمع خانواده مون. از اینجا تولد همه بهمن ماهی های نازنین رو بهشون تبریک میگم و امیدوارم همه خصوصا بهمن ماهی ها یی عزیز تک تک لحظه های زندگی شون مثل اول ماه تولد بهمنی ها به باشه. زندگی در گذر است زندگی پر ز ازین آمدنهای قشنگ. 12 بهمن ماه تون بخیر و نیکی. 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔 💥 من چطوری به دنیا اومدم؟؟؟ اگر فرزندتان به سراغتان آمد و پرسید: من کجا بودم؟ چطوری به دنیا آمدم؟ چکار می‌کنید؟🤷‍♂️ پاسخ👇 🛑 مقدمه لطفا نگران نشوید و دست و پای‌تان را گم نکنید هر بار که بچه‌ها سؤالی تازه را مطرح می‌کنند که پاسخ دادن به آن مهارت خاصی می‌خواهد، ابتدا باید بفهمیم او چقدر از آن موضوع اطلاعات دارد. وقتی فرزندی درباره نحوه ولادتش پرسید در گام اول باید در فضایی صمیمانه میزان اطلاعات او را بسنجیم. مثلاً بپرسیم: «خودت چی فکر می‌کنی؟» چون اگر میزان اطلاعات او را برآورد نکنیم ممکن است تصمیم بگیریم اطلاعاتی ساده به او بدهیم و بعد با فهمیدن اینکه او خیلی بیشتر از این اطلاعات ساده می‌داند غافلگیر شویم. برعکس این ماجرا هم وجود دارد یعنی گاهی ممکن است اطلاعات بیش‌ از اندازه بدهیم که گفتن آن‌ها در آن موقع ضرورتی نداشته اشت. 1⃣ ماجرای تولد را از آخر بگوییم بهتر است به‌جای اینکه از اول شروع کنیم از آخر شروع کنیم. یعنی به او بگوئیم «مردادماه بود که من بیمارستان رفتم و تو به دنیا آمدی» «آن سال من به بیمارستان رفتم و خانم دکتر به من کمک کرد تا تو به دنیا بیایی». این پاسخ، شرح آخرین مرحله تولد یک نوزاد است. خیلی از بچه‌ها در این مرحله چون درگیر ماجرای بیمارستان و خانم دکتر و... می‌شوند این پاسخ برایشان قانع‌کننده است و آن را می‌پذیرند. البته این پاسخ برای فرزندی است که اطلاعات او از موضوع در حد صفر است. و این بهترین و ساده‌ترین پاسخ است. 2⃣ پاسخ همه سؤالات باید به «خدا» برسد گاهی بچه‌ها این سؤال را طور دیگری مطرح می‌کنند. مثلاً ممکن است خانمی از اطرافیان را ببیند که پیش‌ از این علائمی از بارداری نداشت ولی الآن شکم برجسته‌ای دارد و بپرسد: «بچه چه طوری توی شکم خاله رفته است؟» در این حالت بهترین پاسخ «خدا»ست. یعنی بدون اینکه حرفی از مسائل دیگر بزنیم باید به وجود آمدن یک نوزاد را خدا معرفی کنیم و این را در ذهن بچه تبدیل به ملکه کنیم یعنی به او بگوئیم «خاله و عمو از خدا خواسته‌اند تا خدا به آن‌ها بچه بدهد. خدا هم یک بچه در شکم خاله گذاشته است که هرروز بزرگ‌تر می‌شود. یک روز هم که تاریخ آن را خانم دکتر تعیین می‌کند، خاله به بیمارستان می‌آورد و بچه‌اش به دنیا می‌آید» البته ممکن است پس از این پاسخ شما این سوال برلی فرزندتان پیش بیاید و بپرسد👈 خوب منم بارها از خدا خواستم بهم بچه بده پس چرا خدا بهم بچه نداده؟ اینجا لازم است که لزوم زوجیت برای بچه‌دار شدن مطرح بشود اما به زبان کودکانه:«هر بچه‌ای هم پدر می‌خواهد هم مادر. ببین تو پدر و مادر داری. دخترعمویت هم پدر و مادر دارد. وقتی در خانه‌ای یک مامان و بابا باشد آن‌وقت خدا قبول می‌کند که به آن‌ها بچه بدهد.» 3⃣ استفاده از روش کلی‌گوئی مثلا بگوئیم «همه‌ی آدم‌هایی که در این دنیا هستند به دعوت خدا به دنیا آمده‌اند» «خدا خواسته که من مامان تو بشوم و بابا، بابای تو باشد» اطلاعات کلی خوبی هستند و اتفاقاً این کلی‌گویی‌ها بهترین پاسخ به این دست سؤالات کودکان در سن پایین است. چون هرچقدر وارد جزئیات بشویم کودکان حساس‌تر و سؤالات آن‌ها هم ریزتر و جزئی‌تر خواهد شد. 4⃣ خط قرمز داشته باشیم در پاسخ به اینگونه سوالات مراقب باشیم: 〽️ به فرزند برچسب نزنیم: چون این سؤالات از سن سه‌سالگی به بعد کاملاً طبیعی است و والدین نباید تصور کنند که کودک در حال‌ پرسیدن سؤالی بی‌ادبانه است. همانگونه که طبیعی است کودک در سنی مشخص شروع به راه افتادن کند یا غذا بخورد؛ پرسیدن سؤالاتی درباره اینکه از کجا آمده هم کاملاً طبیعی است. پس به او نگوییم: «خجالت بکش این حرف‌ها چیه؟»، «از کی شنیدی؟ کسی چیزی بهت گفته؟»، «پرسیدن این سؤال برای تو زود است دیگر تکرارش نکن!» چون اگر اینگونه برخورد کنیم بچه‌ها معمولاً از ادامه سؤال و جواب با ما خودداری می‌کنند اما این به این معنا نیست که این سؤال را فراموش کرده‌اند، بالاخره یک روز پاسخ این سؤال را احتمالاً از منبعی نامناسب پیدا خواهند کرد. 〽️کوتاه پاسخ دهیم و وارد جزئیات نشویم اطلاعات بیش‌ازحد ندهیم: همه والدین می‌دانند که هر غذایی برای کودک مناسب یک سن خاص است. دادن اطلاعات کامل از روند به وجود آمدن و تولد یک نوزاد به کودک مثل این است که اگر کباب و یا کله‌پاچه را در سه‌ماهگی به او بدهیم! همین‌قدر خطرناک و همین‌قدر مضر! 〽️دروغ نگوئیم موقع پرسیدن سؤالات جنسی، والدینی که آمادگی‌اش را نداشته باشند معمولاً یکه می‌خورند. بعد ممکن است اولین جوابی که به ذهنشان می‌آید را بگویند مثلا بگویند: «بابا بچه را از خانم دکتر خریده»😳 یا‌ «مامان سیب خورده، سیب توی دلش به بچه تبدیل‌شده»🧐 این پاسخ‌ها موجب می‌شود در آینده فرزند اعتمادش را به والدین از دست بدهد. 〽️پاسخ اشتباه ندهیم. 〽️سوال او را بی پاسخ رها نکنیم. ⏰زنگ بیداری https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
گرچه به ظاهر دورم از حرم اما رو جانب مشهدمی‌کنم،دلم حال و هوای حرم ‌می‌گیرد بی‌اختیار اشکم سرازیر می‌شود مثل وقت‌هائی که مقابل ضریح‌تان می‌ایستم دفترچه‌ی خاطرات کودکی‌‌ام را ورق می‌زنم پر است از حال و هوای حرم‌ با صفای‌تان،تا مقابل سقاخانه دستم در دستان گرم پدر و از آنجا با بعد دستم در دستان پُر مهر مادر است. مادر کفش‌های‌مان را به کفشداری می‌سپارند به مادر نگاه می‌کنم، با ادب و احترام خاصی اذن دخول می‌خوانند و وارد حرم می‌شویم من نیز سعی می‌کنم مودب و باوقار باشم، مادر زیارتنامه می‌خوانندمن نیز استماع می‌کنم.بعد از دعا مادر مادر رو به من می‌کنند صورتم را می‌بوسند و می‌گویند مرضی جون مامان زیارتت قبول پاشو تا بریم نزدیک ضریح اگه ازدحام شد برمی‌گردیم عقب تا نه خودمون اذیت بشیم و نه دیگران. من دل تو دلم نیست می‌خواهم هر چه زودتر به ضریح نزدیک شوم و دستانم را در آن قفل کنم و لب‌هایم حرم را بوسه باران کنند.حرم شلوغ است جمعیت گاه ما را به سمت ضریح هدایت می‌کند و گاه از ضریح دور‌مان می‌کند درست مثل جزر و مد دریا اما چون از کنار دیوار حرکت می‌کنیم با وجود شلوغی با کرامت به حرم می‌رسیم دستانم را قفل می‌کنم در شبکه‌های ضریح،دلم نمی‌خواهد از حرم جدا شوم،خانم خادم با چوب پر،دستانم را نوازش می‌دهد تا برگردم عقب،تادیگران نیز زیارت کنند،با مادر به نماز زیارت می‌ایستیم کنار سقاخانه می‌رویم همانجائی که با پدر وعده کرده‌ایم و پدر با آب سقاخانه از ما پذیرائی من بزرگ شدم اما هنوز در حرم‌تان همان کودک خردسال دل‌‌نازکم بی‌تاب‌زیارت‌رجبیه‌ام🕊 مرضی رمضان‌قاسم @ramezan_ghasem110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا