فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنبالخوشبختیگشتن،تحصیل حاصلاست
برای خوشبخت شدن لازم نیست راه دوری برویم، راه درازی بپیمائیم و خودمان را به آب و آتش بزنیم برای کسب مدرک، شغل خاص و آدم خاصی که خوشبختمان کند؛ بلکه سعی کنیم از همین موقعیت خوبی که در آن هستیم رضایت کامل داشته باشیم و نهایت استفاده را از آن ببریم.
از همین چیزهایی که به زعم خودمان معمولی و دم دستی هستند لذت ببریم؛
یادت هست، همین دارائیهای امروزت، روزی آرزویت بود؟
خدا را شکر کنیم بخاطر همهی دادههایش و آنهایی را هم که به ظاهر ندادهاست، در آینده میدهد یا در دنیا یا عقبی؛ به قول قدیمیها هر چه ندهد داریم.
🖊مرضیه رمضانقاسم
#شُکر
#خوشبختی_باور_کن
╔ ⃟🌸๑
╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
شب جمعه کنار ششگوشه
دل من حالت عجیبی داشت
میشنیدم صدای قلبم را
چشم من حس بیشکیبی داشت
حرمش از ملائکه پر بود
انبیا در طواف ششگوشه
و ثواب هزار حج را داشت
به خدا هر طواف ششگوشه
شب جمعه ضریح اطهر او
غرق نور حضور فاطمه بود
به خودم آمدم و فهمیدم
بر لبم این نوا و زمزمه بود:
«شبهای جمعه فاطمه
با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا
گردد به دور خیمهها
گوید حسین من چه شد
نور دو عین من چه شد...»
سمت پایین پا که میرفتم
ناگهان چشمهای من تر شد
آنقدر اشک ریخت تا آخر
روضهخوانِ علی اکبر شد
یک به یک گفت روضهها را تا
پای ششگوشه از نفس افتاد
آه گویا کنار پیکر او
حضرت عشق ناله سر میداد:
«جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید...»
از نگاه پر از تلاطم من
زمزم عشق و اشک جاری شد
آه از خیمه تا کنار فرات
عطش و داغ مشک جاری شد
خنکای شریعه هم میخواند
دم به دم از غریبی سقا
همنفس با صدای موج فرات
مادری دم گرفته بود آنجا:
«سقای دشت کربلا اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل...»
آن طرفتر نگاه میکردم
شِکوِه و اشک، ناله و گله را
میشنیدم کنار غربت تلّ
دم به دم ضجههای سلسله را
ناگهان در حوالی گودال
محفل گریههای زینب شد
زینب آمد کنار ششگوشه
کربلا کربلای زینب شد
رفت قلبم کنار بالا سر
آه انگار سر به پیکر نیست
همهٔ کائنات میلرزند
گوش کن این صدای خواهر نیست؟
«این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست...»
بانگ ندبه مرا به خود آورد
صبح جمعه رسیده بود از راه
دل من داشت «العجل» میخواند
در کنار ضریح ثارالله
✍یوسف رحیمی
#شب_زیارتی_ارباب_بیکفنمان
آخه نیمیدونیم چیچی هس🧐🤔
این اصطلاح را اکثر اصفهانیها وقتی میخواهند از رستوران خصوصا رستورانهای بینراهی در مسیر سفر غذا "نخرند" بکار میبرند.
خدائیش ما اصفهانیها خسیس نیستیم و اگر اطمینان به سالم و خوشمزه بودن غذای رستوران داشته باشیم بیتردید دست به جیب میشویم؛ کلا ما اصفهانیها مردم دردسر سازی نیستیم و اصلا حاضر نیستیم سیستم دفاعی بدنمان را به خطر بیندازیم، بماند که بدنمان هم طاقت مسمومیت غذایی ندارد بعلاوه اینکه نباید سری که درد نمیکند را دستمال بست و مزاحمت بیجا برای پزشکان ایجاد نمود.
حالا بخوانیم با لهجهی اصفهانی پیشنهاد اقل اصفهانیها را به اکثر آنها:
اینجوری که شوماوا دمی رستوران خوددونا پس میکشیند، حسرِتی همهچی به دلدون میمونه، آخه با سر رابِری کُلا پاره میشِد، با پا رابِری کفش پاره میشِد؛ حاااالا یه بار شوما غِذا این رستورانا بوخوریند تا بفمیند چی چی هست، یوهو اومدا خُب بودا خوشِدون اومِد؛
جَخ تازه نمیخیند اینقَد پا گاز وایسین.
بذار اینم بگم که غِذا اکثری مجالس چه شادی و چه غم مثی عروسی و مهمونی حَجییاوا ... همه اِز رستورانا تهیه میشِدا!
تا افشای راز و راهکار بعدی اصفهانی، به خدا میسپارمتان.
🖊مرضیه رمضانقاسم
#تجربه_نوردی
╔ ⃟🌸๑
╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
4_5816606829525863609.mp3
6.35M
تزورونی اعاهدکم... 😭
عشق یعنی که غمش وصلهجانتباشد
نام او در همه جا ورد زبانت باشد
گریه آبت شود و مرثیه نانات باشد
دردِ دائم بکشی، داغ نهانت باشد
کاشبااینهمهدردیکه کشیدیاز عشق
عاقبت باعث رفتن به جنانت باشد
شب اول که گرفتار لحد خواهی شد
نام زیبای علی ورد لبانت باشد
✍صاحب صبر
#اربعین
╔ ⃟🌸๑
╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
1_5786874286.mp3
3.46M
_-●━━━━━━─────── ⇆
ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ
پی سیر و سلوک اگر هستی
خاک شو محضرش تمنا باش
دست، پیش کسی دراز نکن
سائل دستهای سقا باش
علف هرز هم اگر بودی
در زمینِ حسینِ زهرا باش
گرچه اصلا به تو نیازی نیست
پای کار حسین اما باش
میل داری به روضهی رضوان
هر کجا روضه بود آنجا باش
هدف از گریه، خندهی زهراست
بیخیالِ ثواب عُقبی باش
✍مرضیه نعیم امینی
#شب_زیارتی_ارباب_بیکفنمان
╔ ⃟🌸๑
╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110
69.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سفر_اربعین
سخته ولی شیرینه
سختیش به دل میشینه
سفر تنها برای گشت و گذار و تفریح نیست بلکه موجب پختهگی آدمی نیز میگردد، طبق گفتهی شاعر:
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
پخته شدن نیاز به تحمل سختی دارد، نظیر برنجی که تا به قدر کافی حرارت و مرارت نبیند به تعبیر آشپزها زنده است پخته نشده است، رنجهای سفر نیز ما را رشد داده و به پختهگی میرساند.
سفر میرویم تا قدر داراییهایمان را بهتر بدانیم، زیرا در سفر حتی برای داشتههایی که در زندگی روزمره برایمان مهیاست و بسیار عادی شده از قبیل آب، خوراک، محل اسکان و ... دغدغهی زیادی پیدا میکنیم، به زحمت میافتیم و همهی اینها از این جهت است که عافیتطلبی و راحتطلبیمان کاهش یافته و به حداقل ممکن برسد؛ اینجاست که برخی هنگام بازگشت از سفر نفس راحتی میکشند و میگویند: هیچ جا خانهی آدم نمیشود.
ما در دنیا نیز مسافری بیش نیستیم، آنگاه که عزم سفر کردیم و بله گفتیم باید منتظر بلا باشیم چرا که در همین بلاها، سختیها و ناملایمات است که عیار انسان محک خورده و مشخص میگردد، معایب و محاسن اخلاقیاش بر او مکشوف میگردد تا هم میزان صبر و استقامتش سنجیده شود و هم میزان صبر او افزایش یابد و سعه صدر پیدا کند؛ بنابراین اگر در سفر سختیهایی بر ما غلبه نمود ملول نگردیم، فقط منتظر رفاه، آسایش، خوشی و شادیِ نباشیم زیرا در سفر نیز همانند حَضَر سختی و آسانی در هم تنیده و گاه حتی سختی آن بیش از راحتیست پس همانند کوههای جاده استوار باشیم.
🖊مرضیه رمضانقاسم
#سفر_زندگی
#مسافر
#رنج
╔ ⃟🌸๑
╰┈➤Ⓜ️@ramezan_ghasem110