اطلاعیه قرارگاه پدافند هوایی کشور
به استحضار ملت شریف ایران میرساند، باوجود هشدارهای قبلی مسئولین جمهوری اسلامی به رژیم جنایتکار و غیرقانونی صهیونیستی مبنی بر پرهیز از هرگونه اقدام ماجراجویانه، این رژیم جعلی بامداد امروز در اقدامی تنشزا، نقاطی از مراکز نظامی در استانهای تهران، خوزستان و ایلام را مورد هجوم قرار داده که ضمن رهگیری و مقابله موفق توسط سامانه یکپارچه پدافند هوایی کشور با این اقدام تجاوزکارانه، آسیبهای محدودی به برخی از نقاط وارد شده که ابعاد این حادثه در دست بررسی است. در این راستا ضمن دعوت از مردم به حفظ همبستگی و آرامش درخواست میشود اخبار مربوط به این حوادث را از طریق رسانه ملی دنبال نمایند و به شایعات رسانههای دشمن توجه ننمایند./تسنیم
@ranggarang
واکنش کاربر عرب زبان به تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران:
✖️قدرت شما فقط در برابر بیگناهان غزه است، ای موشها. اما در برابر مردان واقعی، شما بزدل هستید.
@ranggarang
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدیویی از رهگیری دقیق چند گلوله شلیک شده به سمت یک هدف در شرق تهران توسط پدافند هوایی ایران
@ranggarang
رنگارنگ 🌸
ویدیویی از رهگیری دقیق چند گلوله شلیک شده به سمت یک هدف در شرق تهران توسط پدافند هوایی ایران @rangg
🔴منابع اسرائیلی: ایران اثبات کرد از یک پدافند بسیار قوی برخوردار است...
@ranggarang
😎من که شخصاً از خدامه انفجارها کار اسرائیل باشه
مرگ یبار شیون یبار کارشو تموم کنیم بره
این غده سرطانی رو بالاخره یکی باید حذفش کنه
🔶حرامیان اون همه ادعا و سروصدا و هارت و پورت همین...
🔷مثل سوسک اومدید و رفتید اسمشم گذاشتید حمله به ایراااان😂
رنگارنگ 🌸
😎من که شخصاً از خدامه انفجارها کار اسرائیل باشه مرگ یبار شیون یبار کارشو تموم کنیم بره این غده سرط
🔴یک مقام ارشد آمریکایی: پاسخ اسرائیل به ايران پایان یافته است و از تهران میخواهیم که پاسخی ندهد یا تشدید نکند.
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سخنگوی ارتش اسرائیل نیز پایان عملیات را اعلام کرد.
🔹 اسرائیل نام این عملیات ناموفق را ایام توبه گذاشت.
پ ن؛
احتمالا منظورشون اینکه توبه کردند دیگه غلط اضافی نکنند😁😂
@ranggarang
شاهزاده ای در خدمت
قسمت سی و چهارم :
درب خانه باز شد و وارد خانه شدند.
حسن و حسین دست فضه را رها کردند و مانند پرندگان سبک بال ،شروع به دویدن داخل حیاط کردند.
فضه نگاهش از حیاط خاکی به در و دیوار ساده و فقیرانهٔ اتاق ها کشیده شد.
همانطور که محو ظاهر ساده خانه بود ، فاطمه به طرفش آمد و در حالیکه دستش را می گرفت ، فرمود : بیا تا خانه را نشانت دهم...
فضه بدون اینکه حرفی بزند در همان حالت بهت و شگفتی به دنبال خانم خانه روان شد ، از اتاقی به اتاق دیگر ،همه را دید و روی زیبای دختران فاطمه را که در اتاقشان گرم بازی بودند ،بوسید...
خانه ای ساده با وسیله هایی اندک که شامل چند کاسه و لیوان و ظرف سفالی و چند ظرف مسی می شد و کف اتاقها هم حصیرهایی از جنس شاخه های درخت نخل ،به عنوان فرش پوشیده شده بود.
قلب فضه از دیدن اینهمه سادگی و فقر به هم فشرده شد ، او که در قصر رشد یافته بود ، آن زندگی های شاهانه با این زندگی ساده را مقایسه می کرد ، انگار کار جهان برعکس بود .
چون اگر می خواستند بزرگ یا به اصطلاح شاهی برای این دنیا انتخاب کنند ، بی شک کسی جز پیامبر اسلام نمی توانست باشد و فرزندانش هم حکم شاهزاده را داشتند ، اما آن تجملات شاهانه کجا و این زندگی فقیرانه کجا؟!
در همین افکار بود که فاطمه همانطور که دست او را در دست مبارکش داشت ، فضه را به سمت اتاقی که شبیه بقیهٔ اتاقها با همان وسایل ساده بود برد و فرمود : اینهم اتاق شما ، هر چه داریم و هر امکاناتی هست ، به طور مساوی با هم تقسیم می کنیم ، نگاه کن اتاقی را که در اختیارت قرار داده ایم دقیقا مانند اتاق هایی ست که خودمان در آن اقامت داریم.
بفرما ،امروز را استراحت کنید و از فردا هم کارهای خانه را به مساوات تقسیم می کنیم ،یک روز تو کار کن و یک روز من....آیا راضی هستی؟!
فضه همانطور که مانند مجسمه ای سنگی خشکش زده بود، سری تکان داد و گفت :ب...ب...بله بانوی من..
فضه وارد اتاقش شد ، اتاقی مانند دیگر اتاق های خانه ،با دیواری گلی و حصیری که بر کف آن گسترده بودند، یک کوزه آب و لیوان سفالین هم در طاقچه آن به چشم می خورد.
فضه دلش از این همه سادگی یا به تعبیر او فقر، گرفته بود ، با خود می گفت : باید کاری کنم...باید چاره ای بیاندیشم تا وضع بهتر شود و در همین حین یاد آن گنجینه های طلای داخل قصرشان افتاد و یاد کیمیاگری اش و ناخوداگاه دستش به سمت گردنش رفت...
آه...درست است ، کیسه ای را که در آن مواد ترکیبی برای کیمیاگری ،وجود داشت ،بر گردنش بود... با یاد آوری آن ، جرقه ای در ذهنش زد و سریع از جا برخواست...
ادامه دارد...
🖍 به قلم :ط_حسینی
@ranggarang