eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
8 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ بيخود اَز خويشَم و دور اَز تـو ڪَسےٖ نيسْٺ مَـرا بہ تـ♥️ـو اِے عِشـــق اَز ايـنٖ فـٰاصلہ ے دور، سـَلاٰم ✋🍃 🌺 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ السلام علیک یا ابا صالح المهدی علیه السلام ✋ السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ... 🌱سلام بر مولایی که زمینیان، عطر خدا را از وجود او استشمام می کنند؛ سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را روی زمین برپا خواهد کرد. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴بہ امـــام زمــان عجل الله بگو میخوام ســرباز ویژه‌ی شما باشم... 🤲خدایاماراازسربازهای واقعی امام زمان عجل الله قرار بده... 🌸سلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عجل الله صلوات بفرست 🌸 @ranggarang
nodbeh mirdamad.mp3
12.07M
🌹 دعای ندبه روز جمعه» بخوانیم.. @ranggarang
4_5773834826477997347.mp3
1.51M
💔 با همه لحن خوش آواییم در به در کوچه تنهائیم یا صاحب الزمان ادرکنی. @ranggarang
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸سلام صبحتان بخیر زندگیتون شاعرانه. روزی سرشاراز عشق ،عاطفه،محبت وصداقت برایتان آرزومندم دنیاتون پرازشادی ولبریزازلطف خدا @ranggarang
🖤 قدّس‌سرّه: 🍃بدان که هر چه مراقبت و حضور عندالله كامل‌تر باشد ، و مزاج انسانی به اعتدال ممكن نزدیک‌تر باشد ، و قوه خیال و دستگاه وی قوی‌تر و صحیح‌تر باشد ، تمثلات در لوح نفس صاف‌تر و سالم‌تر است. استادم علامه طباطبائی - قدس سره - در خلوتی به من فرمود: ➖آقا هر روز که مراقبتم قوی‌تر است ، در شب تمثلاتم صافي‌تر است @ranggarang
داستانی بسیار قابل تامل مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند . ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... صدقه را بنگر که چه چیزیست! !! صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است @ranggarang
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فرو ریختن برج های دو قلوی تجارت جهانی در آمریکا شد، یک شرکت جلسه ای ترتیب داد و از بازماندگان شرکت های دیگری که افرادش از این حادثه جان سالم به در برده بودند، دعوت کرد تا کسانی که از این مهلکه جان سالم به در برده و در آن انفجار غایب بوده اند، دلیل خود را ذکر کنند. در صبح روز ملاقات ، مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و داستان همه آدم ها یک نقطه مشترک داشت : همه در اثر یک اتفاق کوچک جان سالم به در برده بودند! - مدیر شرکت آن روز نتوانسته بود به برج برسد؛ چرا که روز اول کودکستان پسرش بود و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت. - همکار دیگر زنده ماند؛ چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد. - یکی از خانم ها دیرش شد؛ چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد. - یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد. - یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباسش تاخیر کرد. - اتومبیل یکی روشن نشده بود. - یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد. - یکی دیگر تاخیر بچه اش باعث شده بود که نتواند سروقت حاضر شود. - يکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود. - ...و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود، کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از این که به برج ها برسد، روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد و به همین خاطر زنده ماند! ...به همین خاطر هر وقت: در ترافیک گیر می افتم. آسانسوری را از دست می دهم. مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم. و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد. با خودم فکر می کنم که خدا می خواهد در این لحظه از من محافظت کند . دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است، بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند، نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید، با چراغ قرمز روبه رو می شوید، عصبانی یا افسرده نشوید. 👌بدانید که خداوند حافظ و مراقب شماست❣ @ranggarang