#داستان_
#داستانهای کوتاه قرآنی
قسمت پنجم
👈 داستان حضرت محمد
💠 ادامه آغاز دعوت پیامبر
حضرت روزی به بالای کوه صفا رفته و همگان را جمع کرده و به آنها گفت که اگر من به شما بگویم در پشت این کوه دشمن کمین کرده حرف مرا باور می کنید؟
مردم جواب مثبت دادند.
حضرت در ادامه به آنها گفت من شما را از عذاب الهی برحذر می دارم اما باز هم با اخطار ابولهب مواجه شد و جمعیت که از نیت ایشان آگاه شده بودند متفرق شدند.
روزی نیز حضرت وارد مسجدالحرام شد و عده ای را در حال سجده بر بتها مشاهده نمود و آنها را از این کار برحذر داشت اما آنها دلیل کار خود را تقرب به درگاه الهی عنوان نمودند و پیامبر بازهم آنها را از شرک به خداوند ترسانید.
اما مردم او را کاهن و دروغگو خواندند.
گروهی نیز نزد ابوطالب آمدند و نزد او گله کردند و از او خواستند تا جلو کارهای محمد را بگیرد.
پیامبر به دعوت خویش ادامه داد و در نتیجه مورد خشم و غضب مشرکین قرارگرفت .
اینبار نیز قریش به سراغ ابوطالب رفته و به گفتند:
ما از تو خواستیم تا جلوی محمد را بگیری اما تو اینکار را نکردی .
ما طاقت توهین او به خدایان خود را نداریم یا جلوی او را بگیر یا با هر دوی شما پیکار خواهیم کرد.
ابوطالب محمد را خواست و در مقابل قریش از او خواست تا دست از کارهای خود بردارد اما رسول خدا گفت :
عمو جان به خدا اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند دست از رسالت خود بر نخواهم داشت و با گریه آنجا را ترک کرد .
ابوطالب نیز او را صدا زد و به او گفت که هر چه دوست داری بگو.
به خدا قسم من هم دست از یاری تو برنخواهم داشت.
#ادامه دارد ...
@ranggarang
sticker_mazhabi(51).mp3
6.2M
🎧 من یه ساله دلواپس محرمتم...
من یه عمره گریون روضهی غمتم
🎙 حاج #حسین_سیب_سرخی
❤️ #محرم
🌸 #پیشنهاد_دانلود 👌
@ranggarang
fdcc913c-2285-41e1-88fd-e72bf95bccb6.mp3
3.96M
#محرم
📝 عاشقانت میفروشند عشق را، غممیخرند
🎤 حاجمنصور ارضی
▪️ #امام_حسین
📌 #محرم_داره_میرسه ؛ ۱۴۰۲
@ranggarang