#امان_از_دل_زینب
مَنْ کَربَلا نَدیدِه چِنینْ نالِه می کُنَمْ
زِینَب کِه دیدِه کرب و بلا راچِه کَردِه اَست...
#عمتی_المظلومه
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
@ranggarang
✔️قصہ ما بہ سر رسید...
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه کہ فانی نشود، نورخداست
@ranggarang
#عاشورا_
⚫️ در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت چهارم)
🔴 السّلام عَلی مسْلم ابن عوسجه اسدی
🌻امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بر بالین هشت نفر از یاران خود که به درجه رفیع شهادت نایل شده بودند حاضر شد که این حضور ،دلیل بر عظمت شهید بود.
یکی از آنها مسلم ابن عوسجه اسدی بود...
🍀در زیارت ناحیه منسوب به آقا امام زمان (عج) از هیچ یک از شهدا به اندازه مسلم تقدیر و تجلیل نشده است...
🌷مسلم کسی بود که وقتی امام به او اجازه بازگشت به وطن داد گفت: نه بخدا قسم برنمیگردم تا آنقدر نیزه در سینه دشمن فرو کنم و باشمشیر بجنگم تا شمشیر از دستم بیفتد و اگر سلاحی برایم نماند با سنگ با دشمنان شما خواهم جنگید تا در رکاب شما به شهادت برسم...
🌺 مسلم مردی شریف و از زهاد زمان خود بود و پیوسته در پای ستونی در مسجد کوفه نماز و به دعا و نیایش مشغول بود واز شجاعان نامی روزگار و اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و در جنگهای اسلامی از نامداران به حساب می آمد.
🌿وی برای امام حسین نامه نوشت و اورا دعوت کرد و بر عهد خود باقی ماند.
🌹 موقعی که مسلم ابن عقیل نماینده امام حسین وارد کوفه شد مسلم ابن عوسجه به وکالت از مسلم ابن عقیل برای امام از مردم بیعت میگرفت.
🍀 وی هنگام اطلاع از حرکت امام از کوفه خارج شد و به اتفاق حبیب به کربلا آمدند و به امام پیوستند..
🔴شهادت مسلم ابن عوسجه
🌹مسلم ابن عوسجه در میدان نبرد دلیریهای بسیار کرد تا سرانجام دوتا از دشمنان با کمک یکدیگر اورا از پا در آوردند.
🌺امام علیه السلام به سرعت به بالین او آمد و مسلم هنوز جان داشت. امام فرمود خدا تورا رحمت کند...
🌑 آخرین نفس های مسلم
🌷مسلم لحظات آخر عمر خود را میگذراند که حبیب هم به بالینش آمد و گفت: مرگ تو بر من گران است تورا به بهشت بشارت باد، اگر نبود که ساعتی بعد نیز من به تو ملحق میشوم،دوست داشتم تا به من وصیت کنی و وصیت تورا انجام دهم.
💥اما میدانم که امکان ندارد و ساعاتی بعد من هم به شما ملحق خواهم شد.
✨مسلم با صدای ضعیفی گفت: من تورا به این مرد(اشاره به امام حسین علیه السلام ) وصیت میکنم که تا جان داری او را یاری کنی.
💐حبیب گفت: به خدا که غیر از این نکنم . در این هنگام مسلم جان به جان آفرین تسلیم کرد . یاران امام نعش او را برداشتند و در خیمه شهدا گذاشتند...
✍ادامه دارد...
📗 اعیان الشیعه ج 1 ص 605
📘 ابصارالعین ص 62
📒بحار ج 45 ص 20
📔 حیات الحسین ج 3 ص 212
@ranggarang
#داستان_
#داستانهای کوتاه قرآنی
قسمت شانزدهم
👈 داستان حضرت محمد ص
💠 داستان صلح حدیبیه
در سال ششم هجرت پیامبر برای زیارت خانه خدا با یاران خود به طرف مکه حرکت کردند اما با ممانعت قریش مواجه شدند پیامبر و یارانش در منطقه حدیبیه متوقف شدند و با فردی از قریش به نام عروه مواجه شدند.
پیامبر هدف خود را از آمدن به مکه به او گفت و او نیز تعریف پیامبر و کارهایی را که از او مشاهده کرده بود برای قریش بازگو نمود.
پیامبر نیز قصد داشت که عمر را برای توجیه قریش از این سفر راهی مکه کند که او از ترس جانش نرفت و به جای او عثمان این مسئولیت را پذیرفت.
اما شایعه کشته شدن عثمان باعث شد تا پیامبر تصمیم به شدت عمل با کفار شود و برای همین بیعتی با یاران خود به نام رضوان نمود اما عثمان سالم بازگشت.
در نهایت بعد از گفتگوهای زیاد بین طرفین مقرر شد که پیامبر امسال را از حج صرف نظر نماید و سال بعد نیز بیش از سه روز در مکه نمانند و نیز سلاح با خود حمل نکنند و ...
پیامبر نیز پذیرفتند و دستور دادند تا شتر ها را همانجا قربانی کنند و نیز از احرام در آیند.
دستور پیامبر به اجرا در آمد و در همین موقع بود که سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظیمی را به آنها داد.
#ادامه دارد ...
@ranggarang
آنان که وقتشان پایان یافته، خواستارِ
مهلتند و آنان که مهلت دارند، کوتاهی
می ورزند...
[ #نهجالبلاغه | #حکمت ۲۸۳ ]
@ranggarang
فرستاده تو بیانگر میزان عقل تو، وَ
نامه تو گویاترین سخنگوی توست... !
( احتیاط در فرستادنِ پیک ها و نامه ها )
[ #نهجالبلاغه | #حکمت۳۰۱ ]
@ranggarang
🖤
همه رفتند استراحت کنند
مداحان
سینه زنان
سخنرانان
مستمعین....
همه
ولی تازه
عمهی #امام_زمان (عجلاللهتعالیفرجه)
به اسارت رفته است... 😔💔💔
#عاشورا
#امام_حسین
@ranggarang
#مدایح_و_مراثی_امام_حسین
امام حسین(ع) -( هستی خواهرت آتیش گرفت حسین )
ای کشته فتاده به هامون حسین من
ای صید دست و پا زده در خون حسین من
قتلوک عطشانا
ذبحوک عریانا
قتلوک عطشانا
ذبحوک عریانا
دریای خون شده گودال قتلگاه
زینب به سر زنان با اشک و سوز و آه
هرکی می دید می گفت بیچاره خواهرت
با کهنه خنجری می زد به حنجرت
ای حسینم
بر لب رسیده از غم تو جان حسین من
اهل حرم دریده گریبان حسین من
می زنی تو دست و پا
زیر تیغ و خنجرها
قتلوک عطشانا
ذبحوک عریانا
می لرزه دست و پات می لرزه دست و پام
می بُرّه سرت و مابین گریه هام
زینب به سر زنان مادر به سر زنان
خیره به مقتله چشمای ساربان
ای حسینم
از خون تو زمین شده جیحون حسین من
شاه شهید ناشده مدفون حسین من
کربلا غوغا غوغا
بُرید اما از قفا
قتلوک عطشانا
ذبحوک عریانا
ای وای من چرا بی بال و پر شدی
از خون حنجرت از چه تو تر شدی
خاکم به سر حسین پیراهنت کجاست
داروندار من داداش تنت کجاست
ای حسینم
زخم از ستاره بر تنت افزون حسین من
هر زخم پیکرت شده گریون حسین من
تن به خاک این صحرا
سر به روی نیزه ها
قتلوک عطشانا
ذبحوک عریانا
آتیش به خیمه ها افتاده بی هوا
موندم چیکار کنم رحمی کن ای خدا
هستی خواهرت آتیش گرفت حسین
موهای دخترت آتیش گرفت حسین
@ranggarang
💔 امان_ازدل_زینب
💔یادش بخیر روز و شبم با حسین بود
💔اشڪ دو چشمم...آب وضوی حسین بود
💔تا شهرِ شام رفتم و معجر نداشتم
تقصیر من چه بود؟...برادر نداشتم
السلام علی قلب زینب صبور
@ranggarang
حضرت_زینب مصائب_
پیرهن رفت ، ولی چادر من هست هنوز
تو سرت رفت به نیزه ، سر من هست هنور
لشکرت رفت ز دستت ، تو ولی غصه نخور
چند تا دخترکِ لشکر من هست هنور
هر چه فریاد زدی ، هیچ کسی گوش نکرد
و صدای تو در این حنجر من هست هنوز
من نبینم که تو فریاد غریبی بزنی
با خودت زمزمه کن ، خواهر من هست هنوز
گرگها زوزه کشان خون تنت را خوردند
خون تو در رگِ این پیکر من هست هنور
خواهرت رفت اسیری ، تو ولی غم نخوری !!
گر چه بردند ، ولی معجر من هست هنوز
حنجرت خشک شده ، اشک ببارم رویش
چند تا قطره به چشم تر من هست هنور
گر چه در لحظه ی آخر رخ تو بوسیدم
رگ تو ، بوسه گه آخر من هست هنوز
یک زنی گوشه ی گودال ، زبان میگیرد
در کنار بدنت مادر من هست هنور
ماندنم دست خودم نیست ، مرا می بَرَنَم
گر چه بر خاک ، گل پرپر من هست هنوز
مضطر واقعی کرب و بلا من هستم
جلوه ی تو به دل مضطر من هست هنوز
تا که لب باز کنم ، خون بشود قلب فلک
سوز ، در ناله ی نوحه گر من هست هنوز
گر چه عریان شده ای ، گر چه به غارت رفتی
پیرهن رفت ، ولی چادر من هست هنوز
@ranggarang
آه از دل رباب ...
آب شد آزاد و یک خط روضه ما را کشته است
شیر مادر هست اما «شیرخواره» بر سنان
@ranggarang
کاش درکرب وبلا گرماو تاب و تب نبود
ناله های العطش درهر زمان برلب نبود
آن زمانیکه حسین تنها نشست درقتلگاه
همه بودندو ولی؛ای کاشکی زینب نبود
@ranggarang
🔴 ناگفتههایی از شهادت آرمان علیوردی که فقط در عاشورا قابل انتشار است. ان شاء الله مادرش ندیده باشه این پیامو، البته بعید میدونم، چون چند روزه که منتشر شده، ولی نذارید ببینه 😭
🔹چند روز قبل یکی از دوستان شهید آرمان علیوردی ناگفتههایی از شهادت وی را بیان کرد؛ ناگفتههایی دردناک که نشان از اوج مظلومیت این شهید دارد. در ادامه این روایت آمده است.
روایت ماجرا از زبان دوست شهید علیوردی:
🔹حالا که داریم به روز عاشورا نزدیک میشویم یک سری از ناگفتههای شهادت آرمان را بهتان میگویم. آرمان را دو مرتبه و دو گروه مختلف زدند. اولین گروهی که آرمان را گیر آوردن تا سرحد مرگ با هرچی که دستشان آمد آرمان را زدند. همان فیلمهایی که از شهادت آرمان منتشر شد یک بخش زیادی مربوط میشود به گروه اول. اما آخرش یک دختر که او هم داشت آرمان را میزد رو به جمعیت میگوید که بس است دیگر کشتینش! بسشه...آنها هم آرمان را رها میکنند.
🔹آرمان از جایش بلند میشود و خونین سمت خیابون اصلی میرود. صدای بسیجیها را میشنود که داشتند حیدر حیدر میگفتند. میرود سمت صدا، اما وقتی میپیچد داخل کوچه میبیند که سر کوچه یک گروهی دختر و پسر ایستادند و دارند شعار مینویسند. آنها تا وضعیت آرمان را میبینند میفهمند بسیجی بوده و کتکش زدند. میروند سمت آرمان. آرمان که دیگر رمقی برایش نمانده خیلی راحت میافتد دست این جماعت. اینها شروع میکنند به قصد کشت آرمان را زدن. گویا چندتاشون حالت عادی هم نداشتند و مواد مصرف کرده بودند.
🔹یک دختر بینشان که اسپری دستش بوده با همان میکوبد به صورت آرمان. یکیشان یک میلگرد داشته که نوکش را تیز کرده بوده و به عنوان سلاح از آن استفاده میکرده. با همان میلگرد میکوبد روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان را رساندن بیمارستان جمجمهاش شکسته بود. اما یکی دیگهشان که واقعاً امیدوارم قیافش را یک روز ببینم میشیند جلوی آرمان و به بقیه میگوید دست نگهدارین. رو به آرمان میکند و همزمان که داشته فیلم میگرفته به آرمان میگوید به امام اولت فحش بده ببينم سریع...به علی فحش بده...به حسین فحش بده، به خامنهای فحش بده... آرمان چیزی نمیگوید.
🔹با ناخونگیر پوست بدنشو آروم آروم میکند و از او میخواهد فحشاشو تکرار کند. اما آرمان هیچی نمیگوید. انقدر آرمان را میزنند تا بیهوش میشود. وقتی آرمان بیهوش میشود شروع میکنند به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشان فیلم هم میگیرند.
🔹وقتی میروند یک کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمانهای اطراف بوده میآید و زیر سر آرمان بالش میگزارد و روی بدنش پتو میاندازد اما زنگ نمیزند به آمبولانس. البته اگر زنگ هم میزد فرقی نمیکرد توی آن شلوغی آمبولانس به آرمان نمیرسید.
🔹وقتی رساندنش بیمارستان، هوشیاری آرمان سه بوده. یکی از رفقا میگفت وقتی رسیدم بیمارستان دستایش را به تخت بسته بودن، شاید برای اینکه اگر به هوش آمد تشنج نکند و همه صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما میماند و آخر به شهادت میرسد.
🔹تمام این وقایع توسط خود قاتلها فیلمبرداری شده ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلمها را قطره چکانی منتشر کردید و فیلمهای اصلی را منتشر نمیکنید گفت که من توی عمر کاری خودم همچین جنایتی تو ایران ندیده بودم. برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بيشتر فضا فیلمهای اصلی هنوز هم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشوند.
غریب گیر آوردنت....
صلی الله علیک یااباعبدالله
@ranggarang