فرستاده تو بیانگر میزان عقل تو، وَ
نامه تو گویاترین سخنگوی توست... !
( احتیاط در فرستادنِ پیک ها و نامه ها )
[ #نهجالبلاغه | #حکمت۳۰۱ ]
@ranggarang
🖤
همه رفتند استراحت کنند
مداحان
سینه زنان
سخنرانان
مستمعین....
همه
ولی تازه
عمهی #امام_زمان (عجلاللهتعالیفرجه)
به اسارت رفته است... 😔💔💔
#عاشورا
#امام_حسین
@ranggarang
#مدایح_و_مراثی_امام_حسین
امام حسین(ع) -( هستی خواهرت آتیش گرفت حسین )
ای کشته فتاده به هامون حسین من
ای صید دست و پا زده در خون حسین من
قتلوک عطشانا
ذبحوک عریانا
قتلوک عطشانا
ذبحوک عریانا
دریای خون شده گودال قتلگاه
زینب به سر زنان با اشک و سوز و آه
هرکی می دید می گفت بیچاره خواهرت
با کهنه خنجری می زد به حنجرت
ای حسینم
بر لب رسیده از غم تو جان حسین من
اهل حرم دریده گریبان حسین من
می زنی تو دست و پا
زیر تیغ و خنجرها
قتلوک عطشانا
ذبحوک عریانا
می لرزه دست و پات می لرزه دست و پام
می بُرّه سرت و مابین گریه هام
زینب به سر زنان مادر به سر زنان
خیره به مقتله چشمای ساربان
ای حسینم
از خون تو زمین شده جیحون حسین من
شاه شهید ناشده مدفون حسین من
کربلا غوغا غوغا
بُرید اما از قفا
قتلوک عطشانا
ذبحوک عریانا
ای وای من چرا بی بال و پر شدی
از خون حنجرت از چه تو تر شدی
خاکم به سر حسین پیراهنت کجاست
داروندار من داداش تنت کجاست
ای حسینم
زخم از ستاره بر تنت افزون حسین من
هر زخم پیکرت شده گریون حسین من
تن به خاک این صحرا
سر به روی نیزه ها
قتلوک عطشانا
ذبحوک عریانا
آتیش به خیمه ها افتاده بی هوا
موندم چیکار کنم رحمی کن ای خدا
هستی خواهرت آتیش گرفت حسین
موهای دخترت آتیش گرفت حسین
@ranggarang
💔 امان_ازدل_زینب
💔یادش بخیر روز و شبم با حسین بود
💔اشڪ دو چشمم...آب وضوی حسین بود
💔تا شهرِ شام رفتم و معجر نداشتم
تقصیر من چه بود؟...برادر نداشتم
السلام علی قلب زینب صبور
@ranggarang
حضرت_زینب مصائب_
پیرهن رفت ، ولی چادر من هست هنوز
تو سرت رفت به نیزه ، سر من هست هنور
لشکرت رفت ز دستت ، تو ولی غصه نخور
چند تا دخترکِ لشکر من هست هنور
هر چه فریاد زدی ، هیچ کسی گوش نکرد
و صدای تو در این حنجر من هست هنوز
من نبینم که تو فریاد غریبی بزنی
با خودت زمزمه کن ، خواهر من هست هنوز
گرگها زوزه کشان خون تنت را خوردند
خون تو در رگِ این پیکر من هست هنور
خواهرت رفت اسیری ، تو ولی غم نخوری !!
گر چه بردند ، ولی معجر من هست هنوز
حنجرت خشک شده ، اشک ببارم رویش
چند تا قطره به چشم تر من هست هنور
گر چه در لحظه ی آخر رخ تو بوسیدم
رگ تو ، بوسه گه آخر من هست هنوز
یک زنی گوشه ی گودال ، زبان میگیرد
در کنار بدنت مادر من هست هنور
ماندنم دست خودم نیست ، مرا می بَرَنَم
گر چه بر خاک ، گل پرپر من هست هنوز
مضطر واقعی کرب و بلا من هستم
جلوه ی تو به دل مضطر من هست هنوز
تا که لب باز کنم ، خون بشود قلب فلک
سوز ، در ناله ی نوحه گر من هست هنوز
گر چه عریان شده ای ، گر چه به غارت رفتی
پیرهن رفت ، ولی چادر من هست هنوز
@ranggarang
آه از دل رباب ...
آب شد آزاد و یک خط روضه ما را کشته است
شیر مادر هست اما «شیرخواره» بر سنان
@ranggarang