« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اللّهمَّ عَجَّل لِوَلیّکَ الفَرَج
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدِیّ(عجل الله)
﷽
#هر_صبح_یک_سلام✋
حسین جانم❤️
عالم،به عشقِ
روے تو بیدار مے شود
هر روز،عاشقـانِ تو
بسیـارمے شود
وقتی،سـلام
مے دَهَمت،در نگاهِ من
تصویرِ ڪربلای تو،
تڪرار مے شود
صبحتون حسینی❣
«لبیک یاحسین»
❏#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
به رسم هر روز صبح با سلام بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم
روزت را زیبا کن!
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَیْكَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
صبحتون حسینی 💚
@ranggarang
❣ #سلام_امام_زمانم❣
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل💔
چرا که بی تو👤 ندارم
#مجال گفت و شنید
بهای #وصل تو💞
گر #جان بود خریدارم
که جنس خوب
#مُبصّر به هر چه دید خرید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم 💚
✨حضرت علی علیهالسلام فرمودند:
زمانی که قائم ما ظهور کند
کینهها از سینه بندگان بیرون میرود.✨
📗بحارالانوار،ج ۵۲، ص ۳۱۶
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎥 برای امام غائبمون وقت بذاریم...
نیازهــــای کاذبِ دنیــا ، ما رو از #امام_زمان غافل کرده!
🎙 سخنران : حجت الاسلام مسعود عالی
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آخرالزمان نگاهتان به یمن باشد …
@ranggarang
🌸🍃🌸🍃
#حدیث_روز
امام علی (ع) میفرمایند:
اَلْبَغْىُ، يَصْرَعُ الرِّجالَ وَ يُدْنِى الاْجالَ.
ظلم و تجاوز، انسان را زمين مى زند و مرگ ها را نزديك مى سازد.
غرر الحكم، ح 1494
@ranggarang
در کولهاش یک دفتر روزشمار دیدم
دفترچه را باز کردم
شهید با خودکار سبز، یاداشتی نوشته بود:
از خداوند میخواهم در این عملیات حضور پیدا بکنم
با دشمن تکفیری بجنگم
بعد زخمی بشوم
و بعد اسیر بشوم
و بعد با شکنجه شهید بشوم
تا عاشورای امام حسین را درک کنم
#شهید_نوید_صفری🕊🌹
@ranggarang
📡 یک پیشگویی در مورد زمان ظهور که در زمان ما اتفاق افتاده
✅ امام جعفر صادق (ع):
❇️ «شخص مؤمن در زمان قائم (عج) اگر در مشرق باشد و برادر ایمانیاش در مغرب، از مشرق او را در مغرب میبیند، و اگر در مغرب باشد و برادرش در مشرق، او را میبیند». (۱)
📜 «إنّ المؤمن فی زمان القائم، و هو فی المشرق، لیری أخاه الّذی هو فی المغرب، و کذا الّذی فی المغرب یری أخاه فی المشرق!».
🖊 پیشوایان معصوم (ع) چگونه مرزهای زمانی را برداشته، قرنهای متمادی را کنار زده، آیندهای بس دور را در برابر دیدگانشان به روشنی دیدهاند و از آن آگاهانه سخن گفتهاند؟!!، و در هر زمینهای دانستنیها و شنیدنیها را به شیعیان خود آموختهاند!!، و از نیروی شنوایی و بینایی عصر قائم (عج) آنچنان سخن گفتهاند که گویی در عصر ما زندگی کردهاند ... و ارسال صوت و تصویر را با مدرنترین وسائل مخابراتی امروز، با چشم خود دیده و آنگاه سخن گفتهاند. امّا کو گوش شنوا که به این حقایق گوش فرا دهد و آنگاه قلّه رفیع عظمت این خاندان را تصوّر کند و به دنیا اعلام کند که شاهباز اندیشه هرگز به قلّه صفات برجسته و کمالات شایسته این خاندان نخواهد رسید.
⬅️ روزگار رهایی، ج۲، ص: ۶۲۵
(۱). بشاره الاسلام صفحه ۲۵۴، منتخب الاثر صفحه ۴۸۳ و بحار الانوار جلد ۵۲ صفحه ۳۹۱.
🏷 #امام_جعفر_صادق_علیه_السلام
#امام_زمان (عج) #ظهور
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬عقرب جهنمی
🎙️آیت الله #مجتهدی(ره)
@ranggarang
✨﷽✨
🌼آثار شگفت انگیز روزه و عبادت در ماه رجب
✍از ثوبان غلام پیامبر(ص) نقل شده که گفت: ما جمعی در خدمت پیامبر بجایی می رفتیم. عبورمان به گورستانی افتاد. حضرت اندکی در میان قبرها بایستاد و سپس به راه افتاد.من عرض کردم توقف شما در قبرستان به چه خاطر بود؟ حضرت سخت گریه کرد و ما نیز محزون و گریه کردیم،
سپس فرمود: ای ثوبان اینان در قبرهایشان معذّبند آنچنان که من ناله آنها را شنیدم و دلم به حالشان به رحم آمد و از خدا خواستم عذابشان را تخفیف دهد و خداوند اجابت فرمود. اگر اینها در ماه رجب روزه گرفته بودند، در قبرهایشان عذاب نمی شدند.
عرض کردم: یا رسول اللّه روزه و عبادت در ماه رجب از عذاب قبر ایمنی می دهد؟ فرمود: آری سوگند به آنکه مرا به حق فرستاد هر مرد و زن مسلمانی که یک روز از رجب را روزه بدارد و یک شب آن را به عبادت برخیزد و جز رضای خدا نظری نداشته باشد عبادت هزار سال در نامه عملش ثبت گردد که روزهایش را روزه و شبهایش را به عبادت گذرانده باشد و...
📚منبع:بحارالانوار، ج 49، ص 39
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کش رفتن های استاد در کودکی
👤استاد قرائتی
@ranggarang
🌹از حضرت علی(ع) سوال کردند:
🛑سنگینتر از آسمان چیست؟
فرمود:
🛑 تهمت🛑 به انسان بےگناه.
از دریا پهناورتر چیست؟
فرمود:
💚 قلب💚 انسان قانع.
از زهر تلختر چیست؟
فرمود:
🌾صبر در برابر انسان نادان🌾
@ranggarang
مادری که دختر و نوه های دختریش تو حادثه کرمان شهید شدن میگفت رفتم بالای سر دختر و نوه هام صدا زدم
کدوم نجمه ست؟
کدوم فائزه ست؟
کدوم فاطمه ست؟
میگفت حالا میفهمم حضرت زینب تو کربلا چی کشید
حالا میفهمم دنبال حسین گشتن یعنی چی
@ranggarang
هم مداح بود، هم فرمانده!
سفارش کرده بود روی سنگِ قبرش بنویسند
یازهرا..!
اینقدر رابطهاش با حضرتِ مادر قوی بود
که مثل بیبی شهید شد
خمپاره که خورد به سنگرش،
بچهها رفتند بالا سرش
دیدند خمپاره خورده به پهلویِ سمت چپش..!
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی جذاب و متفاوت برای بیان اهمیت حجاب.
👌حتما ببینید
🔴شهدا رفتند تا چادر از سر خانمی برداشته نشود.
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 برخی ها عبادات شون بوی #دنیا میده
اما برخی کارهای دنیوی شون هم بوی #خدا میده
✅ سخنرانی زیبا از استاد عالی
@ranggarang
مرگ خبر نمیکند
از الان اون کارهایی که قراره با فهمیدن موقع مرگت انجام بدی انجام بده..
خودت به داد خودت برس..
✅آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری که در حرم کنار علامه طباطبایی دفن هستن دو بار کل نمازهای عمرش از اول اعاده کرد ..
👈اون وقت ما با ۳۰/۴۰سال سن چقدر نماز قضای واجب گردنمون مونده..
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آنچه مومن هنگام مرگ می بیند
🎙 آیت الله العظمی جوادی آملی
@ranggarang
#شیطان_شناسی
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_شصت_یک🎬:
آقای مقصودی هنگام بیرون آمدن از حوزه، نگاهی به در حوزه کرد و لبخندی بر لبش نشست و زیر لب گفت: تو کی هستی روح الله؟! همهٔ عالم و آدم از تو تعریف می کنن و انگار یه گوهر گرانبهایی که در جایی پنهان شده ای.
تحقیقات محلی که از مدرسه تحصیل روح الله شروع شده بود، از معلم های او و حتی همشاگردی های او ، حالا به حوزه رسیده بود.
آقای مقصودی سوار ماشین شد، آخرین جایی را که مد نظر داشت باید میرفت، چون توی تحقیقات محلی تنها کسی که از روح الله شاکی بود و ضربه خورده بود، فتانه بود اونهم با مشت های گره کردهٔ روح الله، مشت هایی که در باشگاه رزمی کاری پرورش یافته بود،پس اخلاقیات اصلی روح الله می توانست در باشگاه نمایان باشد، اگر او اهل بزن و بهادری بود،حتما در اینجا نشانه های از خود بروز میداد. آقای مقصودی باید مطمئن میشد که دخترش را دست آدمی درستکار میسپرد.
آقای مقصودی پرسان پرسان باشگاه مورد نظرش را پیدا کرد و وارد آنجا شد، از شانس خوبش تمام مربیان روح الله حضور داشتند و همه از اخلاق خوب و روحیات لطیف روح الله تعریف کردند و تیر خلاص را استاد بزرگ او شلیک کرد که گفت: ببینید آقای مقصودی، رزمی کاران این باشگاه بارها و بارها به مسابقات مختلف دعوت شده اند و بنده اکثر اوقات همراه دعوت شدگان بوده ام، از قدیم گفته اند که درسفر باید انسان را شناخت، اگر این درست باشه، باید بگم با ایمان ترین و مهربان ترین و البته با استعدادترین کسی که تا به حال دیده ام کسی جز روح الله عظیمی نیست و اگر من دختر داشتم، حتما خودم از ایشان خواهش می کردم که به خواستگاری دخترم بیاید.
کار تمام بود، آقای مقصودی از باشگاه بیرون آمد و همانطور که پشت فرمان ماشین مینشست گوشی همراهش را که تازه خریده بود بیرون آورد و به تلفن خانه زنگ زد، با سومین بوق صدای همسرش در گوشی پیچید: الو بفرمایید
آقای مقصودی گلویی صاف کرد و گفت: سلام خانم...
مریم خانم با هیجان به میان حرفش دوید و گفت: چی شد؟ چه طوری پیش رفت؟ شیری یا روباه؟! پسره چطور بود؟ عه راستی خسته نباشید..
آقای مقصود که لبخند بر لب داشت گفت: مهلتی بده خانم، تحقیقاتم انجام شد، سر وقت همه چی را بهت میگم، فقط الان بدون اینکه فاطمه متوجه بشه، لباس بپوش تا یک ربع دیگه بیا سر کوچه، باید با هم جایی بریم، فقط تاکید میکنم فاطمه متوجه اومدنت نشه..
مریم خانم با تعجب گفت: واه!! اتفاقی افتاده آقا؟!
آقای مقصودی پایش را روی گاز ماشین گذاشت و گفت: لباس بپوش بیا معلوم میشه..
حالا هیجان مریم خانم تبدیل به یک استرس ضعیف شده بود و هزاران سوال در ذهنش چرخ می زد.
بالاخره به سر کوچه رسید و چند لحظه بعد ماشین پیکان سفید رنگ همسرش جلوی پایش ترمز کرد.
مریم خانم در جلو را باز کرد و سوار ماشین شد همانطور در را میبست گفت: سلام آقا از دلنگرانی گوشت تنم آب شد، اتفاقی افتاده؟! الان کجا میریم؟!
آقای مقصودی اشاره ای به در کرد و گفت: چادرت لای در گیر کرده، باز کن و دوباره ببند، اتفاقی نیافتاده، تحقیقاتم تمام شد، روح الله نمره قبولی گرفت، اما اون پلهٔ آخری که اصلی ترین پله است باقی مونده، اگر از اینجا هم به سلامت عبور کنیم، وقت عقد را مشخص می کنیم.
مریم بانو متوجه شده که ماشین در حال خروج از شهر هست و راهی را که در پیش گرفته به نظرش راه نا آشنایی بود..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
@ranggarang