eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
💚❤️ 💋فال بین خودتون و عشقتون💋 👫متولدین ❤️ 💋دوست داشتنتون دوطرفست ولی به خاطر شخصی دلخوری بینتون پیش میاد و باعث محدودیت دیدارتون میشه که موقت تحمل دوریتو نداره 👫متولدین ❤️ 💋فاصله و دلتنگی بینتونه ولی تا ٣ وعده ی زمانی دیگه از طرفش حرفی، پیشنهادی، ابراز توجهی خوشحالتون میکنه. 👫متولدین ❤️ 💋دوست داره عشقشو ابراز کنه ولی توی دودلی و تردیده و ازت دلخوره، سر یک دوراهی قرار گرفته رابطتون که باید صبر کنید. 👫متولدین ❤️ 💋ناراحتی و فکرت درگیره و غمگین هستی، نسبت بهت بدقولی شده و بهت وفادار نبوده و در محدودیت دیدار قرار میگیرید و رابطتون کمی سرد خواهد شد. 👫متولدین ❤️ 💋اگر رابطتون سرده و دیدارتون تأخیر داشته و یا بهت بدقولی کرده به زودی دیدار دارید که باعث گرم شدن رابطتون خواهد شد. 👫متولدین ❤️ 💋فکرش در گیره، ناراحته، از هم دورید و انگار بهت پشت کرده ولی بهت فکر میکنه و ازت دلخوره. 👫متولدین ❤️ 💋قلباً دوستت داره ولی شک و تردید توی رابطتون به وجود اومده، ناراحتی توی رابطتون هست، با پیام و تماسی ناراحت میشید، مشکلاتی اگر هست توی رابطتون حل خواهد شد. 👫متولدین ❤️ 💋ناراحتی توی رابطتونه، به زودی با پیام و تماسی خوشحال میشی ولی دوباره بحث و یک دلخوری کوتاه مدت بینتون میفته. 👫متولدین ❤️ 💋اخلاقش بچه گونست و یه کم لجبازی میکنه ولی قلباً مهربونه، ناراحته و فکرش درگیره مشکلاتیه، دوست داشتنتون دوطرفست، احتمالاً یک خبر خوب در پیش دارید. 👫متولدین ❤️ 💋قلباً دوستت داده، عاشقته، ولی دیدارتون ممکنه محدود و یا تاخیر داشته باشه، دلتنگی دوطرفه بينتونه، خوشحالی براتون دیده میشه. 👫متولدین ❤️ 💋بهت فکر میکنه، دیدار دارید ولی از لحاظ عاطفی بینتون فاصله و دوری دیده میشه، نگرانیهایی داره که فکرش بیشتر درگیر اونهاست. 👫متولدین ❤️ 💋حسود دارید و رابطتون توی تردید قرار گرفته، خودت دوستش داری ولی اون یه کم بی تفاوت هستش ولی قلبا عاشقته ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#دردو_دل_اعضا ❣ #پرسش من ۳۱ سالمه و ۱۸ سالگی با دخترخاله ام که زنجان بودن ازدواج کردم قبل از اون ب
🌹 سلام عزیزم. برادر بزرگواری که زندگی مشترک خودشون رو با مورد قبل از ازدواجشون که دختر دایی شون می‌شده مقایسه میکنن. جناب من هم تجربه ای مشابه شما داشتم کسی که در گذشته بهشون علاقه مند بودم رو با همسرم مقایسه میکردم و پیکر وضعیت ها و نمیدونم صحفه اینستا و... می‌شدم و ی حس سرزنش گر تو روح و روانم رخنه کرده بود و اصلا آرامش نداشتم. مشکل رفتن خانمتون به خونه مادرش رو میتونید با محبت و عشق و صحبت حل کنید ن با غر زدن و نشر. و مشکل اینکه مقایسه میکنید. چک میکنید زندگی دختر داییتون رو به نظر من زمینه و عامل این کنترل کردن رو از بین ببرید. ببینید الان فضای مجازی خیلی زیاد آسیب دهنده شده شما با جسارت و جرعت تمام میتونید شماره دختر داییتون رو از گوشیتون حذف کنید. کاری که من انجام دادم و واقعا به زندگیم برگشتم و حال دل و روحم خوب شد. بخدا منجر به افسردگی من شده بود ولی از فکر و زندگی و گوشیم حذفش کردم تا خدای نکرده موجب آسیب و بهم ریختن زندگیم نشم و اللهی شکر بهترین تصمیم عمرم بود شما هم همین کار رو انجام بدید بخاطر بچه هاتون و خدای نکرده از هم پاشیده نشدن زندگیتون خیلی نقاط مثبت بیشتر از اینا تو وجود همسرتون هس یکم دقت کنید به جزئیات و اینکه شما از کجا میدونید ازدواجتون با دختر داییتون موجب جدایی و به هم خوردن زندگیتون در آینده نبود مطمن هستید اگر ازدواج می‌کردید زندگی خوب الان تون رو داشتید!؟ پس ناشکری نکنید و قدر همسرتون رو بدوند البته ک من مخالف مسافرت نصف سال ایشون به منزل مادرشون هستم که با مشاوره و صحبت منطقی میتونید مدت سر زدن رو حل کنید واقعا دور از طاقت هر مردی هس این تنهایی و نبودن همسر و فرزند موفق باشید. 🙏 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
♡امیر : دبیرستانی بودم...یه روز وسط امتحانا دیگه دادم دراومد..انقد که همسایه رو به رویی که تازه اومده بودن، وقت و بی وقت کار میکردن تا بازسازی خونه شونو تموم کنن. دیگه واقعاا بریده بودم. هر چی پدر و مادرم گفتن پسر بشین سر جات . تو عالم همسایگی تحمل این شرایط اشکالی نداره..چند روز دیگه تموم میشه..ولی به خرجم نرفت که نرفت...بلند شدم کفشامو پوشیدم و رفتم در خونشون. زنگشونم کار نمیکرد هنوز...انقد به در زدم تا یکی بالاخره گفت دارم میام...صبر کنید... و اونجا...اونجا بود که قلب من برای همیشه وایساد...با چادر اومد جلو در...ماتش شدم... همه ی توپ پری که باهاش رفته بودم دم در خونشون دود شد رفت هوا...ب تته پته افتادم...تو سرم دنبال بهونه میگشتم ولی مغزم خالیه خالی بود..گفتم مادرم براتون غذا آماده کرده..گفت اول بیام زنگ خونتونو بزنم..بعد برم سینی رو بیارم...یهو یکی از داخل خونه صداش کرد رویا..کیه مادر؟؟؟ اسمش رویا بود پس...رویا...چقدر بهش میومد... برگشت به مادرش گفت مامان همسایه میخواد برامون نهار بیاره...مادرش اومد جلو در و گفت شرمنده میکنید...والا ما انقدر کارگر بنا تو خونه داریم که هنوز هیچ فرصت نکردیم با همسایه ها آشنا شیم...منم گفتم خواهش میکنم..درو باز بزارید تا برم خونه سینی رو بیارم... خاک تو سرم شد..حالا غذا از کجا گیر میاوردم...رفتم خونه..دیدم مامان لوبیا پلوی محشری درست کرده..قابلمه رو گذاشتم تو سینی با یه خربزه از کنار حوض گذاشتم کنارش و بردم واسه اونا...قابلمه اون روز غیب شد و ما نون و ماست خوردیم نهار... چقدرم فیلم بازی کردم و توی حیرت بودم مثل بقیه که پس قابلمه با جاش چی شد؟!؟! بعد نون و ماست اون روز، بساط درس خوندنمو کنار پنجره رو به روی خونشون انداختم...به خودم میومدم می دیدم دفترمو پر از مشق اسم رویا کردم...وسط امتحانا دیگه درسی توی مغزم نمیرفت با وجود رویا... دو روز بعد مادرش اومد جلو در خونمون... مادرم رفت جلو در و من از پنجره دیدم داره با قابلمه ما میاد...دو دستی زدم تو سرم...مادر رویا قابلمه رو گرفت سمت مادرم و گفت خدا ازتون راضی باشه..دستتون درد نکنه...چقدر لوبیا پلوی خوشمزه ای بود...از آقا پسرتونم تشکر کنید که زحمت آوردنشو کشیدن... مامان منم دوزاریش افتاد که داستان چی بوده...هیچ به روی خودش نیاورد و با همسایه گرم گرفت و ده دیقه بعد اومد بالا.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام برای اون خانمی که کمک خواستن به نا محرم فکر نکنن وهر کسی که این مشکل رو دارن این ذکر واقعا معجزه میکنه واقعا با اعتقاد وخلوص نیت از خداوند بخواهد شک نکند شصت وشش مرتبه بگوید یا باعث ودستها را بر سینه بگذارد وهرتعداد بگوید یا ممیت چند مرتبه یا چند روز انجام دهد فکرش راحت واسوده خواهد شد 💚💚💚💚💚💚💚💚 در جواب اون خانمی ک عاشق یکی از فامیلاشون شده و بهش پیام داده . رفتار های پسر عموی منم کاملا اینجوری بود ضد و نقیض . ینی بعضی وقتا ی رفتارایی نشون میداد بعضی وقتا هیچی ک هیچی . حتی ب هم سلام هم نمیدادیم😂(البته من هروقت میدادم جواب میداد ،اما در کل خجالتی بودیم )و‌من هم هیچوقت ب روش نمیخندیدم .منم نگاهش میکردم دوسش دتشتم‌ولی همیشه منتظر بودم اون پا‌پیش بزاره ن من 🤚 خلاصه ک این اخرا ک ی حرفایی پیش اومد یخش وا شد میدید لبخند میزد و هی نگا میکرد . اخرشم اومدن خاستگاری و الانم نامزدیم 😉 منم ی روز ازش پرسیدم قبل از نامزدی هیچ رفتاری نداشتی ک نشون بدی دوسم داری اونم گفت اولا ازت میترسیدم دوما خجالتی ام سوما از خانواده ها ترسیدم ک ایراد بگیرن و چیزی بگن . خواستم بگم شما هم خیلی عجله کردین نباید خودتونو کوچیک میکردید ‌یکم ک صبر میکردین خود پسره ی اقداماتی میکرد اگرم نمیکرد بنی دوستون نداره پس در هر دو صورت باید صبر میکردی . اگر اون پسره ب شما علاقه ای نداشته باشه فردا ک شما با کس دیگه ای ازدواج کردید اون‌میگه اره این بود ب من پیام دادا این بود منو میخواستا اینجوری فک میکنه تا اخر عمر گشتون دنبالشه . دختر همیشه باید دست نیافتنی باشه .اینجوریه ک با ارزشه 💗 💚💚💚💚💚💚💚💚💚 سلام خدمت شما عزیزان. در مورد اون آقا که با دختر خالشون ازدواج کردن و فکر میکنن اگر با دختر دایی ازدواج میکردن الان زندگیشون عالی و ایده آلشون میشد. فقط یه جمله برادر محترم هیچ وقت زندگی خودتون رو با دیگران مقایسه نکنین.شاید واقعا همسر شما خیلی خصوصیات خوب و خوبیها داشته باشه که دختر داییتون نداره. شما توی زندگیه ایشون نیستی ببینی چه مشکلاتی داخل زندگیه ایشون هست و شما بی خبری. از قدیم گفتم خواستی کسی رو بشناسی یا همسفر شو یا همسایه. اگر یه روز بری با اون خانوم شاید نتونی یک لحظه باهاش کنار بیایی. کسایی هستن که با جان و عزیزم شوهرشون رو صدا میکنن اما فقط ظاهره جلوی دیگران که فکر کنن چه زندگیه خوبی دارن و من به عینه دیدم. مراقب زندگیتون باشین. با نزدیک شدن و محبت و عشق به همسرتون میتونیم کاری کنین که ۱ساعتم نتونه پیش کسی بمونه و دوست داره کناره شما باشه. امیدوارم همیشه موفق و خوش باشین و فکر بیهوده رو از خودتون دور کنین یا علی🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❣ سلام، ممنون از کانال خوبتون، سوال یکی از آشناهای ما هستش اگه بشه کمک کنید بهش، 🙏 ازتون خواهش میکنم پیام من رو در گروه بگذارید،من mهستم 19 ساله، امسال در دانشگاه دولتی تهران رشته‌ی مهندسی سخت افزار قبول شدم،وبه خاطره اینکه پدرم اجازه نمیده نمیرم دیگه 😔نمیدونم با پدر چیکار کنم میگه چون تهران هست نمیزارم بری حق نداری همش دعوام میکنه میگه بری دانشگاه که چی بشه میگم میرم حقوق میگیرم میگه نه 😭😭😭حالا یه مشکل دیگه هم دارم بجز بابام 😓خواستگاری زیادی داشتم از کلاس 6 تا به الان، اما به تازگی یه خواستگاری دارم که واقعا فکر میکنم خوب هست و به درد هم میخوریم برای زندگی خانواده ها هم در جریان هستن و چند روزی هستش که مادرم مریض شدن، خیلی از این بابت ناراحت هستم و روز و شب دارم گریه میکنم حالم خیلی بده، علاوه بر من داداش کوچیک هم دارم که تا مامانم رو می بینه گریه میکنه گریش بند نمیاد 😔😔😔😔😭😭😭😭😭فقط یه راهنمایی میخواستم تورو خدا بهم کمک کنید راهنمایی کنید من رو به خاطره مادرم همه ی خواستگارام رو رد میکنم اما مادرم میگه باید تو ازدواج کنی تمام فامیل هم به من میگن اما نمیدونم واقعا چیکار کنم خیلی مادرم رو دوست دارم و الان هم که مریض شده بدجور به مادرم وابسته شدم، بعد اینکه چند تا از دوستام هم سن من هستن ازدواج کرده طلاق گرفتن، من خیلی ناراحتم و میگم خوب واقعا چجوری بفهمم که اون آقا پسر که میخواد همسر آینده ی من بشه تا حالا باکسی رابطه ای نداشته و نبوده تو رو خدا بهم بگید چیکار کنم الان؟؟؟ ایدی ادمین🌸👇🏻 @baharakjan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❣ سلام برای خانمی که پسرشون ۱۶ ساله هستن و ازشون خواستن برن خواستگاری اگه حس میکنید دختره هم از پسرتون خوشش میاد برید خواستگاری حتی اگه باهم دوست هم نشن از لحاظ روحی اذیت میشن .. بهتره نامزد باشن و به هم محرم تا اینکه از دوری هم دیگه عذاب بکشن یا به راه گناه کشیده بشن 🙂 ❣❣❣❣❣❣❣❣❣ سلام خانمی که با سه تا بچه مستاجر هستن و... با دعا چیزی درست نمیشه، باید قدم قدم برگردید عقب و کارهای اشتباه گذشتتون پاک کنید و جاش کارها و رفتارهای درستتون جایگزینش کنید.شرایط شما دقیقا مثل من هست و دیروز چنان دعوایی با شوهرم داشتم که زندگیم ول کردم از خونه زدم بیرون، اینکاری که من و شما میکنیم اسمش از خودگذشتگی نیست حماقته. شما از حالا به بعد خودتون برای هرچیزی توی اولویت بگذارید اینطوری احترامی که بچه هاتون هم براتون قایل میشن بیشتر میشه،چرا طلا فروختید؟! وظیفه مرد هست خرج زن و بچه بدن، خواسته هاتون به زبون بیارید.از کوچکترین و ارزانترین خواسته هاتون شروع کنید و سه روزه یا هفته ای یه خواستتون بگید تا ان شاالله دم عید واستون کامل خرج کنن. و پولی اگر میگیرید شده اندازه هزار تومان، پس انداز کنید و به هیچکس هم تحت هیچ شرایطی نگید و پول با وجدان راحت واسه خودتون خرج کنید. اینجوری به بچه هاتون هم یاد میدید در آینده بااعتماد بنفس از خودشون راضی باشن ❣❣❣❣❣❣❣ سلام در جواب خانمی که شوهرش مرتب جلسه قرآن می‌ره. حالا خوب بود شوهرت رفیق باز بود و از شب جمعه تا آخر روز جمعه با رفقا می گشت ؟؟ یا یکسره جلوی چشمت بود و سرش توی گوشی بود؟؟ چند وقت با دلش راه بیا . غر نزن . و از خدا مدد بخواه .زیاده روی در هر کاری گناه هست. تو هم ، همسرت را در این کلاسها دنبال کن. کلاس های دیگر ثبت نام کن. وقت خودت را پر کن. جمعه ها منزل بزرگترا برو . و سعی کن افکار منفی را از خودت دور کنی. رانندگی یاد بگیر . خرید برو . تفریح کن. بعضی مواقع ما زنها خودمون را دست کم میگیریم. من خودم با بچه ها تفریح میریم . خرید می کنیم . وابستگی شدیدی به همسر خیلی سخته. سعی کن روی پای خودت بایستی. ❣❣❣❣❣❣❣❣ سلام خدمت اون آقای محترمی ک گفتن کارشون شده بررسی زندگی دخترداییشون جناب درسته شما ی علاقه ای به ایشون داشتین و شاید همین علاقه هم باعث میشه ک فقط خوبی ببینید اما اینجوری نیست واقعا برادر شوهر من با خانومش همیشه جنگ و دعوا دارن و اینو مایی میدونیم ک باهم تو ی ساختمون زندگی می‌کنیم اما هیچکس باورش نمیشه اینقدی ک تو دار و ظاهر ساز هستن استوری ها و اینستا هاشون رو ک نگم یعنی من میدونم کبودی رو صورت خانومش حاصل دست شوهرش اما تو استوری زده زمین لعنتی خداروشکر شوهرم هست آخه چقد زندگی باید بخاطر استوری های خراب شه هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت نباید ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودتون مقایسه کنید شاید دختر داییتون فقط یاد گرفتن ک خوددار باشن و دعواشون رو به همه نشون ندن این بنده خدا اصلا از شوهرش جدا نمیشه ک حالا بخواد زود برگرده یا دیر اما میتونم بگم روزی نیست ک باهم مشاجره لفظی نداشته باشن اما من میرم شهر خودم دو هفته سه هفته اما همه میگن این دوتا مثل دوتا روح سرگردان هستن شما بشین خوبی های خانومت رو بنویس ب بدی هاش اصلا فک نکن بعضی ها خیلی وابسته هستن ب خانوادشون دلیل نمیشه ک شمارو دوست نداشته باشن اگر شماهم دلسرد ب زندگیتون بشید بچه های طفل معصومتون چ گناهی کردن چون زن با شعله عشق مرده ک دلگرم ب زندگی هست از همه کارها و حرف ها بهتر اینک برید باهم پیش ی مشاوره خوب چرا ماها از رفتن ب مشاوره اینقد خودداری میکنیم اخه برید واقعا زندگیتون رو قبل از اینک سیاه بشه درست میکنه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌸 سحر دانشجوی ترم سوم رادیولوژی بود که با محمد اشنا شد محمد ديپلم ردی بود دم مغازه داييش وایمیساد به اندازه پول تو جيبش در میاورد پسر بدی نبود ولی ادمی که بشه برای زندگی روش حساب باز کرد هم نبود جوان تر از این حرفها بود. خیلی سریع بينشون یک عشق اتشین به وجود آمد. شش ماه نشده بود با هم اشنا شده بودن که افتاد اون اتفاقی که نباید بیوفته سحر خیلی زود تشخیص داد که حامله است به محمد گفت از حق نگذریم از محمد انتظار میرفت که فرار کنه ولی نكرد پای کارش وایساد با خانواده اش صحبت کرد خانواده ها مخصوصا مادر محمد خیلی بد برخورد کرد گفت من نمیام خاستگاری این دختری که اینقدر بند و راحت به آب داده خانواده سحر گفتن مادر محمد راضی نباشه ما نیستیم دعوا بالا گرفت و این وسط شکم سحر هرروز بزرگتر میشد اخرش یک روز سحر و محمد و بابای سحر سه تایی راه افتادن رفتن محضر عقد کردن ولی هر دو طرف بچه ها رو طرد کردن عروس و داماد با جیب خالی و دو تا کوله پشتی زندگیشون و رو نیمکت پارک شروع کردن یکی از دوستهای محمد بهش زنگ زد بيا كيش برات کار پیدا میکنم با جای خواب. همون روز پول بلیط و قرض کردن و راهی کیش شدن دوست محمد ضمانت کرد تو یک مغازه به محمد کار دادن با یک دست رختخواب که شبها همون پشت بخوابه روزها سحر میرفت رو نیمکت پارکها یا پاساژها میشست تا شب بشه صاحب مغازه بره محمد یواشکی ببرتش تو که بتونه بخوابه دو سه ماهی این ماجرا ادامه داشت که خبر دادن به صاحب مغازه که شاگردت شبها دختر میاره یک شب سرزده آمد مغازه مچشون و گرفت ولی دید سحر حامله است شناسنامه ها رو نگاه کرد دید زن و شوهرن دلش سوخت یک اتاق کارگری براشون با يكم وسایل گرفت که شبها دیگه تو مغازه نخوابن. تا زمانی که پسرشون دنيا آمد و نه ماهه شد تو کيش بودن اخرش خانواده سحر بخشیدنشون گفتن برگردید بیاید بابای سحر با پسرهاش کارخونه داشتن یک کار خوب به محمد دادن یک طبقه از آپارتمانشونم دادن که بشینن همه چی خوب بود تا خبر به گوش مامان محمد رسید اینها برگشتن رفت ادرسشون و پیدا کرد دم در خونه اشون ابروریزی کرد که تنها کسی که ماجرای ازدواج اینها رو نفهمید خواجه شیراز بود حرف حسابم نداشت میگفت شما پسر من گول زدید دخترتون و بهش انداختيد بايد محمد این دختر رو طلاق بده خیلی زحمت کشید برای اینکه بتونه میونه این دو تا رو بهم بزنه اخرم تلاشهاش نتیجه داد بین زن و شوهر اختلاف بدی افتاد یک روز محمد یواشکی بچه رو برداشت رفت خونه مادرش برای طلاقم اقدام کرد سحر شکایت کرد گفت بچه رو برده افتادن تو پیچ و خمهای دادگاه خانواده این مدت سحر یک چشمش اشک بود یک چشمش خون به خاطر پسرش. یک روز که صبح زود دادگاه داشتن محمد ساعت شش صبح با موتور داشت تو اتوبان بابایی میرفت به سمت دادگاه هوا بارونی بود یک مینی بوس زد بهش امبولانس که رسید محمد خیلی وقت بود تموم کرده بود مادر محمد درس عبرتش نشد باز بچه رو نمیداد به مادرش اخرش سحر از طريق دادگاه بچه رو گرفت. یکسال بعد از فوت محمد سحر برگشت دانشگاه نمیدونم دوباره کنکور داد يا دانشگاه قبول کرد ادامه بده به هر حال دوباره شروع کرد رادیولوژی خوندن. چند ماه پیش سحر و پسرش و خانوادش از تهران برای همیشه رفتن بابای محمد يواشكي از زنش رضایت داد که بچه رو با خودشون ببرن مامان محمد از خونه بیرونش کرد سر این مساله ولی باباش میگفت اینجوری روح محمد در آرامشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌸 سلام خسته نباشید ؛🌺لطفا سوالم رو تو کانال بزارید؛؛دوستان میخام برا لک وتیرگی صورت از روغن رازیانه استفاده کنم ایا کسی تجربه استفاده داشته؟؟ایا نتیجه گرفتید؟لطفا راهنمایی کنید اخه صورت وقسمت بالاتنه دچار لک حاملگی شده وخجالت میکشم 😔 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام ممنون میشیم جواب بدید🌹 لطفا بگید برای اجاره دادن مغازه باید چه ذکری یا چه دعایی بخونیم؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ممنون میشم سوال منوهم بزارید . توروخدا راهنمایم کنید . 8سال عروسی کردم 4سال شوهرم درگیر مشروب شده تو این 4سال هرچی دعوا راه انداختم که نخوره کار خودشو میکنه .متاسفانه پدر شوهرم که 65سالشه و برادر شوهرمم همین طور زن اونم هرچی دعوا و جنجال به پا کردنتونست حریف شوهرش بشه وتسلیم شد که تو پول ولباس براش کم نزا ره درعوض بره اینکارو ادامه بده ولی من نمی تونم که شوهرم و ول کنم هر روز ما دعوا داریم دخترم 4سالشه هروز شاهد دعوای ماست .یک ماه پیش بارداربودم دعوامون شد آنقدر عصبی شدم که بچم سقط شد 😭 چند بار به مادر شوهرم وپدرشوهرم گفتم ولی خوب چه توقعی که زندگی منو نجات بده . خسته شدم همش اون شخصی که براشون میاره رو نفرین میکنم شمارشو دارم نمیدونم میشه کاری کرد یانه؟. طاقتم تموم شده میخوام تفاهمی جدا شم چیکار کنم کارم درسته یا نه ؟ خیلی دوسش دارم میمیرم برای شوهرم همش میگم منم بشم مثل خودشون ولی نمیتونم از گناهش میترسم هرچی پای نماز خدا رو صدا میکنم جواب نمیده .خسته شدم تصمیم گرفتم بریم تفاهمی جدا شیم ولی میترسم 😭چیکار کنم راهنمایم کنید تورو خدا ایدی ادمین🌱👇🏻 @baharakjan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
روز بخیر 🌻🌞 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨ ⎾@ranjkeshideha ⏌ ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا 🌸 سلام خسته نباشید ؛🌺لطفا سوالم رو تو کانال بزارید؛؛دوستان میخام برا لک وتیرگی صورت از ر
🌹 سلام برای خانمی که ۸ ساله ازدواج کرده و۴ساله شوهرش مشروب میخوره،خانواده ی شوهرم مشروب خوردن براشون عادیه متاسفانه،انگار آب میخورن،رو سفره مشروب میارن😳حتی نوشتن این حرفا مو به تنم سیخ میکنه وحالم بد میشه،من استخاره گرفتم واسه جدایی،صبر آمد واینکه به مرور مشکلت حل میشه،بخاطر همین امیدوار شدم،عزیزم قهرو دعوا راهکارش نیست،فقط کمی سر سنگین باش،یه روایت از امام صادق هست که اگر زنی از شوهرش در حال مستی تمکین کنه در گناهش،شريکه،پس اگر مست بود یا مشروب ميخورد،تمکین نميکردم،دلیلش رو هم ميگفتم،شوهرم که بچه خواست شرط کردم حداقل تا زمانیکه من باردار بشم مشروب نخوره چون مشروب تاثیر بد روی جنین ميزاره،شکرخدا به حرفم گوش کرد،عزیزم باهاش حرف بزن بگو دوست دارم بهترین پدر برای بچمون باشی،وقتی مشروب نميخوره واسه رابطه پیش قدم شو،ازش تشکر کن،بیشتر بهش محبت کن وقربون صدقش برو،خوشحاليتو نشون بده،توکلت به خدا باشه،من تا حد زیادی موفق شدم حتی بخاطر من تو جمع خانوادش مشروب نخورد گلم هیچ وقت بیخیال نشو،خداروشکر کن مثل اونا نيستي،هر کس یه مشکلی داره،مشکل ما این شماره،باید تلاش کنیم مشکل حل شه،نه اینکه مثل اونا بشيم من هرگز نمیخوام مثل خانواده ی شوهرم باشم،من دوست دارم نمازوقران بخونم،روزه بگیرم ودستور خدا رو انجام بدم،دوست ندارم بخاطر پول و لباس اجازه بدم شوهرم هر کاری بکنه،اون پدر بچه ی منه دوست دارم بهترین پدر باشه انشاالله میتونم شوهرم رو راضی کنم از خوردن مشروب توبه کنه،از خدا خواستم کمکم کنه وناامید نيستم شما هم دعوا نکن به خدا توکل کن،انشاءالله درست ميشه یا مثل من استخاره بگير یا حق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#داستان_زندگی ❣ #بخش_اول ♡امیر : دبیرستانی بودم...یه روز وسط امتحانا دیگه دادم دراومد..انقد که همس
مامانم با قابلمه برگشت و با دمپایی افتاد دنبال من..آخرشم یکیش به هدف خورد ولی دومی رو جاخالی دادم. بابامم که اومد قضیه رو براش گفت. بابام تا شب به کارم میخندید. از فرداش هر وعده به مادرم میگفت خانوم ببین قابلمه سر جاشه یا خونه همسایه ست؟!؟ به ظاهر میخندیدم ولی انقدر دلم پیش رویا گیر کرده بود که حاضر بودم هر دفعه مادر با دمپایی بیفته دنبالم ولی من واسه همسایه غذا ببرم... تقریبا یه هفته گذشت ..از سر جلسه آخرین امتحانم برمیگشتم که دیدم رویا با یه کاسه داره میره سمت خونه ما...کتابمو زدم زیر بغلم و با تموم سرعت دوییدم...نمیخواستم زنگ خونه رو بزنه..میخواستم خودم ازش ظرفشو بگیرم..ولی از شانس بدم انگار با دوییدنم ترسوندمش و کاسه آش از دستش افتاد جلو در خونمون...کاسه شکست.. من مات و مبهوت یه نگاهم به کاسه بود یه نگاهم به رویا...یهو با هول گفت ترسیدم..و با اخم نگام کرد..منم همونطور که تیکه های کاسه رو برمیداشتم گفتم ببخشید تو رو خدا...من همیشه تا خونه می دوئم...ببخشید کاسه تونم شکست.. تیکه ها رو از دستم کشید و روشو به قهر برگردوند و رفت...یه کم دیگه مامانش با یه کاسه دیگه اومد در خونمون و گفت ببخشید دخترم ظرف آش از دستش افتاده پیش خونتون...اینجا کثیف شد..بفرمایید آش نذری واسه تکمیل خونمونه... منم ظرفو گرفتم و اومدم تو. حتما خیلی از دستم عصبانی بود چون دوباره خودش آش نیاورد و داد مامانش..اون شب خوابم نبرد... منتظر بودم زودتر صبح بشه و من برم ظرفو پس بدم...انقدر صبر کردم پای پنجره تا ببینم خبری ازش هست یا نه..که دیدم یکی از همسایه ها ظرفشونو آورده بود پس بده و رویا اومد در رو باز کرد...اینو که دیدم مطمئن شدم و رفتم کاسه رو از مادرم گرفتم به بهونه ی اینکه دارم بیرون میرم ظرف همسایه ام پس میدم. توش دو تا شاخه نبات گذاشت و داد دستم. رفتم در خونشون . در زدم ولی از شانسم مامانش اومد جلو در..حالم گرفته شد. تشکر کردم و اومدم.. از اون روز گوشمو تیز میکردم ببینم مامانم توی صحبتایی که تو کوچه با همسایه ها دارن، از رویا اینا ام چیزی میگه یا نه..که فهمیدم سه تا خواهرن...دو تاشون ازدواج کردن و رویا الان تک فرزند محسوب میشه... من کارم شده بود جلو پنجره بشینم بلکه رویا از خونه بره بیرون... شیش ماه کارم همین بود..تا اینکه تصمیم گرفتم بهش بگم دوسش دارم.. سال کنکورم بود و باید فکرمو جم و جمور میکردم..ولی قبلش میخواستم با رویا حرف بزنم...مادرم میگفت دخترش دبیرستان نزدیک خونه ثبت نام کرده سال سوم...ینی فقط یه سال از من کوچیکتر بود..سعی کردم یه نامه بنویسم و جلو پنجره کشیک بدم تا بره بیرون... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️💚 ‍ فروردین ممکنه در این هفته قهر و کدورتی براتون با همسر و یا شریک احساسیتون براتون پیش بیاد و اگه قهر پیش آمد تا۲وعده آشتی میکنید اردیبهشت دیدار های عاشقانه زیادی دارید امکان بیرون رفتن و حتی کادو گرفتن براتون دیده میشه تا سه وعده نزدیک خرداد در این هفته برای شمادیده میشه که شکاک شدین نسبت به شریک احساسیتون این شک و تردید بی مورد اون شما رو دوست داره تیر اگه در روابطتون کشمکش دارید شاید این رابطه به ثبات نرسه و اگه این طور شد ورود فرد جدید به زندگیتون روی یک ماه آینده دیده میشه زیاد پا فشاری نکنید مرداد برای دوستانی که تنها هستین و و یا تو کات پیشنهاد ازدواج روی سه وعده دیگه که از کیس قبلی خیلی بهتره قبول کنید شهریور شاید مجبور بشید روی دووعده دیگه به خواست خانواده و اطرافیانتون تن به ازدواج بدین که دوست ندارید اگه نمیخواید مخالفت کنید که جواب میده مهر دیدارروی یه وعده نزدیک و رفتن به سفر و یا جای دور از محل زندگیتون امکان اینکه در این سفر روابطتون محکم بشه هست فقط روابطتتون در حد دوستی نگه دارید آبان آشنای با شریک احساس جدید به واسط یه خانم براتون دیده میشه که این رابطه به صورت رسمی میشه براتون روی یک وعده آذر به خاطر رابطه عاشقانه همش نگرانی و شبها گریه می‌کنی و قصد ازدواج داری براتون تا الان جور نشده نگران نباش که دو فصل و یا دو ماه راه براش باز میشه دی نیتت هر چه که هست تا۳وعده که می‌تونه سوم ماه آینده و یا سه هفته دیگه باشه روز چهارشنبه و یا ساعت چهار باشه حاجت روایی برات هست بهمن براتون معجزه دیده میشه از یه چالشی که توش بودید و روحتو خسته کرده تا ۵روز دیگه براتون این موضوع هم حل میشه اسفند میگه روی نیت عشقیت فعلا صبر افتاده ممکن حتی مجبور بشی یه فصل دیگه هم صبر کنی ولی راه برات باز میشه و اگه تنهایی هم ورود عشق جدید تا وعده گفته شده برات انجام میشه روی 3وعده دور ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••