☫بِسْـــــمِالـلَّـهِالرَّحْـمَنِالرَّحِیـــــمِ☫
در شبهای ماه رجب سور مسبحات را بخوانید و به قرآن ناطق امام زمان عج هدیه کنید
می بینید که در پایان ماه لطافت و روحانیت خاصی پیدا نمودید
مُسَبِّحات سورههایی از قرآن که با تسبیح خداوند آغاز میشوند.... یعنی حَدید، حَشْر، صَفْ، جمعه، تَغابُن و اَعْلی
عـــــلامه #حســـن_زاده_آمــلی
📚متن دروس و شرح دستورالعملهای عرفانی و اخلاقیِ سیر و سلوک علامه ذوفنون
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #قسمت-دوم ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺍﻭﻧﻮ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﻛﻨﻢ ﺍﻣﺎ
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#قسمت-سوم
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ😍 ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ
ﺍﺧﻼﻗﯽ ﻭ . . . ﺑﺎﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﺳﻤﺶ ﭼﯿﻪ ، ﺍﺳﻤﺶ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺑﻮﺩ .
ﻣﻦ ﻭ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺎﻫﻢ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ ﺭﻭ
ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻫﺮﺩﻭﻣﻮﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ.
ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﻭ ﻗﺮﺍﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ☺️
ﺭﻭ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﻭ ﻫﺮﺩﻭﻣﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺑﺎﻫﻤﯿﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ😄 ﺑﻮﺩﯾﻢ ،
ﺭﻭﺯﺍﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻫﺎﯼ
ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺑﺎﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﺣﺘﯽ ﺷﺒﺎ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﻫﻢ
ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﻭﻫﺮﻭﻗﺖ ﯾﻜﯿﻤﻮﻥ ﻣﺸﻜﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻭﻥ ﯾﻜﯽ ﻫﻢ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ😣 ﻭ ﺳﻌﯽ ﻣﯿﻜﺮﺩ ﻫﺮ ﺟﻮﺭ
ﺷﺪﻩ ﻣﺸﻜﻠﺸﻮ ﺣﻞ ﻛﻨﻪ .🙂
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﯽ💘 ﺣﺪﻭﺩﺍ ﺷﺶ ﻣﺎﻫﯽ ﻣﯿﮕﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﻜﻪ
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﻧﺸﯿﻢ ﻫﺮ ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﻛﻨﯿﻢ ﻭ
ﺍﻭﻧﺎ ﺭﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﻛﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﻛﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺧﯿﺎﻟﻤﻮﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﻪ .
ﻣﻦ ﻭ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻫﺮﺩﻭﻣﻮﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﻭ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ ﻣﻄﻠﻊ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ
ﺑﺎﻫﺎﻣﻮﻥ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻛﺮﺩﻥ😒 ﻭ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﻛﺎﻣﻼ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﻥ ﻭ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﭼﻨﺪﻣﺎﻫﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮ
ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺯﺟﺮ ﻣﯿﻜﺸﯿﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ ﻭ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺗﻮﻧﺴﺘﯿﻢ
ﭘﺪﺭﺍﻣﻮﻧﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺭﺍﺿﯽ ﻛﻨﯿﻢ 😄.
ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ .
ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺧﻮﺏ ﭘﯿﺶ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺸﻮﻥ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺨﺎﻟﻔﺘﺸﻮﻥ
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺳﻤﯿﺮﺍ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻫﻢ
ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪ ﺑﺸﯿﻢ ﺁﺧﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﭼﻨﺪﻣﺎﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﯽ ﻛﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﺰﺩ ﺗﻼﺵ ﻫﺎﻣﻮﻧﻮ
ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ .
ﻫﻤﻮﻥ ﺭﻭﺯﺍ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻧﺘﻘﺎﻟﯽ ﯾﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ😔 ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺑﺎﺑﺎﺵ
ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻩ ﻛﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ، ﻣﻦ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻛﺮﺩﻡ😭 ﻛﻪ ﺍﯾﻨﻜﺎﺭﻭ ﻧﻜﻨﻪ ﻭ.....
ادامه دارد
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#تقاضای_همفکری ❓
سلام خدمت فاطمه خانم
و دوستان عزیز
خواهش میکنم رهنمایم کنید
خواهرم ۳۰سالش هست ۶ماه هست ک ازدواج کرده یک ماه پیش فهمید ک زگیل تناسلی نوع ۱۶گرفته وقتی رفت پیش فوق متخصص در شیراز تست انجام داد دکتر گفت هرچه سریعتر باید عمل کنید و ی تیکه از دهانه رحمت برداشته بشه وهمین کار انجام داد خداروشکر وقتی جواب اومد دکتر گفت سرطان نیست
ولی باید هر ۳ماه یک بار بیای تست انجام بدی
خیلی ناراحت هستم برای خواهرم ک اول زندگی دچار این مریضی شده خواهش میکنم اگه کسی تجربهای داره کمکم کنه خدا خیرتون بده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️🌺
سلام
در مورد دوستمون ک گفتن پسر دا داششونا میخوان عمل کنن
عزیزم عمل اخرین راه حله...بهتره چندین دکتر ببینه یا حتی حکیم...دختر من ب حدی زیر شیش ماه گریه میکرد ک کسی نمیدونست چشه..چون شیر خوارم بود فقط،احتمال رو دل نمیداد کسی تا اینکه یه پیرزن گفت شیر سنگینه بچه رودل کرده ..شاید زنداداشتون شیرشم خیلی سنگینه..چون دختر منم خیلی بد دفع میکرد تا الان ک ۷ سالشه باید کالاندولا بزنم ...عمل خیلی سخته برا بچه کوچیک بازم پرس و جو کنین...
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#تقاضای_همفکری ❓
سلام خوبین؟ من مشکلی برام پیش اومده که واقعا درمانده شدم خواهش میکنم پیامم رو در گروه بذارید ببینم کسی میتونه کمکم کنه من دختری ۶۵ روزه دارم تا ۲۹ روزگیش هر روز دفع داشت یه روز من مثل این آدمای نادون اومدم با روغن کرچک چند قطره ریختم تو مقعدش چون حس میکردم به سختی دفع داره خواستم مثلا کمکش کنم از اون روز بچه من دیگه دفع نداره تمام دکترای شهرمون بردمش ولی کسی نفهمید چی شده و همه گفتن ربطی به روغن کرچک نداره فرستادنم عکس ساده از روده هاش که ببینن انسداد داره یا نه خدا رو شکر نداشت گفتن شاید هیرشپرونگ هست برو عکس رنگی از روده هاش بگیر با اونکه عکس سخت و دردناکی بود اونم گرفتم و بردم نشون بهترین جراح کودکان شهرمون دادم ایشونم گفت هیرشبرونگ نیست دو روز بعدش یه دفعه آبله مرغون گرفتم و دکتر گفت بچه رو باید از مادر جدا کرد بچهم ۸ روز پیش خواهرم بود و شیرخشک میخورد و شکمش راه افتاده بود یعنی تو ۸ روز ۶ بار دفع داشت البته بگم خواهرم بهش زیاد شیر خشک میداد بعد ۸ روز اومد پیش خودم و شیر خودم و شیر خشک با هم میخوره الان یه هفته س پیش منه بازم شکمش کار نمیکنه دیگه واقعا کلافه ام نمیدونم چه کار کنم و مشکل چیه؟ دوستان کسی میتونه منو راهنمایی کنه؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#حکایت_آموزنده
🔹معدنی پر از الماس
می گویند کشاورزی آفریقایی در مزرعه اش زندگی خوب و خوشی را با همسر و فرزندانش داشت.
یک روز شنید که در بخشی از آفریقا، معادن الماسی کشف شده اند و مردمی که به آنجا رفته اند با کشف الماس به ثروتی افسانه ای دست یافته اند.
او که از شنیدن این خبر هیجان زده شده بود، تصمیم گرفت برای کشف معدن الماس به آنجا برود.
بنابراین زن و فرزندانش را به دوستی سپرد و مزرعه اش را فروخت و عازم سفر شد.
او به مدت ده سال آفریقا را زیر پا می گذارد و عاقبت به دنبال بی پولی، تنهایی و یأس و نومیدی، خود را در دریا غرق می کند.
اما زارع جدیدی که مزرعه را خریده بود روزی در کنار رودخانه ای که از وسط مزرعه می گذشت، چشمش به تکه سنگی افتاد که درخشش عجیبی داشت.
او سنگ را برداشت و به نزد جواهر سازی برد.
مرد جواهر ساز با دیدن سنگ گفت که آن سنگ الماسی است که نمی توان قیمتی بر آن نهاد.
مرد زارع به محلی که سنگ را پیدا کرده بود رفت و متوجه شد سرتاسر مزرعه پر از سنگ های الماسی است که برای درخشیدن نیاز به تراش و صیقل داشتند.
مرد زارع پیشین بدون آنکه زیر پای خود را نگاه کند، برای کشف الماس تمام آفریقا را زیر پا گذاشته بود حال آنکه در معدنی از الماس زندگی می کرد!
نتیجه اخلاقی:
همیشه برای یافتن فرصت ها و موفقیت درزندگی ابتدا به داشته های خود نگاهی بیندازیم!
🍃🍃🍃🌼🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
داستان عشق و عاشقی
#ارسالی_اعضا💔❤️🔥
ﻋﺸﻖ ﯾﮏ ﺁﻗﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ
🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #قسمت-سوم ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ😍 ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﺼﻮﺻﯿ
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#قسمت-چهارم
ﻣﻦ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻛﺮﺩﻡ😞 ﻛﻪ ﺍﯾﻨﻜﺎﺭﻭ ﻧﻜﻨﻪ ﻭ
ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺑﭙﯿﭽﻮﻧﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺑﺸﻪ ﻭ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﺁﺧﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ
ﺩﻭﺭﯾﺸﻮ ﺗﺤﻤﻞ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺶ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﯿﭽﻜﺴﯽ
ﮔﻮﺵ ﻧﻜﺮﺩ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺶ ﻛﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﺎﺳﺎﻥ ﺩﻭﺭﯾﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺳﺨﺘﻪ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻫﻤﻪ
ﺗﻼﺷﺸﻮ ﻣﯿﻜﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﺮﻩ ﺗﻌﺠﺐ ﻣﯿﻜﺮﺩﻡ !
ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺣﺘﯽ ﻣﻨﻮ ﻫﻢ ﻣﺘﻘﺎﻋﺪ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﻛﻤﻜﺶ ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﻛﺎﺭﺍﺷﻮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺑﺮﻩ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ،
ﻣﻨﻢ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﺧﻮﺍﻫﺸﺸﻮ ﺭﺩ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺑﻬﺶ ﻛﻤﻚ ﻣﯿﻜﺮﺩﻡ ﻭ ﻫﺮﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﺑﺮﺍﺵ ﯾﻪ ﺗﺮﻡ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺗﺎ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺗﺮﻡ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﺸﻮ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ .
ﯾﻚ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺩﻭ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﻭ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻭ ﺣﺪﻭﺩﺍ ﺳﻪ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎ
ﻣﯿﮕﺬﺷﺖ ﻭ ﻧﻮﺭﻭﺯ 90 ﻫﻢ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ ﻭ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﺳﭙﺮﯼ ﻣﯽ ﻛﺮﺩﯾﻢ .
ﻣﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻣﻮ ﺭﺍﺿﯽ ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﻋﯿﺪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﭘﺎ ﭘﯿﺶ
ﺑﺰﺍﺭﻥ ﭼﻮﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺭﻭ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﺧﯿﺎﻟﻢ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺸﻪ😌
ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﺪ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻭ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﻛﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ😰 ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ
ﻛﺮﺩ .
ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻭ . . . ﺗﺎ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﻨﺘﻔﯽ ﺑﺸﻪ.
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﯾﻪ ﺷﺐ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﺪﺗﯿﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﻮﻥ ﻣﺸﻜﻮﻛﻪ ﻭ ﻫﻤﺶ ﺍﺯ
ﺗﻘﺪﯾﺮﻭ ﻗﺴﻤﺖ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﭼﯿﺰﺍ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﻜﻨﻦ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ﻋﻤﻪ ﺍﺵ ﺯﯾﺎﺩ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﺩﺭ
ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻪ ، ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﻣﻦ ﻭ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﻭ ﺟﺪﯼ ﻧﮕﺮﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭﺵ
ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ .
ﺣﺪﻭﺩﺍ ﺳﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ 90 ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻛﻪ ﯾﻪ ﺷﺐ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ
ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﺎﺳﺎﻥ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻓﺎﺗﻮ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺕ ﻭ
ﻫﺮ ﭼﯽ ﺑﯿﻨﺘﻮﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﻛﻦ😳😰!!!
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻔﻦ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ😳 ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﻢ ﺑﻨﺪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭ
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻨﻜﺎﺭ ﭼﯿﻪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎﺵ
ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺭﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﮔﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﺻﻠﺖ ﺳﺮ ﻧﮕﯿﺮﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﺷﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ
ﺍﻭﻧﺎ ﻗﻄﻊ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﯿﻜﻨﻪ ﻭ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺣﺮﻓﺎ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ😏 ﺑﯽ ﺭﺑﻂ!!!
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺷﺪ ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﺳﺎﺳﺎﻥ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯿﻢ ﺁﺷﻨﺎ ﺭﻭ ﻛﻨﺎﺭ
ﺑﺰﺍﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﺯﻣﻮﻥ ﺩﻟﺨﻮﺭ ﺑﺸﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭﯾﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﻛﻨﯿﻢ ، ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻦ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺑﻬﻮﻧﻪ
ﻫﺎ ﺍﻟﻜﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ😏 ! ﺍﯾﻦ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﺻﺮﺍﺭ
ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻭﻧﺎ ﻫﻢ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻫﻤﺶ ﻣﻨﻮ
ﺑﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻥ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﻜﺮﺩﻥ .
ﻣﻦ ﻭ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﻭ ﻛﺎﺭﺍ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﻫﺮﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﻫﻤﻪ
ﭼﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺸﻪ، ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻋﻤﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ
ﺭﻭ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﯾﻜﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ . . . ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﮕﻪ ﻭ ﺍﻭﻧﺎ ﺭﻭ ﺭﺩ ﻛﻨﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻛﺎﻣﻼ
ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻗﺴﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﻦ ﻛﺎﺭﻭ ﻣﯿﻜﻨﻪ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﻣﯿﻜﺮﺩ .😄
ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﯽ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩ ﻭ ........
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
#پندانه 🌹👌
در سريال معلم دهكده، نامزد معلم
ازش میپرسه:
شما كه قاضی بوديد چرا شغلتو
رها كردی و معلم شدی؟؟
جواب ميده:
چون وقتی به مراجعينم و مجرمينی
كه پيش من میاومدند دقت میکردم
میديدم كه اونها کسایی هستند كه
یا آموزش نديدهاند و يا آموزش درستی
نديدهاند و به خودم گفتم:
به جای پرداختن به شاخ و برگ بايد
به اصلاح ریشه بپردازیم.
و ما چقدر به معلم دانا بیش از قاضی
عادل نیازمندیم...
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
هدایت شده از تبلیغ های خصوصی رنج کشیده ها ❤️
چاقی صورت در خانه بدون بازگشت 😳🤯
تنها با مصرف جوانه گندم 😍😍
صورتت لاغر و شکسته شده ؟!🧐
میترسی تزریق ژل و چربی کنی #یا پول
تزریق و نداری؟؟
تا عید صوررتتو تپل کن 🥰
#تپلی_صورت😊
#بدون_عوارض 💜
اگه میخوای صورتت زودتر تپل بشه بیا تو کانالم
https://eitaa.com/joinchat/3362587233C2288c08f4e