❤️💙
تعریف من از عشق همان بود ک گفتم؛
دربند کسی باش که دربند حسین است♡︎
#پروفایل
گروه جهادی رانیا 🌱
پایگاه شهیدان پناهی ✨
@ranyaa313
...
عالم؛ همه قطره
و
دریآست حُسین °❤️°
...
#استوری
گروه جهادی رانیا 🌱
پایگاه شهیدان پناهی ✨
@ranyaa313
(♡︎)
هرگز به وجود حاضرِ غایب شنیده ای؟!
من درمیان جمع و دلم جای دیگریست..
#پروفایل
گروه جهادی رانیا 🌱
پایگاه شهیدان پناهی ✨
@ranyaa313
سر و سامان بدهی یا سر و سامان ببری دل ما سوی شما میل تپیدن دارد..
یا صاحب الزمان عج 💚 ✨
@ranyaa313
🖤
ما ساده دلیم به دلی کار نداریم جز
حضرت ارباب خریداری نداریم
با لطمه به روی بدن خویش بنوشتیم ما
مست حسینیم به کسی کار نداریم
پ.ن:اربعین را چه کنیم آقا...؟ 🥀
#یا_حسین
گروه جهادی رانیا 🌱
پایگاه شهیدان پناهی ✨
@ranyaa313
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...
اولین سالی که نیستی،
گره به کار اربعین مان افتاد..
🖤🥀
#حاج_قاسم_سلیمانی
#علمدآر
#استوری_کلیپ
گروه جهادی رانیا 🌱
پایگاه شهیدان پناهی ✨
@ranyaa313
این شخص پیراهنی با عکس موتور جستجوی گوگل پوشیده است ، جایی که کلمه Israel در جعبه جستجو نشان داده شده است و پاسخ نشان داده می شود: منظورت فلسطین است؟
:))
#اسرائیل_25سال_آینده_را_نخواهد_دید
گروه جهادی رانیا 🌱
پایگاه شهیدان پناهی ✨
@ranyaa313
🖤🌹🖤
السلام عل الحسین
وعلی علی بن الحسین
وعلی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین
علیه السلام
[سال قبل، درهمین حوالی.. درخدمتت بودم..]
کسانی که کربلا رفته اند میفهمند:)
و کسانی که نرفته اند.. غوغاست در دلشان که یکسال دیگر هم جاماندند..
#دلتنگ_حرم
#اربعین_کرونایی
گروه جهادی رانیا 🌱
پایگاه شهیدان پناهی ✨
@ranyaa313
[بنام حق]
قدم هایی که در راه حرمت برمی داشتم
غوغایی که در دلم بود،
مانند کودک پنج ساله ای که شوق رسیدن به جایی را دارد؛
.
.
میدانستم این راه آخرش ختم میشود به بهشت :)
اشک هایم که امانم نمیداد،
نمیدانستم اشک شوق است
یا غصه های تل انبار شده در وجودم؛
باخودم حرفایی که قرار بود برایت بزنم را تکرار میکردم.
با هر تکرار یک آرزو و یا یک گله با آنها اضافه میشد..،
در دلم میگفتم درست نیست برای دیدار اول گله کنم،
اصلا هیچ وقت نباید گله کنم.
با خودم کلنجار میرفتم که چه میخواهم
بکنم،.. قابل توصیف نیست آن حالت ها، آن استرس ها و آن خوشحالی ها:)
.
موکب هایی که التماس میکردند،
حتی شده یک لیوان آب
به دست زائرانی بدهند،
که راهی حرم تو هستند.
خستگی پاهایم لذتی بود که با آن زندگی میکردم، معنای درد را نمیفهمیدم، همه چیز برایم خوب بود.
.
.
وقتی رسیدم،
وقتی چشم هایم رسید به برق حرمت،
وقتی قدم به قدم به تو نزدیک میشدم،
فراموش کردم آنچه باید میکردم🙂
فراموش کردم حرفهایم را
[فقط به تو فکر می کردم]
تا آخر سفر لبخند بر لبانم گذاردی
هدیه ات برایم آرامش بود،
فهمیدم این جهان هیچ نیست در برابر عظمتت..
ارزشی ندارد در قبال تو..
بعد از آن نفسی که میکشم
قدمی که برمیدارم
لبخندی که میزنم
فقط بخاطر توست✨
#نگارنوشت
#دلتنگ_حرم
#یا_حسین
گروه جهادی رانیا 🌱
پایگاه شهیدان پناهی ✨
@ranyaa313