eitaa logo
رستا
478 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
214 ویدیو
4 فایل
💠رَستــا روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 (حسینیه هنر اصفهان) ادمین: @f_sarajan کانال ما در بله: https://ble.ir/rasta_isfahan کانال ما در تلگرام: https://t.me/rasta_isfahan پیج ما در اینستاگرام:https://www.instagram.com/rasta.isf?igsh=emNzMGs2MjI0MWxu
مشاهده در ایتا
دانلود
🌗نیمه پنهان تاریخ 🌱روایتهای زنانه در تاریخ شفاهی و 🌱تاریخ شفاهی زن ایرانی در نشست مشترک حسینیه هنر و حوزه هنری با حضور محققان تاریخ شفاهی اصفهان مهمان ویژه: محمدرضا کائینی گاه: سه‌شنبه، ۲۰ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰ مکان: حوزه هنری اصفهان جلسه به طور همزمان در فضای مجازی و در بستر اسکای روم برگزار می‌شود https://daneh.ir/demo2/mod/lmskaranskyroomtwo/view.php?id=9935 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
🌱سه‌شنبه‌های سفید تاریخ شفاهی 🎯قسمت چهارم: آژان‌ پانحس چند ماهی می‌شد که فقط در و دیوار خانه را دیده بودیم و آسمان بالای سرمان را. زن‌جماعت شده بود اسیر قانون منع حجاب دولتی‌ها. دم حوض دست‌نماز گرفتم. آمیرزا كلاه پهلوی را با غيظ روي سرش گذاشت و زير لب نفريني حواله كرد. همين كه خواست برود بيرون، با زبان زرگری دست‌وپاشکسته، گفتم: «آقا اجازه بدید بعد از چند ماه برم تخت فولاد. خدا حقتون رو بر من ببخشه. بدجور دلتنگ عصمت‌بانو هستم. از وقتی مادرم رحمت خدا رفته یک‌بار بیشتر نرفتم قبرستان.» میرزاحسن اين پا و آن پا شد. خیلی پاپیچش شدم تا رضایت داد بروم. رضایتش از ته دل نبود که از سر دلسوزی بود. آميرزا كه رفت، پیراهن بلندی را که آقاعمو برایم تحفه از نجف آورده بود، پوشیدم. چارقد ابریشمی را هم سر کردم. پته بغچه چادر را باز كردم، اما دوباره بستم. شنيده بودم دولتی‌ها پي چادركشی هستند. رفتم توی زیرزمین. بقچه‌ی پشت خمره را باز کردم و چند مشت نخودچی و کشمش برداشتم. بعد هم رفتم سر گنجه. شیشة گلاب را برداشتم. دخترها توی اتاق كناری، پشت دار قالی بودند. به ایوان نرسیده بودم که صدای بیگم‌آغا و جواهر را از دالان شنیدم. آماده شده بودند که بیایند همراهم. جواهر چارقد سرش کرده بود و بیگم‌آغا لچک. نمی‌دانستم زرگری هم سردر می‌آورند. طفلکی‌ها حق داشتند. ذوق داشتند بروند بیرون و هوا تازه کنند. آرام در خانه را بستیم و تا سر کوچه رفتيم. زير لب« واجعلنا...» خواندم و به دخترها سفارش کردم سر و صدا نکنند. عصمت‌بانو، تکیه‌ی مادرشازده خاک بود و مسیری طولانی پیش رو داشتیم. نزديكی‌های شير درب‌کوشک غافلگیر شدیم. يك آژان مثل اجل معلق رسید بالای سرمان. شنيده بودم كه با زن‌های چادری بد تا مي‌كنند. نديده بودم ولي. بیگم‌آغا پشت من پناه گرفت. قلبم تندتند مي‌زد. پر چارقد را محكم توي دستم مشت كرده بودم و زير لب ذكر مي‌گفتم. مردك ازخدابی‌خبر،‌ با آن سبیل‌های چخماقی آمد جلو. دست انداخت طرف چارقد و بی‌هوا کشید. برق از چشمم پرید. سرم لخت شد. دست‌هایم را گذاشتم روی سرم و بي‌اختيار كنار ديوار نشستم. بی‌همه‌چیز، روسری را در هوا چرخاند و زیر چکمه‌هایش جرواجر کرد. بعد هم انداخت توی چاه کنار گذر. دست بردم لچک بیگم‌آغا را کشیدم و انداختم روی سرم. مردم و زنده شدم. دست دخترها را گرفتم و دويدم سمت خانه. اشک امانم نمی‌داد. نفرینش مي‌کردم و مي‌گفتم: «خدا دودمانت را به باد بدهد.» بیگم‌آغا آنقدر گریه کرده بود که به سکسکه افتاده بود. جواهر اما زهره ترکانده بود. رنگ رویش شده بود عین گچ دیوار و چیزی نمی‌گفت. يك بند تا خانه دويديم و خودمان را انداختيم توي هشتي خانه و در را محكم بستيم. 💢بر اساس مصاحبه با بيگم‌آغا صفوی‌پور، مادر شهيدان رفيعايي ✍به قلم راضيه‌سادات حيدريه 🌟رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
💢خاطرات مردم محله علی‌قلی‌آقای اصفهان از دوران کشف‌حجاب رضاخانی ✍️پونه فضائلی| معرفی کتاب «ننگ‌سالی»- روزنامه جام‌جم: وقتی در اسفند۱۳۰۶ برای اولین بار خانواده رضاخان میرپنج که حالا او را رضاشاه پهلوی می‌نامیدند بدون حجاب کامل به زیارت حضرت معصومه(س) رفتند، کسی فکرش را هم نمی‌کرد این ماجرا چه سر درازی پیدا خواهد کرد. به‌تدریج ابتدا اجبار پوشیدن لباس متحدالشکل برای مردان تصویب شد و متعاقب آن، ممنوعیت پوشیدن لباس‌های بلند مردانه مانند عبا، قبا، لباده، سرداری و... . سفر رضاشاه به مملکت همسایه که حالا به ترکیه شهرت داشت، تیر خلاصی بود که بر بدنه فرهنگ پوشش ایرانیان به‌ویژه زنان فرود آمد. اجبار در ترک حجاب و استفاده از لباس‌های فرنگی قانون شد و لاجرم مخالف‌کننده با قانون مجازات می‌شد. ۲۱تیرماه ۱۳۱۴ اعتراض مردم مشهد به فرامینی که مخالف دیانت و تاریخ ایران و ایرانی بود، در مسجد گوهرشاد به خاک و خون کشیده شد تا دیگر کسی جرات مخالفت با فرمان شاه را نداشته باشد. زنان با حجاب در همه‌جا تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند و برخی جان خود را بر سر ایمان و عقیده‌شان از دست دادند. «ننگ‌سالی» خاطرات مردم محله علی‌قلی‌آقای اصفهان از آن دوران است که فائزه دره‌گزنی آنها را جمع‌آوری و تدوین کرده است. این اثر که در زمره تاریخ شفاهی به‌شمار می‌آید، حاصل یک پژوهش جمعی و شامل سه بخش است با نام‌های پرده‌نشین، شاه‌نشین و خاک‌نشین. بخش اول به موضوع کشف حجاب، بخش دوم به منع برپا کردن مراسم عزاداری و دیگر مناسبات مذهبی و بخش سوم به قحطی و بیماری طی آن سال‌ها پرداخته است. 🔻بیشتر: jamejamdaily.ir/Newspaper/item/188873 💢سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 200هزار تومان): raheyarpub.ir @Raheyar97 💠 انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی ✅ @Raheyarpub
حضور نرگس لقمانیان نویسنده کتاب "خانه‌تاب" و محقق کتاب "ننگ‌سالی" در برنامه زنده "هشت بهشت " شبکه استانی اصفهان سه‌شنبه ۲۰تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱ ☘رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرده‌نشین به روایت صدیقه محمدنظر ☘رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان ☘انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی @rasta_isf_1401 @raheyarpub
🌱 نیمه پنهانِ تاریخ محمدرضا کائینی در جمع محققان تاریخ شفاهی اصفهان: 🔸️دقیقا نمی‌توانیم مبدا یا آغاز درستی در تاریخ تعیین کنیم که زنان تاریخ‌نگار باشند اما نشانه‌هایی از تاریخ نگاری بانوان را در طول تاریخ دیده‌ایم. 🔸️ما در طول تاریخ با روایت‌های زنانه و مردانه مواجهیم. اگر سری به عکس‌های قدیمی بزنید، در روضه‌های قدیمی خانم‌ها دور منبر نشسته‌اند و آقایان دور مجلس. 🔸️حضور و کنشگری خانم‌ها از اواخر دوره صفویه آغاز شد. در دوره قاجار در بحث غرامت دادن به روسیه نقش زنان را با دادن جواهراتشان می‌بینیم. 🔸️ در جریان مشروطه ما یک مشروعه‌خواه داریم که سردمدارش شیخ فضل الله نوری است و یک مشروطه‌خواه که حاج‌آقا نور الله است‌. حضور خانم‌ها در مشروطه‌خواهی اندکی دیده میشود ولی در جریان تاریخ تجدد شاهد حضور بیشتری از خانم‌ها هستیم. 🔸️ نقطه عطف تاریخ‌نگاری خانم‌ها گزارش‌نویسی‌های دوره‌ی مشروطه است. در دوره رضاخان باز این حضور و نقش زنان کمتر میشود. 🔸️زن‌نگاشته‌های (آنچه درباره زن‌ها نگاشته شده) دوران پهلوی آن قسمش که جنبه حکومتی داشت بازسازی زنان پیشااسلامی در چشم مردم بود که امثال فروغی و داور از سردمدارانش بودند و قسم دیگرش کالاسازی از زنان و تاکید بر جذابیت‌های طبیعی ایشان بود. 🔸️نوع خلقت، عواطف و احساسات زنان باعث شده تاریخ‌نگاریشان متفاوت باشد ولی روایت‌هایی که از ایشان داریم لاغر و کوچک اند و زنان در تاریخ حرف خودشان را نزدند. در حالیکه کارهای مهم تاریخ با بسترسازی‌ها و تشویق‌های زنان انجام شده. زن‌ها موجوداتی قوی هستند. رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
ایسنا/اصفهان یک پژوهشگر تاریخ شفاهی گفت: تحصن در گوهرشاد در اعتراض به قانون تغییر لباس مردان رقم خورد و در آن تاریخ هنوز کشف حجاب مطرح نبود. قانون کشف حجاب اجباری چند ماه بعد و در شرایطی ابلاغ شد که از دوران قاجار نیز به‌صورت فردی اتفاق می‌افتاد. این جمله‌ها بخشی از مطالبی است که در اولین نشست‌ «تاریخ شفاهی و امروز» با نام «این‌گاه» مطرح شد. نخستین جلسۀ این نشست‌ها که با تمرکز بر قصه‌های مردمی، درمانگری فرهنگی و با تأکید بر نقش تاریخ شفاهی در اثربخشی فعالیت‌های فرهنگی برگزار خواهد شد، روز گذشته (۲۱ تیرماه) به سالروز واقعه گوهرشاد اختصاص داشت و به میزبانی حوزه هنری استان اصفهان و به همت حسینیه هنر و سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان برگزار شد. محمدرضا کائینی، تاریخ‌نگار و سخنران این نشست، تصریح کرد: با توجه به اینکه تاریخ شفاهی تحت تأثیر عواملی چون تحریف، دروغ، نقل بی‌واسطه، نقل باواسطه و نسیان است، زیاد قابل ‌اعتماد به نظر نمی‌رسد، اما واقعیت این است که تاریخ شفاهی قرار نیست کلیت تاریخ را دربر بگیرد. تاریخ شفاهی یکی از مستندات تاریخ‌نگاری است و جای تاریخ مکتوب را نمی‌گیرد. ادامه متن در لینک زیر: isna.ir/xdPdbR @rasta_isf_1401
هدایت شده از محمدرضا کائینی
‍ ✒دو روز در اصفهان بودم، برای حضور در دو محفل تاریخ‌پژوهی. نخست، روز سه‌شنبه در جمع محققان واحد تاریخ شفاهیِ حسینیه هنرِ این شهر و دیگری چهارشنبه در آئین رونمایی از کتاب "خانه‌تاب" که شامل روایات پیرانی است، که کشف حجاب رضاخانی را درک و روایت کرده‌اند. این کتاب، توسط یکی از محققان حاضر در گردهمایی سه‌شنبه، تالیف شده است. در خلال گفت‌وشنود با این تاریخنگاران نوقلم و البته خوش‌قلم، فکرم رفت به این سو که گرم شدن بازار تاریخ‌پژوهی(حال محقق در هر سطحی که باشد و با هر عیاری که تولید کند)، را باید به فال نیک گرفت. نسل های قبل از آنان، هرگز این تعداد مورخ جوان و پرانگیزه به خود ندیده‌اند. آن هم نورستگانی که شهامت حرکت برخلاف جریان شایعه و شلتاق "تله‌ویزیون"ی و فجازی را دارند و مثلا در مدتی کوتاه و در باره فرهنگ‌سوزی قزاق، چهار کتابِ خوشخوان و مستند به پژوهندگان عرضه داشته‌اند. در یک کلام، عادت کرده‌ایم به پمپاژ نومیدی و دروغِ برخی از به‌اصطلاح رسانه‌ها، آن هم بعضا از سوی جماعتی که در روزگاری نه‌چندان‌دور، نان سوپرانقلابی‌گری را می خوردند و وبال تندروی‌های خود را برای نظام گذاشتند و به یکباره، از سوی دیگر بام فروافتاده و همان اداو اطوارها را، با تابلویی دیگر تکرار می کنند! رویش‌های امیدآفرین را ببینیم و قدر نهیم. راه حل های پیش‌برنده و تعیین‌کننده فردا و حتی امروز، در جمع آنان آفریده و پرداخته می شود. ♦️http://eitaa.com/r_kaeini
خانه‌تاب رونمایی شد... رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان حسینیه هنر اصفهان @rasta_isf_1401
رستا
خانه‌تاب رونمایی شد... رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان حسینیه هنر اصفهان @rasta_isf_1401
🌟خانه‌‌هایی که جایِ تاب‌آوری و گاهِ تابیدن بود... دوسال پیش با بچه‌های تاریخ‌شفاهی اصفهان جلسه‌ای داشتیم که توی سالن پلاتو در حوزه هنری اصفهان برگزار شد. همان روز برای خودم خیال پخته بودم که توی همین سالن، یکی از کتاب‌هایمان را رونمایی کنیم. آن روز وقتی بهم گفتند مراسم، در سالن پلاتوی حوزه‌هنری برگزار میشود، فهمیدم خیال، کار خودش را کرده‌. دوباره فهمیدم این دعاهای ساده‌ی کوچک، این خواسته‌های پنهان که هیچ‌کس جز خدا ازشان خبر ندارد، زودتر مستجاب می‌شوند انگار. مثل سال‌ها پیش که وقتی مامان‌بزرگ از خاطره‌های سال‌های دور می‌گفت، هول می‌افتاد به جانم که یعنی کسی هست مراقب از بین رفتن این خاطره‌ها باشد؟ چهارشنبه، جلسه با قرائت قرآن شروع شد. پسر ده‌ساله‌ی شهید آقادادی آمده بود تا سوره‌ی از قرآن بخواند. و بعد، با فائزه‌دره‌گزنی رفتیم روی سن. فائزه، از محققان "خانه‌تاب" گزارشی از مراحل تحقیق کتاب داد. بعد از آن، از نگارش "خانه‌تاب" گفتم. همه‌ی حواسم اما به چهر‌ه‌هایی بود که نشسته بودند روی صندلی؛ چهره‌های آشنایی که حالا سه چهار سال پیرتر شده بودند و مدام من را یاد روزهایی می‌انداختند که با هرکدام‌شان مصاحبه کردیم. آنجا درباره‌ی مراحل نگارش کتاب صحبت کردم؛ درباره‌ی قالب کتاب، سندهای به کار رفته، موضوعات اصلی و هرآنچه فکر می‌کردم می‌تواند دانستنش برای مخاطب، راه‌گشا باشد. سخنرانی دکتر کائینی آخرین قسمت برنامه، پیش از رونمایی بود. موضوع سخنرانی، حضور بهلول در قیام مسجد گوهرشاد بود. لحن دکتر کائینی، واژه‌های منحصربه‌فرد، اسم‌هایی که تند‌تند ردیف می‌شوند دنبال هم، حجم اطلاعاتی که هی بهم وصل میشوند و یک ماجرا را روشن می‌کنند، برایم جذاب بوده. آخر برنامه، مجری یک‌به‌یک اسم راوی‌های کتاب را خواند. آمدند روی سکو و " خانه‌تاب" را از دست آقای کائینی هدیه گرفتند. تعدادی از راوی‌ها فوت شده بودند و بعضی دیگر به خاطر کهولت سن توان راه رفتن نداشتند. مدام با خودم فکر می‌کردم" چه خوب که نگهبان خاطره‌های این آدم‌ها بوده‌ام." ✍ نرگس لقمانیان 🌱رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان ☘نشر راه‌یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی @rasta_isf_1401
گزارش خبرگزاری ایبنا از کتاب خانه‌تاب به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در اصفهان، در حاشیه اولین نشست از سلسله‌نشست‌های «این‌گاه»، نشست‌های تاریخ شفاهی، ضمن مروری بر کتاب «ننگ‌سالی»، کتاب «خانه‌تاب» رونمایی شد. در این مراسم نرگس لقمانیان و فائزه دره‌گزنی، نویسندگان کتاب‌های «ننگ‌سالی» و «خانه‌تاب» که هر کدام تاریخ شفاهی بخشی از شهر اصفهان بوده و در انتشارات راه یار منتشر شده‌اند، نکاتی را بیان کردند. ادامه متن در لینک زیر: https://www.ibna.ir/vdcg7x9wxak9tz4.rpra.html @rasta_isf_1401
هدایت شده از اصفهان فرهنگ
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گزارش ویدیویی| نشست اول این‌گاه نشست های تاریخ شفاهی و امروز ➖➖➖➖➖➖ با اصفهان فرهنگ همراه باشید🔻🔻 🌐 eitaa.com/isffarhang 📌 zil.ink/isfahanfarhang
🔰 فصلنامه‌ی تخصصی اقلیما برگزار می‌کند: نشست تخصصی «بررسی راهکارها و خلاقیت‌های زن ایرانی برای مقابله با کشف حجاب رضاخانی» با حضور محققان و تدوینگران تاریخ شفاهی از سراسر کشور و بررسی آثار این حوزه مهمانان: 🔸 فائزه درگزنی: کتاب ننگ‌سالی 🔸 نرگس لقمانیان و فائزه سراجان: کتاب خانه‌تاب 🔸 مهناز کوشکی: کتاب به خون کشیده شد خیابان 🔸 مهناز صابریان از شیراز 🔸 سمانه عصاریان از کاشان زمان: پنجشنبه ۲۹تیر، ساعت ۱۷ الی ۱۹ مکان: اصفهان، کتابخانه بانو امین 📗 @Eqlima_Mag
🔴«خانه‌تاب» منتشر شد. شب که از نیمه گذشت، بچه را بغل گرفت. گره بغچه را انداخت توی انگشتش. با کف دست بچه را چسباند به سینه‌اش. از محلۀ چهارسو شیرازی‌ها تا محلۀ شیش را با قدم‌های بلند و سریع، یک‌نفس رفت. کوچه سیاه بود. همین که رسید خانۀ خواهرش، نگاهی انداخت پشت‌سر. کوبه را آرام کوبید. خانه‌ روبه‌روی حمام حاج‌کاظم بود. شب را همان‌ جا خانۀ خواهرش سر کرد. صبح علی‌الطلوع دوباره چارقد را انداخت سرش. بغچه را بغل زد. توی کوچه سرک کشید و پرید توی حمام حاج‌کاظم. برگشتنی هم همین بساط بود. باید از حمام تا خانۀ خواهرش می‌دوید. همان‌ جا می‌ماند و نیمه‌شب ترسان‌ترسان برمی‌گشت خانه. تا آن روز، از چشم آژان‌ها جَسته بود. خیالش راحت بود همین که دست آژان به پَر چادرش برسد، رسیده خانۀ خواهرش؛ اما فکر اینجایش را نمی‌کرد. آن روز وقتی صدای آژان را شنید، سرش را نچرخاند. پشت سرش را نگاه نکرد. یکی از دور می‌گفت: «وایسا ببینم.» خواست دوباره برگردد حمام. ترسید. نمی‌دانست جلو بدود یا عقب. بغچۀ حمام توی دستش سنگینی می‌کرد. تا خانۀ خواهرش دوید. با دو تا دست، در را هل داد و خودش را انداخت توی خانه. چارقد از سرش، سُرید. تکیه داد به در. چند روز بعد وقتی بدن بچه‌اش پر از دانه‌های ریز قهوه‌ای شد، بهش می‌گفتند: «شیرِ قهره دادی به بچه.» هنوز یادش بود آن روز که نفس‌زنان از حمام رسید. به بچه شیر داد؛ اما فکر اینجایش را نمی‌کرد. حتی تصورش را هم نمی‌کرد آن ترس، بچه‌اش را تلف کند. 💠رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 💠انتشارات «راه یار»: ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی ✅ @rasta_isf_1401@Raheyarpub
🍃سه‌شنبه‌های سفید تاریخ شفاهی 🎯قسمت پنجم: چهل‌گیس ایوان و حیاط که هیچ، صدا تا اندرونی هم می‌آمد! فکر دیدن طبق‌های رنگارنگ پوشیده از ترمه یک لحظه راحتش نمی‌گذاشت. _ الان حکماً عروس از در خانه ما رد می‌شود که اینجور کل می‌کشند! شمسی این را با خودش گفت و از اندرونی زد بیرون. نگاهی دور حیاط چرخاند. از مه‌لقا و کبری‌خانم خبری نبود. با خودش فکر کرد خادمه‌ها در مطبخ‌اند، یا به رفت‌و‌روب اتاق پشتی مشغول. چشمانش برقی زد و خوشحال از اینکه کسی نیست جلویش را بگیرد، رفت سمت دالان. به پله‌ها نرسیده، انگار چیزی یادش آمده باشد یک لحظه ایستاد. برگشت و سمت اتاق آقا نگاه کرد؛ «اگر آقاجان بفهمد چی؟ حتماً خوشش نمی‌آید! آخر مگر چه اشکالی دارد در روز بیرون بروم؟ کسی با دختربچه‌ها کاری ندارد! تازه، چارقدم را هم محکم روی چهل‌گیسم نگه می‌دارم.» با این فکر، لبخند پیروزمندانه‌ای بر لبش نشست. انگار که برای کارش توجیهی پیدا کرده باشد، برگشت سمت در چوبی حیاط. هرچه صدا بیشتر می‌شد، او هم پاتند می‌کرد. حالا دیگر با آن همه هلهله و شادی یک در چوبی فاصله داشت. گوشش را به در چسبانده بود و با ولع صداها را قورت می‌داد. هرچه پا بلندی کرد، دستش به کلون در نرسید. از کنار دیوار، سنگی آورد و زیر پایش گذاشت. دست دراز کرد. به زور کلون در را کشید و در از لنگه جدا شد. هول و ولا به جانش ریخته بود. قفسة سینه‌اش مثل گنجشک بالاپایین می‌شد. چند نفس عمیق کشید. چارقد سفید گلدارش را روی سر محکم کرد. در چقدر سنگین شده بود. با دستان کوچک و یخ‌زده‌اش به سختی در را کمی عقب کشید. به اندازه‌ای که سرش را بیرون ببرد و بتواند عروس‌کشان را ببیند. گردن ‌کشید که ببیند چه خبر است. یک‌هو چیزی محکم به سرش کوبید. دستی چارقد را با چهل‌گیسش می‌کشید. شمسی چارقد را چسبیده بود و تقلا می‌کرد سرش را نگه دارد. اما چارقد و پوست سرش با هم کشیده می‌شد. موهایش درد می‌کرد. احساس می‌کرد دیوی که آقاجان از شاهنامه می‌خواند، چنگ زده به موهایش. انگار پوست پلک‌هایش هم کشیده می‌شد و نمی‌گذاشت چشم‌هایش را باز نگه دارد. کف سرش گزگز می‌کرد و داغ شده بود. نگاهش را به عقب چرخاند. سایه‌ای سیاه دید که چارقد سفیدش در چنگش بود. پاهایش سست شد و روی زمین افتاد. صدای هلهله کمتر و کمتر شد. **** با وحشت چشمانش را باز کرد. انگار در جنگ با دیو همه جانش رفته باشد، نتوانست از جا بلند شود. کمی که چشمانش به نور عادت کرد، آقاجان را دید که سرش را به دامن گرفته و نوازشش می‌کند. مادر و بقیه اهل خانه هم با گریه صدایش ‌می‌زدند. مه‌لقا دور سرش اسپند می‌چرخاند و کسی را نفرین می‌کرد: «خیر نبینند که به بچه هم رحم نمی‌کنند. تا به در رسیدم، شمسی را دیدم که از حال رفته. بمیرم چارقدش پاره‌پاره کنارش بود. میرزاحسن باغبان می‌گفت، از سر چهارسوق که می‌آمده آژان‌ها را دیده که با جمعیت می‌آمدند. حتمی یکی از آن از خدا بی‌خبرها بچه را به این روز انداخته!» میرزاحبیب اما ساکت بود. حتی یک لحظه نگاهش را از موهای دخترکوچکش جدا نمی‌کرد. زیر لب ذکر می‌گفت. شاید هم روضه می‌خواند. با عبا گوشة چشمش را که تر شده بود، پاک کرد و جاهایی از سر دخترک که مویش کنده شده بود را بوسید. شمسی که نگاهش به چشم تر آقاجان خورد، خجالت‌زده نگاهش را دزدید. حالا می‌فهمید دیو شاهنامه‌خوانی‌های هر شب، روزها در کوچه‌ها پرسه می‌زند و چرا نباید روز بیرون رفت. برگرفته از مصاحبه با سیما قدسی ✍ به قلم محدثه حمیدی 🌱رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
💠کارگاه تدوین در تاریخ شفاهی ☘دوره مقدماتی، حلقه دوم ✅با تدریس کارگاهی، مبتنی بر خاطرات شفاهی ✅همراه با ارزیابی هفتگی تمرینات توسط نویسندگان نشر راه 💢از برگزیدگان دوره، برای تدوین کتابهای تاریخ شفاهی دعوت به همکاری می‌شود. گاه: دوشنبه‌ها، ساعت ۱۰ تا ۱۲ جا: حسینیه هنر اصفهان مهلت ثبت نام: ۳۱تیرماه به علت ظرفیت محدود کلاس، اولویت با دوستانی است که زودتر ثبت‌نام کنند. برای ثبت‌نام به شماره ۰۹۱۳۰۳۰۷۹۳۷ پیام دهید. 🌱 رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
مجموعه "آزاده در سرزمین رویان" در رویان اصفهان به همت دکتر نصر و همدلی همکاران محترم پژوهشگاه رویان، کتاب کودک رویان نقد و بررسی شد. 🌱رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🍃انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 💠@rasta_isf_1401 💠@raheyarpub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌗نیمه پنهان تاریخ 💠زن‌نگاری‌های تاریخی و زنانه‌نگاری 👤محمدرضا کائینی، در جمع محققان تاریخ شفاهی اصفهان 💢قسمت اول: ✅دروغ‌های تاریخی و راست‌‌انگاری ✅فکت‌های تاریخی 🌱رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isf_1401
🏴این خانه عزادار حسین است... 💢کتاب‌های پیشنهادی ما برای ایام محرم و صفر: 💫خانه‌تاب، روایتهای مردم اصفهان از دوران کشف حجاب و ممنوعیت روضه و قحطی 💫ننگ‌سالی، روایتهای مردم محله علیقلی‌آقا از دوران کشف حجاب و ممنوعیت روضه و قحطی 🔶برای خرید با تخفیف ویژه ایام محرم در اصفهان با شماره 0989130307937تماس بگیرید 🔶سفارش با تخفیف15درصد و ارسال رایگان(بالای 200هزار تومان): raheyarpub.ir @raheyar97 💠رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 💠انتشارات «راه یار»؛ ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی ✅@rasta_isf_1401@Raheyarpub
محمدرضا کائینی در جمع محققان تاریخ شفاهی اصفهان پرده اول ⚠️ امروزه بسیاری از افرادی، مطالب خود را در لفافه‌ای از تاریخ بیان می‌کنند. این مورد در فضای مجازی نیز صدق می‌کند؛ در شبکه‌های اجتماعی، راست و دروغ، واقعیت یا غیرواقعیت در لفافی از تاریخ قرار داده می‌شود... ادامه دارد... 💠رَستــا روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 https://eitaa.com/rasta_isf_1401
میز فروش کتاب‌های نشر راه‌یار در جوار مراسم عزاداری در دانشگاه صنعتی اصفهان 💠رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 💠انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی ✅@rasta_isf_1401@raheyarpub
روایت خلاقیتها و چاره‌اندیشی‌ها در هفت سال دفاع مقدس فرهنگی به همت کتابخانه بانو مجتهده امین و با حضور نویسندگان کتاب‌های و روایتهای زنانه در سالهای ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ بررسی شد. خبر کامل آن در https://www.ibna.ir/vdcirrap5t1a5q2.cbct.html 💠رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان 💠انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی ☘@rasta_isf_1401@raheyarpub
میز فروش کتاب‌های نشر راه‌یار در مصلی نمازجمعه رهنان 🟣رستا، روایت سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🟣انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ، تجربه و اندیشه انقلاب اسلامی 🔶@rasta_isf_1401 🔶@raheyarpub
محمدرضا کائینی در جمع محققان تاریخ شفاهی اصفهان پرده دوم ⚠️امروزه، بازار تاریخ‌پژوهی گرم شده و هر کس هرچه دلش می‌خواهد می‌گوید و سعی می‌کند چندشاهد تاریخی برایش پیدا کند ولو شواهد وجود نداشته باشند یا خیلی کمرنگ باشند یا خیلی غیرموثق. کافی است شواهد باشند تا دروغ‌ها گفته شوند. برخی حرف‌ها راست است، منتها راست‌هایی که گاهی اوقات شبیه دروغ است یعنی بزرگنمایی کاریکاتوریک از یک بخش است و تغافل از بخش‌های دیگر. ادامه دارد... 💠رَستــا روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان https://eitaa.com/rasta_isf_1401
تاریخ شفاهی، گذرگاهی برای ثبت روایات اصیل شهر به گزارش اصفهان زیبا؛ نرگس لقمانیان، متولد 1377 در اصفهان و دانش‌آموخته فیزیک دانشگاه اصفهان است. او از سال 1388 پا به دنیای نویسندگی گذاشت. لقمانیان که اولین استادش را در حوزه نویسندگی هاجر صفائیه می‌داند، بعد از طی دوره‌های نویسندگی، ویراستاری، نویسندگی خلاق و نقد کتاب، از سال 97 وارد دفتر تاریخ شفاهی شد و با طی آموزش‌هایی، نوشتن در این حیطه را آغاز کرد. این نویسنده جوان پیش از این، کتاب «یزله بر دجله» را با محوریت خاطرات شفاهی مردم عراق از تشییع سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس با همکاری دفتر تاریخ شفاهی اهواز و فاطمه ملکی نوشته است. کتاب دیگر او «در سال‌های شیدایی» است که در مراحل آخر تولید و چاپ و درباره یک هنرمند در کاشان است. «خانه‌تاب» جدیدترین اثر نرگس لقمانیان است که انتشارات راه‌یار به‌تازگی آن را روانه بازار نشر کرده است. ادامه متن در لینک زیر: isfahanziba.ir/14787 @rasta_isf_1401
محمدرضا کائینی در جمع محققان تاریخ شفاهی اصفهان پرده سوم با وجود چالش‌های مختلفی که در زمینه رسانه، چاپ و نشر کتاب وجود دارد، ولی اقدامات حسینیه هنر و دفتر مطالعات تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب ارزشمند است. کار افراد این مجموعه، به نوعی حرکت در خلاف جریان آب است. هیچ‌وقت در طول تاریخ در شهری مثل اصفهان این تعداد بانوی جوان تاریخ‌پژوه نداشتیم و این جای امیدواری دارد. تاریخ‌نگاری توسط بانوان و بسترهای آن، زمان و مبدا دقیق و ومشخصی ندارد. لابه‌لای تاریخ با نشانه‌ها می‌توانیم به تاریخ‌نگاری بانوان پی ببریم. هرکدام به فراخور فضل، دانش و احساس وظیفه‌شان برای ماندگاری یک واقعه تاریخی، تلاش کردند. در طول تاریخ، روایت‌های مردانه و زنانه داریم. روایت، خاطره نیست، ماوقعی است که در تاریخ اتفاق افتاده، مثل مشروطیت. مشروطیت را خانم‌ها روایت کردند آقایان هم روایت کردند گرچه وجه غالب، روایت آقایان هست. اینکه ساحت هر کدام، کدام است قاعدتاً به تناسب فضای زیستی‌شان معنا می‌شود. این قلمروی تاریخ‌نگاری آنهاست. ادامه دارد... 💠رَستــا روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 کانال ما در بله: https://ble.ir/rasta_isf_1401 eitaa.com/rasta_isf_1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نحن شیعه علی‌ابن‌ابیطالب 🔺رجزخوانی مصطفی صدرزاده در برابر داعش 🔸«سرباز روز نهم» حاصل زندگی مجاهدانه و خستگی‌ناپذیر شخصی است که می‌تواند در دورۀ حاضر، بی‌شک الگویی دست‌یافتنی باشد. او که از سال1392 با ده‌ها ترفند پایش را به سوریه باز می‌کند، ظرف دو سال از چهره‌های محبوب و مؤثر مدافعان حرم می‌شود؛ تا جایی که سردار شهید‌سلیمانی را به تمجید وامی‌دارد. 🔸در این کتاب سعی کردیم شهید و زندگی‌اش را آن‌طور که می‌تواند در میدان زندگی اجتماعی مردم الگو شود، نشان دهیم و نه صرفاً روایتی ماورایی و صرفاً معنوی و احساسی از شهید ترسیم کنیم. شاید گشتی در زندگی‌نامه‌ها و خاطرات شهدا آن‌طور که نشر شده‌اند، ما را به این رهنمون کرد که: «ملموس و واقعی تصویر کنیم، نه دست‌نیافتنی... 🔸حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای: «گاهی اوقات شما می‌بینید از یک روستا یک شخصیّت منوّر و نورانی برمیخیزد؛ از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفیٰ صدرزاده به وجود می‌آید. ما از این مصطفیٰ‌های صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم؛ اینها همه امیدبخش است.» ۱۴۰۲/۰۳/۱۴ 🔸مصطفی صدرزاده، ظهر روز تاسوعای سال 1394در حومه حلب سوریه به شهادت رسید. ✅ رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان ✅ انتشارات راه‌یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 @rasta_isf_1401 🌐 @raheyarpub