eitaa logo
روابط عمومی ف.انتظامی شهرستان اردبیل
216 دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
8.5هزار ویدیو
139 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✅🌹زندگینامه شهید بروجردی 7⃣قسمت هفتم🌹 اولین وصیت نامه شهید محمد بروجردی: بسمه تعالی این وصیتنامه را در حالی می‌نویسم که فردایش عازم سنندج هستم با توجه به این که چندین بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیتنامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمی‌دادم، ولی نمی‌دانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم، گناهی مرتکب شده‌ام، لذا بدینوسیله وصیتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا می‌نویسم. با توجه به این که حدودا شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شده‌ام و به همین خاطر نسبت به خانواده‌ام رسیدگی نکرده‌ام، بخصوص - همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی می‌کردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت‌ را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت می‌خواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشته‌اند و نتوانستم این حق را ادا کنم ولی این اطمینان را به خانواده‌ام می‌دهم که هرگز از ذهن من خارج نشده‌اند و فکر نکنند که نسبت به آنها بی‌تفاوت بوده‌ام، ولی مسئولیتهای سنگین‌تر بود.
✅🌹زندگینامه شهید حسن طهرانی مقدم🌹 🇵🇸کسی که می‌خواست اسرائیل را نابود کند 🇵🇸 قسمت هفتم🇮🇷🇮🇷 تلاش برای استقلال در صنعت موشکی؛ ۱۳۶۵ 💠از ۲۰ مرداد ۱۳۶۵ تا ۱۰ دی ۱۳۶۵ بعد از عملیات والفجر ۸ و قبل از کربلای ۴، لیبیایی‌ها در همکاری موشکی کارشکنی کردند و ما توان جواب دادن نداشتیم. ما در ۲۰ مرداد ۱۳۶۵، پالایشگاه نفتی الدوره عراق را زدیم. در این مقطع پنج موشک زدیم ولی به دلیل کارشکنی لیبیایی‌ها ۳۵ روز توان پاسخ نداشتیم. لیبیایی‌ها ۳۸ ایراد روی سکوی قطعات گذاشته بودند. بعضی از قطعات همزمان با مذاکراتی از کره شمالی وارد شد. 💠به روایت سردار محسن رضایی: «قذافی فکر کرده بود با دادن تعدادی موشک می‌تواند دل مارا به دست بیاورد و امام بعد از گذشت چند سال از انقلاب به او اجازه ملاقات می‌دهد که به ایران بیاید، بنابراین چندین موشک به همراه لانچر پرتاب و تعدادی کارشناس را به ایران فرستاد. همین که ما مشغول کار با آنها شدیم، شنیدیم که پادگانی که برایشان در نظر گرفته‌ایم را ترک کرده‌اند و به همراه قطعاتی از موشک‌ها به سفارت لیبی رفته‌اند، به طوری که نمی‌توان از موشک‌ها استفاده کرد. حسن طهرانی‌مقدم و تیمش ظرف دو ماه این موشک‌ها را عملیاتی کردند و به محض اینکه عراق موشک زد، ما هتل الرشید را که محل تجمع دیپلمات‌ها بود زدیم».
✅زندگینامه امام خمینی 🔴قسمت هفتم آن خوابی که دفعه آخری دیدم که کار تمام شد حضرت رسول (ص)، امیرالمومنین (ع)، و امام حسن (ع) را در یک حیاط کوچکی دیدم که همان حیاطی بود که برای عروسیا اجاره کردند. همان اتاق با همان شکل و شمایل که در خواب دیده بودم. حتی پرده‌هایی که بعدا خریدند، همان بود که در خواب دیده بودم. چون امام می‌خواستند جلسات درس تعطیل نشود، عروسی را ماه رمضان گرفتند که درس‌ها تعطیل است و با مهریه ۱۰۰۰ تومان عقد کردند . در تمام این سالها - به اعتراف همسر - حتی یک جمله که در آن فرمانی و یا عتابی باشد، میان آنها رد و بدل نشد و او خود می‌گوید: اگر می‌خواستم لب حوض روسری بچه را بشویم، می‌آمدند می‌گفتند بلند شو تو نباید بشویی. من پشت سر او، اتاق را جاروک می‌کردم. وقتی او نبود لباس بچه را می‌شستم.