#روایتگری
آخرین باری که به جبهه میرفت، گفت:
«راه کربلا که باز شد برمیگردم!»
۱۵ سال بعد پیکرش بازگشت؛
همان روزی که اوّلین کاروان
بطور رسمی به سوی کربلا میرفت!!
🔗 #شهید_علیرضا_کریمی
📗 برگرفته از کتاب «مسافر کربلا»
Http://sapp.ir/raviyanfars
.
صفحه ای ویژه #نقاشی_شهدا
همراه با #روایتگری_شهدا
#روایتگری با #نقاشی
لطفا همراهی کنید و در راستای نشر_ارزش_های_دفاع_مقدس و #شهیدان-تا_ابد_جاودان تا آنجا که میتوانید انتشار دهید#🌷
#انتشار #مطالب و #تصاویر این پیچ با ذکر #صلوات و بیان منبع ، بلامانع هست.
#نسال_الله_منازل_الشهداء #✋
@paintingthemartyrs
https://www.instagram.com/p/CCjV0uTp8j_/?igshid=n57916gg9q63
14.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
فکرش هم برایم سخت بود ، #شهادتت 😢
یادم به آن #تنگی_نفس هایت در #شلمچه می افتم که چجور #عاشقانه #روایتگری میکردی از روزهایی که دیگر برایمان تکرار نمیشود...
#روایت میکردی از رفقایی که ما تنهایشان گذاشتیم و آنان مشتاقانه سوی معبود شتافتند...!
روایتی با #خس_خس شدید ریه هایی که دیگر تاب ماندن نداشتند...
آنها هم خسته بودند از این همه اتفاق هایی که پس از #جنگ بر سر #پیشکسوتان_عرصه_جهاد_و_شهادت آمده بود...
وقتی میگفتم که #حاج_مجتبی بگو برایم از آن روزها ، سرت را پایین میانداختی و چشمان زیبایت فقط #اشک ها را سرازیر مینمود...
یادت هست؟ روایت اکبر را که برایت بازگو کردم ، همراه با #شهید اکبر در آخر روایت هردو سلام بر #ارباب_بیکفن دادیم ، بر فراز تپه #کربلا_فقط_۱_سلام ....
یادت هست؟ که شلمچه بودی و من بدیدارت آمدم ، گفتی دلم تنگت شده بود _حاج آقای متولی_ ومن فقط دوست داشتم ببینمت...
چقدر مؤدبانه و خالصانه صدایم میکردی ، همیشه...
الان هم به تو میگویم :
حاج مجتبی ، دلم برایت یکصدروز است که تنگ شده و من فقط میخواهم باز برای لحظه ای ببینمت و صدای خسته اما پر از مهر و محبتت را بشنوم و باز صدایم کنی:
_حاج آقای متولی_#😭
چه حکمتی دارد که یکصدمین روز شهادتت با #عرفه ، این #یوم_الدعا تقارن یافته...
#دعای_عرفه امسال نزد #ابا_عبدالله_الحسین در کربلایی؟؟؟؟
مارا از یاد نبر که سخت محتاج دعاییم
التماس دعا #سردار_شهید_حاج_مجتبی_ضیایی
#همچنان_منتظر
@raviyanfars