فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا #حضرت_مادر🕯
خبر ازیک زن بیمار
شود میمیرمـ😔
مادری دست به دیوار
شود #میمیرمـ😭
بازمین خوردن #تو
بالو پرمـ🕊 میریزد
#چادرت را نتکان
عرش بهم میریزد😭😭
شهادت #حضرت_زهرا(س) تسلیت🏴
❣صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا ورحمت الله و برکاته بعددعلمه
🕊#شهید_فاطمی_سید_مجتبی_علمدار
.
یکی از رفقای سید مجتبی نقل می کند که:
👈انگشتر عقیقی داشت که خیلی آن را دوست داشت، روزی هنگام استحمام تشت آبی را به شوخی به رویش ریختم
اما او به شدت ناراحت شد چون با ریختن آب انگشتری که خیلی دوستش داشت را آب برد...
ودیگر دستش به انگشترش نمی رسید. 😔
خیلی ناراحت شد
دلیلش را از او پرسیدم؛ گفت همسرش سید است و این انگشتر هدیه همسرش به سید مجتبی بوده است
و دوست نداشته که با گم کردن این انگشتر دل او را بشکند....
مدتی گذشت و روزی کنار هم نشسته بودیم
که ناگهان چشمم به همان انگشتر افتاد که دست سید مجتبی بود
زیرا گوشه ای از این انگشتر از قبل پریده بودو آنرا کاملا میشناختیم
پس مطمئن شدم همان انگشتر است.👌
چشمانم گرد شد و پرسیدم: سید انگشترت را که آب به داخل چاه برده بود
چطور برگشت⁉️
طفره رفت و سعی کرد پاسخ ندهد، اما من او را قسم دادم و از او پرسیدم
پاسخ داد:
به مادرم #حضرت_زهرا
#سلام_الله_علیها متوسل شدم و از ایشان خواستم که مرا شرمنده همسرم نگذارد
صبح که از خواب برخاستم دیدم انگشترم بر روی کتاب مفاتیح ام قرار دارد😭😭😭
✍خاطرات خودنوشته شهید:
🔸قطعه #شهدا بهترین محل بود. با اینکه صبح زود🌥 می رفتم ولی همیشه چند پدر ومادر شهید🌷 بین مزارها نشسته بودند. آن ها را که می دیدم، بیشتر درک می کردم که #عشق تنها چیزی است که با رفتن ونبودن کم رنگ و فراموش نمی شود♥️
🔹سعی می کردم #خلوتشان را به هم نزنم. همیشه اول به سراغ نظر کرده های #حضرت_زهرا سلام اللّه علیها (شهدای گمنام)🌷 میرفتم، آن ها که حتی از جاماندن اسمشان هم گذشتند.
🔸برای بیشتر شدن #رفاقتم با شهدا باهم قرار گذاشتیم من خاک از مزار آن ها بگیرم و آن ها #غبار از دل من💗 می نشینم کنارشان با هم حرف می زنیم، من سنگ مزارشان را پاک✨ می کنم، رنگ نوشته و حکاکی های روی سنگ ها را پررنگتر می کنم. آن ها هم در عالم #رفاقت سنگ تمام می گذارند و برایم مسیر مشخص می کنند😍 که #عاقبت ختم به خیر شوم👌
#شهید_رسول_خلیلی🌷
◽️◽️◽️◽️🖤
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#آه_زینب 💔
از سرم سایه ی الطافِ خدا جمع نکن
مادر.. از رویِ سرم ،بالِ وفا جمع نکن
چادرت را بتکان و بده بر #زینبِ خود
معجرِ خاکیِ خود را ز حیا جمع نکن
😭
ناامیدانه به اطراف چرا می نگری؟
بار و اسبابِ سفر را گلِ ما جمع نکن
نَفَست.. هم دَم و هم باز دَمش مثلِ مسیح
نفسی تازه کن و موجِ بقا جمع نکن
😭
آخرین خواسته ی #زینبِ تو این شده است
از سرم سایه ی الطافِ خدا جمع نکن
#مادرم_زهرا
#جبل_الصبر
حبالفاطمةۜهویتنا❤️
ڪالاے حبفاطمہ را مشترے خداسٺ
رزق گداے فاطمہ، از دیگران جداسٺ
آرے! بهشٺ، زیر قدمهاے مادر اسٺ
وقتی ڪہ پاےفاطمہ بر خاڪ ڪربلاسٺ❤️🌱
✺⁂╰ولادت #حضرت_زهرا سلامـاللهعلیہا╮⁂✺ و روز مادر مبارک باد💚💚
@razechafieh
#خاطره 📚
یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله های پایین شهر تهران چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود، خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها زیر و رویش کرد
بلند شد اومد جبهه، یه روز به فرمانده مون گفت:من از بچگی حرم #امام_رضا علیه السلام نرفتم، می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم یک ۴۸ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم ...
... اجازه گرفت و رفت مشهد
دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه ، توی وصیت نامه اش نوشته بود:
در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر ، گریه می کرد و می گفت:یا امام رضا علیه السلام منتظر وعده ام آقا جان چشم به راهم نذار...
توی وصیتنامه ساعت شهادت ، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود. شهید که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده، دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود...
#شهید_حمید_محمودی